به گزارش پایگاه عدالت خواهان" چند سالی است که رهبر معظم انقلاب بر موضوع تحول در حوزه های علمیه و همگام سازی حوزه با موضوعات مبتلابه جامعه و حکومت اسلامی تاکید دارند.
دکتر سلیمان خاکبان، که علاوه بر داشتن مدرک دکترای فلسفه و تدریس در دانشگاه قم، تحصیلکرده خارج فقه حوزه علمیه نیز است در گفتگو با خبرنگار ما، به این موضوع و موانع بر سر راه تحول در حوزه های علمیه پرداخته است.
آنچه میخوانید متن این گفتگو با سلیمان خاکبان است.
حوزه در متن تحولات نیست
* شما تحصیلکرده حوزه علمیه هستید و با موضوعات آن نیز آشنایی دارید، بنظر شما آیا اساسا تحول در حوزهها مورد نیاز است؟ و اگر با این مساله موافقید، علت چیست؟
چند نکته کلیدی در مورد تحول حوزه وجود دارد. در دیداری که چند سال پیش رهبری با اعضای شورای عالی حوزه و حوزویان داشتند گفتند که تحول یک ضرورت است و اگر این تحول جدی گرفته نشود حوزه از متن به حاشیه رانده خواهد شد ؛ پس در ضرورت تحول بحثی نیست که در آن شک و شبهه ای داشته باشیم.
اگر این موضوع جدی گرفته نشود آن فرمایش رهبری تحقق پیدا خواهد کرد و بنظرم متاسفانه الان حوزه در متن تحولات زمان نیست و در حاشیه حرکت می کند.
امروزه بسیاری از مشکلات کشور به همین نقطه برمی گردد، اگر برای کمکاری حوزه در مورد مشکلات و نیازهای زمان بخواهم سند ارائه دهم مثنوی هفتادمن کاغذ می شود.
یک نمونه ی آن سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور است که به عنوان مغز متفکر دولت عمل می کند که حوزویان باید آن جا را تغذیه کنند و ایده بدهند، اما مدیریت و متفکر آنجا کیست؟ دوست عزیزی مانند آقای نوبخت که به عنوان یک فرد ارزشی قبولش دارم اما به عنوان کسی که ایده داشته باشد برای تحول نظام برنامه ریزی کشور در چهارچوب آرمان های انقلاب و نظام نه متاسفانه. چون ایشون ظرفیت معرفتی و علمی شون متاثر از تحصیلات انگلیسی هاست. یعنی به عنوان نیروی ارزشی و دلسوز و سالم ایشان را قبول داریم اما در فضای فکریشان این ظرفیت وجود ندارد که بتواند سازمان مدیریت و برنامه ریزی را مطابق با آرمانهای انقلاب و نظام مدیریت و سازماندهی کند و این ناشی از کم کاری حوزه است نه ضعف های آقای نوبخت، ضعف های آقای نوبخت مسئله دوم است و نمی توان انتظار داشت که آقای نوبخت سازمان مدیریت و برنامه ریزی را با آموزه های دینی اداره کند.
* چاره این مشکلاتی که میگویید چیست؟
حوزه است که باید فکر و ایده بدهد و دیگر مراکز از آن استفاده کنند؛ مسئله این است که ضرورت تحول در حوزه جدی است و هیچ شک و شبهه ای هم در این موضوع وجود ندارد، و غفلت از این تحول هم به حاشیه راندن حوزه میشه که متاسفانه این اتفاق الان افتاده و نتیجه ی این در حاشیه رانده شدن این بوده که خرابکاری ها و مشکلاتی که به وجود می آید به اسم اسلام و روحانیت تمام می شود؛ یعنی ما یک سرمایه ی بزرگ تاریخی را به نام آموزه ها و معارف دینی را به خاطر غفلت از بحث تحول از دست می دهیم، این اتفاق رخ میدهد و دودش به چشم روحانیت می رود.
فضای عمومی حوزه در چارچوب اندیشههای انقلاب نیست
مهمترین نکته ای که در بحث تحول حوزه مطرح است این بوده که انقلاب ما در پرتو اندیشه های افرادی مثل امام، شهید مطهری، شهید صدر و از جمله خود رهبری که جزو اندیشمندان دینی ما بودند اتفاق افتاد و این افراد توانستند حوزویان و حتی دانشگاهیان را جذب کنند و به دنبال خود بکشانند اما متاسفانه دشمن که درست تشخیص داده بود نیروهای کلیدی انقلاب و نظام را ترور کرد و کار دست تیپ دوم نیروهای انقلاب افتاد، تیپی که من به آنها نیروهای انقلابی سنتی زده می گویم، پیشرو و تحول خواه نیستند و می خواهند مسائل نوظهور را با برداشت های هزارسال قبل حل کنند.
الان فضای حوزه در شورای عالی در چهار چوب اندیشه های امام، شهید مطهری، شهید بهشتی و غیره نیست.
حوزه و دانشگاه ما دارای نیروهای کیفی است ولی به قول علامه طباطبائی یکی از آفت های اجتماعی نفوذ فرصت طلبان هست. نیروهای اول انقلاب یک تیپ امثال شهید مطهری و شهید بهشتی ها بودند و تیپ دیگری که اسم نمی برم، این دو تیپ را در نیروهای انقلاب داشتیم، دشمن نیروهای اصلی و کلیدی را زد و عملا کار به دست نیروهای تیپ دوم افتاد. تیپ دوم سنت زده هستند، امام را دوست دارند اما قدرت درک فرمایشات و ایده های امام را ندارند؛ الان عده ای ذوب در ولایت هستند اما در قد و قواره ی ایده ها و اندیشه های رهبری نیستند، حتی در ارتباط با فرزندان خودشان مشکل دارند چ طور با نسل جوان و دانشگاهی ارتباط می گیرند؟
در مناظرات انتخابات ریاستجمهوری دیدیم که ایدههای رهبری هنوز حاکم نیست
مشکل ما در انتخابات اخیر ریاست جمهوری این بود که ایده های رهبری در فضای حاکمیتی ما حاکم نیست، افکار و ایده های راست سنت زده حاکم است. مدعیان دینداری و ارزش مداری ما از جنس حرفهای شهید مطهری و رهبری نیستند و این مشکل ماست، شهید مطهری حرفهای قشنگی دارد اما در هیچ حوزه ای حاکم نیست، حتی حرفهای خود رهبری در حوزههای ما حاکم نشده است.
تمام کتب و بحثهای سنتی و قدیمی برای اندیشه ی طلبه ها کار نمی شود، آن عده ی کمی هم که کار کردند در میدان نیستند چون آن سنت زده ها به این قشر میدان نمی دهند.
چرا کرسیهای ترویجی به جای کرسیهای آزاداندیشی راهاندازی شد؟
رهبر معظم انقلاب چند سال قبل بحث کرسیهای آزاداندیشی را طرح کردند اما نهادها اکنون آمدند کرسی های ترویجی راه انداختند که بنظر من فقط یک دکان است، حتی مجلات علمی پژوهشی هم نون بگیر و دکان شده اند، کسانی که حرفی برای گفتن دارند دهان شان را بستیم و کسانی که حرفی برای گفتن ندارند کرسی دارند و حرف می زنند، در حالیکه کرسی های نظریه پردازی و آزاداندیشی مربوط به مسائل روز اجتماعی هست.
صداوسیما در این مملکت با وجود اینکه به رهبری وابسته است اما با توجه به اینکه نیروها در خط فکر رهبری نیستند پفک را بیشتر از نظریه ولایت مطلقه فقیه پیاده کرده اند و همینقدر را هم با بدفهمی و نازیباترین شکل ممکن ارائه کردهاند.
نظریه ولایت فقیه برترین نظریه اجتماعی است
من در سخنرانی ها و مقالاتم گفته ام که نظریه ولایت مطلقه فقیه برترین نظریه اجتماعی است؛ اما با سه شرط: اول اینکه این نظریه را درست بفهمیم، دوم اینکه درست معرفی و تبلیغ کنیم و سوم اینکه درست اجرا کنیم، اما ما در هر سه حوزه با مشکل مواجه شدیم، هم در فهم و برداشت از این نظریه مشکل داشتیم مثلا ولایت را به معنای حاکمیت و حکومت گرفتیم، ولایت به معنای هدایت، رهبری و روشنگری جامعه است، فقاهت به معنای احکام حیض و نفاس و نجاست و طهارت نیست، با این ها نمی شود جامعه را اداره کرد، فقاهت به معنای دانش عمیق، دقیق، سیستمی و همه جانبه هست.
شما امروز یک فقیه با این چهار ویژگی پیدا نمی کنید. اداره جامعه کار بسیار سخت و پیچیده ای است. ما هنوز دوران مدرن را پشت سر نگذاشته ایم دنیا وارد پست مدرن شده است، مسائل بسیار پیچیده شده. با این تفکرات یک روستا را نمی توان اداره کرد چه برسد به یک کشور بزرگ که داعیه ی صدور انقلاب هم دارد.
شما همین شهر قم را نگاه کنید، چهل سال است دست این آقایان است، نه ترافیکش اصلاح شده نه مدارسش مدرسه است، نه پلیسش پلیس است نه قوه قضائیه ش قوه قضائیه س؛ شهر قم که دست آمریکایی ها و صهیونیست ها نبوده، دست همین آقایان بوده است، نشان میدهد که این تفکر جواب نمی دهد.
من نظرم این است که این تفکر برای نسل ما، مردم ما و جامعه ما جواب نمی دهد، این ها همان مردمی هستند که وقتی امام را دیدند مبهوت او شدند و دنبالش راه افتادند، امام که طاغوت تبعیدش کرده بود و اجازه نمی داد مردم عکس ایشان را ببینند، اما مردم تشنه اسلام ناب بودند و هستند چون دین یک مسئله فطری هست. یک کسی که میخواهد دنیا و آخرت شما را آباد کند بدتان می آید؟ و مردم این ویژگی را در امام یافتند.
* چه کسی باید این خلاها را جبران کند و استارت تحول در حوزه را بزند؟
نظام ما الان با دو مصیبت گرفتار است، جناح راست افکار را بد معرفی میکند و جناح چپ هم با کپی پیست غلط و سطحی از غرب ناموفق بوده است، نتیجه اینکه ما نه غربی هستیم نه اسلامی هستیم.
من هیچ کس را در قد و قواره ی اندیشه های رهبری نمی بینم که بتواند جانشین ایشان شود، اما بصورت کوچکتر در حوزه و روحانیت افراد بسیار خوش فکر و اندیشه ای داریم که از تیپ افکار رهبری و امام و شهید بهشتی و مطهری باشند، اما این ها هم بیشتر سایه ای از امام و شهید بهشتی و مطهری دارند؛ این ها باید دور هم جمع شوند و ترکیبی تشکیل دهند که بتوانند آینده نظام و انقلاب را درست هدایت و رهبری نمایند.
این مسئله بعید نیست اما جز این هم راهی دیگر نیست و شدنی هست، مثل اصل انقلاب. امام وقتی می گفت انقلاب بسیاری از اطرافیان به ایشان می خندیدند، یا جنگ را که بسیاری باور نمی کردند بتوانیم هشت سال دفاع کنیم. این نشان می دهد که سخت هست اما شدنی است. اصل انقلاب شدنی بود، وقتی توکل باشد، صداقت و سلامت باشد قابل وقوع هست.
من اخیرا در مدرسه معصومیه با قائم مقام این مدرسه دیدار کردم و در مورد اندیشه های امام و رهبری و الگوی اسلامی پیشرفت با ایشان کمی بحث و گفت و گو داشتم و پیشنهاد دادم که این مباحث را در مدرسه مطرح کنید و به طلاب ارائه دهید؛ چون بحث چالشی ما با غرب موضوع پیشرفت و توسعه است، این نقطه جاذبه و قدرت غرب است، آقای نوبخت ما، آقای سریع القلم، آقای رنانی و غیره را جذب کرده، تمام افرادی که علیه نظام و انقلاب مستقیم و غیر مستقیم شبهه وارد می کنند متاثر از آن تئوری توسعه هستند در حالیکه تئوری توسعه ما بسیار قوی تر از آن هاست؛ الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت رهبری را مطالعه کنید، ما در این زمینه نظریات بسیار قوی داریم.
اینکه گفته می شود ادامه کار سخت است و راست سنتی ریشه دارد، بله ریشه دارد اما انقلاب برکات داشته، یعنی در طول چهل سال بسیاری از نیروهای کیفی و خوبی در حوزه تربیت شده اند اما به آن ها میدان نداده اند، رهبری باید خودشان وارد عمل شوند و کار را از دست آن ها بگیرد و به این افراد بسپارد. این ها سکوت کرده اند و هیاهویی ندارند چون نجیب هستند، دنیا طلب و ریاست طلب نیستند که برای رسیدن به پست و مقام هرکاری کنند، طبق رضای الهی ساکت و آرام کار می کنند، اما طرف مقابل با پررویی تمام همه جا را چنگ انداخته و اشغال کرده اند، ما غیر از نیروهای های چپ و راست که مطرح هستند نیروی سومی داریم که افرادی نجیب و شخصیت های انقلابی و فهمیم نظام هستند که میدان دار نیستند و اینها باید شناسایی شده و کار به دستشان سپرده شود.
در بحث اقتصاد که رهبری بسیار بر آن تاکید دارند، یا بسیاری از اسناد ملی که موجود است، کدام مورد عملیاتی شده است؟ همه آن ها خاک می خورد، چون کار دست کسانی است که به این اسناد یا اعتقادی ندارد یا توانایی عملیاتی کردن آن را ندارند./فارس
انتهای پیام/