چاپ صفحه

گفتماني از جنس 7 تير

«يک بينش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادي که در عين زنده بودن و پويا بودن، بايد سخت ملتزم به وحي و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بينش ديگر در پي انديشه‏ها و برداشت‏هاي بينابين، که نه به‌کلي از وحي بريده است و نه آن‏چنان که بايد و شايد در برابر آن متعهد و پاي‏بند، و گفته‏ها و نوشته‏ها و کرده‏ها بر اين موضوع بينابين گواه.»اين تقابل بطور خاص و عمده تري از دولت ششم نمايان و با حمايت اين دولت، دولت هفتم و هشتم اصلاحات که مصداق اکمل بينش دوم بود؛ بصورت يک گفتمان حبابي- که به تمامي ساختارهاي نظام رخنه نموده بود- در فضاي گفتماني کشور سربرآورد. پيش بيني آن شهيد بزرگوار که گفته بود:« اگر اين دو بينش در اداره امور جمهوري اسلامي ادامه يابد، نه کارهاي جاري مردم سر و سامان پيدا مي‌کند، نه مشکلات موجود ديني، فرهنگي، اخلاقيات اجتماعي و اقتصادي اين مردم رنج‌ديده و محروم و ايثارگر با سرعت و قاطعيت کافي حل مي‌شود و نه مي‌توان براي آينده طرح‌هاي اصيل اسلامي ريخت و به مرحله عمل درآورد....» به واقعيت پيوست. بعبارتي 8سال دولت کارگزاران و 8سال دولت اصلاحات چه گشايشي در مسائل ديني، فرهنگي، اخلاقيات اجتماعي و اقتصادي مردم ايران ايجاد نمود؟
سوم تيرماه سال 1384 را از جهت نه گفتن به پدران معنوي بينش دوم که 16 سال از بهترين فرصت هاي تاريخي نظام را صرف بسط و گسترش بينش دوم نمودند- بايد مبداء بازگشت به اصل انقلاب بر پايه هاي بينش اول و به تعبيري يک انقلاب در انقلاب دانست و با روي کار آمدن دولت نهم زمينه احياي مجدد بينش اول (اسلام فقاهتي و خط اصيل امام) و اداره امور کشور توسط معتقدين و ملتزمين به آن بعد از 16سال فراهم گرديد. 4سال فعاليت هاي اين دولت در عرصه داخلي و خارجي کافي بود که تمام عقب ماندگي هاي دوران جنگ و 16سال حاکميت مطلق بينش دوم را جبران کند و تمام آن حاصل نشد جز با پايبندي گفتمان 3 تير به بينش اول در تمامي ابعاد آن و در واقع خط سرخ 7 تير.
اما تجربه تلخ دولت دهم بخوبي نشان داد که هر چه رئيس دولت دهم از بينش اول زاويه گرفت و بسمت بينش دوم انحراف يافت ؛به همان ميزان از تداوم گشايش در مسائل ديني، فرهنگي، اخلاقيات اجتماعي و اقتصادي مردم ايران دورتر شد بنحوي که در 2سال آخر دولت دهم عملا بلحاظ شکلي و ماهوي نمي توانستيم تفاوتي با آن 16سال پيشين قائل شويم.
در آستانه يک سالگي دولت يازدهم هستيم . اعتدال در اين مدت با وجود ابهام در مباني و اصول آن، تعاريف متضاد و متناقض در عرصه نظري و عملي، اختلاف در ماهيت آن(اعتدال يک گفتمان و يا يک شيوه و روش)، خاستگاه و مختصات بينشي آن در قالب يک مکتب نوين! ( نياوران!)، نسب آن(هاشمي-خاتمي- روحاني)، بي هويتي و دگر هويتي طرفداران آن(وابستگي به جريان اصلاحات و...) پرچالش ترين موضوعات و مسائلي هستند که کليت دولت را تحت الشعاع خود قرار داده است. اين بينش براساس مستندات موجود(سخنراني ها، مواضع، اقدامات و فعاليت ها و...) دولت را در يک وضعيت بينابيني قرار داده است که تداوم آن همچون يکسال گذشته که گشايشي در مسائل ديني، فرهنگي، اخلاقيات اجتماعي و اقتصادي مردم ايران ايجاد ننمود!!؟ در سالهاي پيشرو نيز بطور قطع گشايشي ايجاد نخواهد نمود و ضروري است با توجه به نتايج حاصل از نظرسنجي هاي انجام شده اصلاحات اساسي در دولت صورت بگيرد تا اعتدال، رنگ گفتماني از جنس خط سرخ 7 تير بگيرد نه 2 خرداد 76. / هفته نامه پژواک سخن