چاپ صفحه

منطق حصر در جمهوری اسلامی/ حل منطقی حصر با کوتاه آمدن از مواضع رادیکال

به گزارش پایگاه عدالت خواهان"مهدی دزفولی- از چند روز قبل و با انتقال آقای کروبی به بیمارستان قلب تهران مساله حصر باز در فضای مجازی مطرح شد و از دیشب و با موضوع اعتصاب غذا این مساله تشدید شده است و رسانه های همراستا با این جریان هم چند روزی است معرکه ای به راه انداخته اند.

مهدی کروبی و میرحسین موسوی و زهرا رهنورد از 25 بهمن 1389 در حصر خانگی به سر می برند. دلایل مختلفی هم برای حصر عنوان شده است که از جمله آنها اتفاقات سال 88 بود و برخی دیگر همانند سعید جلیلی و سردار نجات در سخنرانی های مختلف دلیل اصلی حصر را سوء استفاده محصورین از فضای انقلاب های عربی برای کلید زدن چنان فضایی و مشابه سازی در ایران سال 1389 عنوان کردند.

اما هرچه که باشد حصر در شرایطی که به هفتمین سال خود نزدیک می شود مساله ای قابل بحث و بررسی است. سابقه حصر در سال های گذشته نیز برقرار بوده است و به نوعی به جز میر حسین موسوی و زهرا رهنورد که اکنون در حصر می باشند، سابقه حصر در دهه 60 و 70 منحصر به روحانیون برجسته بوده است و البته ناگفته نماند هیچگاه هم در آن مقطع زمانی با مخالفت آقایان کروبی و موسوی مواجه نشده بود.

در دهه 60 آیت الله شریعتمداری مرجع تقلید شهیر وقت به دلیل ایفای نقش در کودتای نوژه و همکاری با صادق قطب زاده برای بر اندازی جمهوری اسلامی به حصر محکوم شد و در سال 1365 درگذشت. توجیه حصر آیت الله شریعتمداری دادگاهی نشدن یک مرجع تقلید در جمهوری اسلامی به دلیل تلاش برای بر اندازی نظام و اعدام نشدن وی بود که می توانست اتفاق تاریخی مهمی باشد اما صلاحدیده شد تا وی محصور شود.

روحانی بعد آیت الله محمد صادق روحانی بود که در سال 1364 به دلیل اعتراض به نحوه انتخاب قائم مقامی رهبری آیت الله حسینعلی منتظری به حصر خانگی رفت و تا اواسط دهه 70 در حصر بودند.

روحانی بعدی شخص آیت الله حسینعلی منتظری بود که در سال 1376 به دلیل سخنرانی پر حاشیه پیرامون جمهوری اسلامی ایران و انتخابات دوم خرداد 76 به حصر رفت و تا سال 81 در حصر بود. در کنار آیت الله منتظری، آیت الله احمد آذری قمی هم به حصر رفت و به دلیل سابقه بیماری سرطان خون و تشدید این بیماری در بهمن ماه 1377 در تهران درگذشت.

روحانیون دیگری هم همانند آیت الله سید محمد شیرازی ( به دلیل صدور فتوای حرمت جنگ با عراق) ، سید حسن طباطبایی قمی ( منتقد ولایت فقیه)، مهدی حایری یزدی نیز در حصر بودند و منطق حصر آنان نیز دادگاهی نشدن و حفظ شان مراجع تقلید و روحانیت برجسته در نظامی بود که خود بر اساس یک تفکر روحانیت شیعه بر سر کار آمده بود و قاعدتا دادگاهی و مجازات کردن روحانیون برجسته و تراز اول در آن می توانست عواقب جدی داشته باشد و اصل بر حفظ شان افراد و نظام بود.

فوت شدگان در حصر آیت الله شریعتمداری، شیرازی و آذری قمی بوده اند که هر سه به دلیل بیماری بعد از مدتی درگذشتند.

مابقی مواردی که گه گاه مطرح می شود همانند کیانوری، امیرانتظام، مریم فیروز و ... در واقع حصر خانگی نبود و جنبه امنیتی برای نگهداری از افرادی بود که با غرب یا شرق سابقه همکاری و جاسوسی داشته اند.

منطق تاریخی حصر در جمهوری اسلامی در واقع سه مورد است:

1- حفظ شان فرد و جایگاه و سابقه وی برای دادگاهی نشدن 

2- آشفته نشدن جامعه به دلیل طبعاتی که رفع حصر و دادگاهی کردن افراد می تواند داشته باشد. 

3- حصر صرفا برای روحانیون بوده است ( به جز موسوی و رهنورد).

اما روشی که منتقدین حصر در پیش گرفته اند نه تنها مشکلی را حل نمی کند که باعث آشفتگی و مشکلات بیشتری نیز می شود. تاریخ نشان داده است حل منطقی حصر و کوتاه آمدن از مواضع رادیکال بهترین راه برای حل مشکل است و آشوب و جنجال صرفا کار را مشکل تر می کند. دادگاهی شدن افراد هم قطعا هم باعث حکم سنگین برای افراد می شود و هم جامعه را ملتهب می کند و این نیز نمی تواند راهگشا باشد. راه حل حصر چیزی جز کوتاه آمدن از مواضع تند و به حاشیه نکشیدن جامعه نیست.