چاپ صفحه

بعد از قطر هدف بعدی ایران است!

این روزها مطالبی در کانال‌های خبری و تحلیلی نوشته می‌شوند که مدعی هستند بعد از قطر، هدف بعدی ترامپ و آل سعود، ایران است. تسلط بر شاهرگ‌های انرژی جهان عنوانی است که این افراد برای شروع یک جنگ آن را شرط کافی می‌دانند. تحریم قطر، تغییر ولیعهد عربستان و انتخاب فردی ایران ستیز، نیاز آمریکا به کنترل انرژی جهان و درآمدزایی از جنگ دلایلی هستند که این تحلیل گران «ماست-دوغ-خیاری» برای شروع یک درگیری نظامی بین ایران، آمریکا و آل سعود ذکر می‌کنند.

امیرحسین خالقی در سایت خود مقاله‌ای با عنوان «شبح جنگ بالای سر ما پرسه می‌زند؟» را از سایت گمنام آمریکایی ترجمه کرده است که کانال‌های اقتصادی این مقاله را با ولع بسیار بازنشر کرده‌اند. این مقاله همه شرایط را برای حمله ترامپ به ایران لازم و کافی می‌داند. شاید در همین راستا است که برخی بزدل های داخلی عنوان «برجام منطقه ای» را برای مماشات با آل سعود مطرح کردند.

آنچه در ادامه خواهد آمد متن مقاله ترجمه شده ای است که به نقل از امیرحسین خالقی در کانال های تحلیلی بازنشر می شود. 

«بعد از جنگ ویتنام کمتر کسی فکر می کرد امریکا خود را درگیر جنگی بزرگ بیرون مرزها کند؛ صدام هم به همین دل بسته بود و خطر حمله امریکا را جدی نمی گرفت؛ تابوت هایی با پرچم امریکا آماده کرده بودند و می گفتند اگر چنین حماقتی کنند برایشان تابوت هم آماده کرده ایم و این تصاویر را در رسانه ها هم نشان می دادند. با این حال شد آنچه که شد. پیش بینی که کار متخصصان فال قهوه است، ولی شرایط به شکل غریبی احتمال برخورد نظامی را بالا نشان می دهد.

نخست شدت گرفتن گفتمان ضد ایرانی در امریکاست؛ در چند دهه اخیر، ایران هرگز در واشینگتن محبوب نبوده است، ولی این روزها، بیش از گذشته، نام ایران با توصیف هایی مانند بزرگترین کشور حامی تروریسم، بزرگترین تهدید امریکا و مانند آن همراه می شود؛ آیا افکار عمومی امریکا و جهان آماده است تا این “شر اعظم” سرجایش نشانده شود؟

دوم؛ لابی اسرائیل و عرب ها که در دولت جدید امریکا شدت گرفته است؛ اسرائیل همواره مسئله مهمی در سیاست امریکا بوده و ترامپ بیش از سلف خود به اسرائیل توجه نشان داده است؛ گفته اند که دولت ترامپ حامی صلح فلسطین و اسرائیل است، ولی این گزینه مطلوب نتانیاهو نیست، غریب نیست برای پیشبرد پروژه صلح، او بخواهد خیال اسرائیل را از بزرگترین دشمن اش، ایران، راحت تر کند و همزمان او را برای صلح تحت فشار بگذارد.

سوم؛ جو ضد اوبامایی و مخالفت با برجام در محافل سیاستگذاری امریکا؛ ترامپ که از زمان تبلیغات انتخاباتی برجام را نقدهای جدی می کرد؛ بعد از به قدرت رسیدن بسیاری از قوانین و طرح های دوره اوباما مانند (اوباماکر ) را دنبال نکرد و واکنشش در برابر بزرگترین دستاورد سیاست خارجی اوباما چیزی جز تحقیر نبود.

چهارم؛ نبود صداهای مخالف در اطرافیان ترامپ؛ کمتر کسی را در دولت جدید می شناسیم که به نوعی خواهان برخورد با ایرانی ها نباشد؛ منظور تنها ایدئولوگ هایی مثل استیو بنن نیست که نفوذ زیادی بر ترامپ دارند؛ کاربلدهایی مانند ماتیس و پمپئو هم موافق مشت آهنین اند. برخورد با ایران مخالفی ندارد. کتاب فلین را خوانده اید؟

پنجم؛ تاکید دوباره بر سیاست تغییر رژیم در ایران؛ هرچند این سیاست در لیبی و عراق نتایج فاجعه باری داشت، باز هم به شکل غریبی در حال تکرار شدن است، گزارش بنیاد دفاع از دموکراسی به شورای امنیت ملی از همان روز تحلیف این مضمون را مطرح کرد و بعدها هم وزیر خارجه امریکا به تکرارش پرداخت.

ششم؛ آینده پسا داعش؛ فردا روز شکست سیاهپوشان داعش در سوریه معلوم نیست سهم طرف های درگیر و نقش آنها در آینده سوریه چه خواهد بود، امریکایی های می خواهند جنوب سوریه را امن کنند و جلوی نفوذ روسیه و ایران را بگیرند، ایرانی ها هم خواهان حفظ کریدور عراق، سوریه و لبنان اند، احتمال برخورد نظامی بسیار بالا (تاکید می کنم بسیار بالا) است. برخورد امریکا و روسیه، دو ابرقدرت اتمی سابق، بعید است اتفاق بیفتد، پس عجیب نیست یانکی ها بخواهند به جای روس ها، متحد نزدیک او روی زمین را گوشمالی بدهند.

هفتم، جنگ طلبی عرب های حجاز و به ویژه ولیعهد و وزیر جنگ آن محمد بن سلمان؛ شاید برای اول بار در تاریخ سعودی است که آنها دست از محافظه کاری برداشته اند و این رفتارشان با توجه به بحران های داخلی می تواند جنگ را هم گزینه موجه سازد، اوضاع در خلیج فارس بیش از حد بحرانی به نظر می رسد.

هشتم، درست است در ایران “آن مرد رفته است”، ولی مرد بلوند کاخ سفید پدیده غریبی است و از او هر چیزی بر می آید، او پیش بینی پذیر نیست و شاید برای گریز از مشکلات داخلی به همان سبک تجارتش دست به رفتاری غیرمعمول بزند، به نظر باید کتاب جدید گینگریج در مورد روانشناسی ترامپ را دقیق بخوانیم. لینک مرجع

اما آیا شبه جنگ بر سر ایران است؟

به گزارش هشدارنیوز مطالب بالا تازگی ندارد و این تهدیدها در زمان بوش، اوباما (کمتر از قبل) وجود داشت و حتی بوش پا را فراتر از رئیس جمهور دیوانه فعلی گذاشت و به عراق و افغانستان حمله کرد که ایران می توانست هدف بعدی وی باشد و شاید هم هدف اصلی آمریکا در زمان بوش ایران بود اما اقتدار ایران و هوشیاری مقام معظم رهبری راه را بر هرگونه تحرکی بست و در مرحله بعدی، باتلاق عراق و افغانستان مسئله ای شد که آمریکا خواستار همکاری ایران برای رهایی از آنها بود.

امروز هم فشارها و تهدیدهایی وجود دارد و اگر ایران از این ارعاب‌ها بترسد و تمکین کند، یعنی به توسعه‌طلبی سعودی-آمریکایی چراغ سبز نشان داده است که قطعا قربانی بعدی خود ایران خواهد بود. پذیرش شعار عوامفریبانه «برجام منطقه‌ای» هم که از سوی برخی افراد ناآگاه مطرح شد، درخواست نوعی عقب‌نشینی در مقابل سوداهای این مافیای تبهکار بین المللی بود که قطر را اولین طعمه خود قرار داد. اما آنچه تجربه تاریخی نشان می دهد و حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری تبیین می کنند؛ هیچ جنگی ایران را تهدید نمی‌کند تا زمانی که ایران، مانند امروز، مقتدر و بی‌تزلزل باشد. جنگ با ایران زمانی آغاز خواهد شد و تمامیت ارضی کشور را در معرض تهدید بسیار جدی قرار خواهد داد که ضعف در دیپلماسی و نهادهای عالی تصمیم‌گیری یا بحران و تشتت سیاسی داخلی در ایران مشاهده شود.

درنهایت اینکه بزدل های داخلی در هر مقطع تاریخی وجود داشته اند و اما جمهوری اسلامی نه قاجار است نه خوارزمشاه، تجربه 8 سال دفاع مقدس آنچنان جهان را دچار شگفتی کرده است که حتی دیوانه ترین و ابله ترین فردی همانند ترامپ نیز نخواهد بار دیگر آزمونی به خطا رود.