چاپ صفحه

چرا پس از گذر ٣٨ سال کسی در اين كشور نمي داند كه "رجل سياسي" يعني چه؟!/ كجا رفت آن نظارت استصوابي؟

 

به گزارش پایگاه عدالت خواهانسرباز سربدار ولایت جدا طی یاداشتی در تلگرام خود نوشت :

از: بنده
به: ژورناليست هاي جبهه انقلاب(جمنا، جامعه روحانيت، پايداري ها و...)
موضوع: درد دل

آقايان عزيز!
قريب به ٧ شبانه روز است كه از "تخلف" مي نويسيد. از مهندسي مشاركت، از كمبود تعرفه، از خريد رأي و حيف و ميل بيت المال و...
خداوند قبول كند از شما. حال خود را بتكانيد و از سر آن قبرِ مُرده نداشته اي كه بر آن مويه مي كنيد برخيزيد. مصيبت آنجا نيست!
كمي براي ملت از اين ها بنويسيد:
از دلايل مغفول ماندن سياست هاي إبلاغي رهبر انقلاب در شوراي نگهبان بنويسيد!
بنويسيد كه چرا پس از گذر ٣٨ سال از انقلاب اسلامي هنوز كسي در اين كشور نمي داند كه "رجل سياسي" يعني چه؟! "مدير و مدبّر" به چه كسي إطلاق مي گردد؟
بنويسيد از دلايل كوتاه آمدن شوراي نگهبان در برابر تهديد رئيس جمهور.
چطور ممكن است يك نامزد در ايام تبليغات، صدر تا ذيل نظام از بسيج و سپاه گرفته تا صدا و سيما و ائمه جمعه و... را بشويد و كنار بگذارد و كسي نباشد به وي بگويد بالاي چشمت ابروست! كجا رفت آن نظارت استصوابي؟
آهان، خاطرمان نبود!
خاطرمان نبود كه تا قلم حولِ اين سوالات بچرخد يحتمل مي شنويد: "هيسس! حفظ نظام از أوجب واجبات است" يا اينكه سخن پير و مرادمان را داغ كرده بر پيشاني تان مي كوبند كه "هركه بگويد شوراي نگهبان كذا و كذا، مفسد است"!
كاش بفهمند كه نفهميدند سخن خميني حكيم را.
اصلا باشد، عيبي ندارد. از خودتان كه مي توانيد بنويسيد. پس بنويسيد؛
بنويسيد از آن مرجع تقليدي كه "سياست" را دنيامداري معنا مي كند كه بايد به دنيامداران واگذار گردد!
از آن فقيهي كه عباي خويش را بالا گرفته تا گَرد سياست بر آن ننشيند و تابحال رنگ صندوق رأي را به چشم خود نديده است.
از حوزه علميه اي بنويسيد كه ٦ ماه در سال تعطيل است ليكن به انتخابات و سرنوشت ملت كه مي رسد حاضر نمي شود امتحانات را يك هفته پس و پيش كند. واي اگر آن ضمايرِ لمعه و كفايه به مرجعشان باز نمي گشت اسلام و مسلمين در مخاطره بود!
از جمنايي بنويسيد كه تازه ٥ ماه مانده به انتخابات اعلام موجوديت نمود در حالي كه اتاق فكرهاي حريف ماه ها قبل از آن مأموريتشان آغاز گشته بود.
از مؤتلفه اي بنويسيد كه تا شب آخر، حزب الله را بازي داد و ميرسليم را در صحنه نگاه داشت.
از ليدرِ نداشته ي جريان اصولگرايي بنويسيد.
بنويسيد از اينكه در باطلِ خود متحد اند و دوستان در حقِ خود، متشتت.
برادران عزيز!
اينها مشتي از خروارها نگفته است. نوشتن حولِ اين محورها "هزينه" دارد و جهاد في سبيل الله هزينه مي طلبد. شكست تلخ است اما تلخ تر از آن پي نبردن به ادله ي آن و تكرار مجدد آن است. دَه جوالدوز كه به پهلوي حريف مي زنيد يك سوزن هم به انگشت خود فرو كنيد. جان عزيزتان بياييد بنشينيم و ببينيم از كدام سنگرها غافل بوده ايم كه دشمن تا بيخ گوشمان پيش آمده است.