چاپ صفحه

ایرانیان بر دو راهی انتخاب؛ «دولتِ پارتی بازی یا دولتِ کارت ملی؟!»

به گزارش پایگاه عدالت خواهان"   مجتبی زارعی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس و عضو انجمن اسلامی علوم سیاسی و روابط بین الملل ایران در یادداشتی به بررسی مساله «دولت پارتی بازی یا دولت کارت ملی» پرداخت.

متن یادداشت زارعی به شرح ذیل است:

مناظره سوم در پیش است و ایرانیان در آستانه انتخابی نهایی قرار دارند ؛ دو راه هم بیشتر هم پیش روی ملت وجود ندارد؛ یا به به وضع موجود رضایت دهند که تداوم بخش «دولت اشراف» و« دولت نجیب زادگان» است یا دولت را «ملی » و « آزاد» کنند و به خودِ مردم باز گردانند! یا خویشاوند سالاری و تبارگرایی یا قانونمداری و مردم‌گرایی!
جهانگیری می‌گوید فقط به اصلاح طلبان تعلق دارد و روحانی تعلق‌اش را فقط به یک رنگ و بنفشه‌ها اعلام کرد! فناوری‌ای که اما رئیسی رونمایی کرد همانا ایده‌ای فرا جناح ، فرا رنگ و فرا فرقه و فرا نژاد و صد البته فرا تن آسایی و فرا اغنیایی است ؛ هرکس که کارت ملی اش را بهمراه داشته باشد کافی است ؛ تفاوت نمی کند که بنفشه باشد یا سبزه! اصلاح طلب باشد یا اصولگرا! چه اینکه این وابستگی به هریک از رنگ‌ها و حزب‌ها اعم از اینکه حزب جهانگیری باشد یا بنفشه روحانی، تکاپویی ارتجاعی و نحوی پارتی بازی است و مگر پارتی چیست و پارتی بازی کدام است!؟

پارتی بازی که فقط کاغذبازی نیست که این روزها در دولت نجیب زادگان، دولت دیوان سالار را بر اریکه ملت نشانید؛ پارتی بازی در اصلِ خود همان حزب بازی و رانت جویی است که سوغاتی از فرنگستان است؛ در دولت کار و کرامت اما فناوری شناسایی شهروند؛ فناوری‌ای بومی است زیرا شناسایی تبعه ایران در محیط ملی و در اقصی نقاط جهان فقط و فقط با یک کارت ملی است؛ کارتی که فارغ از رنگ و نژاد و فرقه و زبان است؛ این کار علمی، عقلانی، اسلامی و لاجرم ، پیشروانه و التزامی عملگرایانه به حقوق ملی و شهروندی است؛ همانطور که هرگونه سوگیری به جناح‌ها و رنگ‌ها، نحوی راسیسم و آپارتاید به شمار می‌آید.
در اینجا اما کافی است فقط کارت ات را نشان دهی؛ آشنا لازم نیست؛ زیر میزی، تلفن، فامیل، داماد، مشاور، زرنگ بازی، دوز و کلک، حزب، توصیه ، وآقازادگی نمی خواهد ؛ همان کارت ملی کفایت می‌کند؛ همین ورقه کافی است! این ورقه را که داشته باشی با دختر و پسر وزیر برابری! و نیز با فرزندان رهبر مسلمین!
کارت ملی درست در مقابل پارتی بازی است! و این کارت نه ابداع رییسی بلکه فراوری شده و بازاندیشیده ی دستور امیر المومنین علی (ع) است ! پشتیبان سندی کارت ملی همانا نامه 53 علی (ع) است آنجا که سایر ورقه‌ها، نَسَب‌ها و تبارها را کنار می‌زند و می‌گوید چیزی را بیشتر از همه دوست می دارد که موجب بیشترین خشنودی برای بیشترینِ مردم باشد (واجمعها لرضی الرعیة).
اگر بجای خویشاو ند سالاری و پارتی بازی؛ ورقه و کارت ملی ملاک باشد؛ حقوق‌ها، نجومی نمی‌شود صداها مقابل ملت کلفت نمی‌شود و پوشاک ایتالیا از منزل وزیر پیدا نخواهد شد! فرصت‌ها برابر می‌شود؛ قراردادها پشت میزهای شیشه‌ای منعقد می‌شود؛ مناقصه‌ها و مزایده‌ها فاقد رانت های اطلاعاتی نجبای دولت است ، در اندیشه فراگیری کارت ملی ( اعمها فی العدل ) اگر مسؤولِ یک جمهوری و معاون‌اش بدلیل تبار گرایی و تعلق طبقاتی و پارتی بازی به نفع آقا زاده‌ای، برآشوب‌اند و خُلق تنگ کنند با فرمول برتری کارت ملی بر ژن خانوادگی، یعنی همین بازآفرینی فرمان امیرالمومنین به مالک، ترشرویی‌های کارگزاران و وزراء، استانداران و فرمانداران بی اهمیت خواهد شد چون خشم آنها به دلیل رضایت مردم از برخورد با پارتی بازی و فامیل سالاری، بی اثر و بی وجه است ( وان سُخط الخاصة یُغتفر مع رضی العامه)؛ اما اگر برعکس شد یعنی مسؤولان یک جمهوری از رانت جویی و امتیاز طلبی آقازادگان بر مردمان عادیِ دارای ورقه ملی، رضایتمند بودند و کوله بر سنی و معدنچی شیعی اما ناراحت، در اینجاست که آه کارگر، ضجه معدن کار و دستان پُر پینه کارگر و حیرت معلم از سرقت، رضایت کارگزار اشرافی و نجبای دولت را زیر پا خواهد گذاشت، رضایتی بی ارزش است ( فان سُخط العامة یُجحف برضی الخاصة) ؛
در فناوری مورد نظر رییسی به نظر می رسد درب های استخر های اختصاصی کوشک به روی کارگران و معلمان و اقشار متوسط ایران باز خواهد شد ؛ اصلا درب‌های اختصاصی برچیده می‌شود؛ گمرکات اختصاصی، فرودگاه‌های مخفی ، واردات چی‌های فراری از قانون و مالیات، کارگزاران و وزرای رقیب کسب و کار مردم ، و.... ؛ جملگی باطل خواهند شد زیرا چه کسی گفته یا از کدامین قانون خِرد نقل کرده‌اند که طبقه خواص بر دیگر اقشار ملی برتری داشته باشد!؟ ضمن اینکه عقل می‌گوید این طبقه فقط پرخرج است (اثقل علی الوالی مؤنة فی الرٓخاء ) و برای کشور عایدی یی جز ضرر و نق زدن و ناسپاسی ندارند( أکره للانصاف و أسال بالالحاف و اقلّ شکرا عند إلاعطاء) ؛ اما توده صاحبان بی توقع کارت ملی با اینکه برای کشور کم خرج‌اند ولی ذخیره شرف و نشاط و دفاع ملی‌اند ( و انما عماد الدین و جماع المسلم
ین و العُدة للاعداء العامة من الُامة)
اینک‌ میل دولت کار و کرامت به توده‌ای است که صاحبان اصلی عضویت در این جمهوری اند ؛ صد البته حتی آقا زادگان، اشراف و نجبا و بروکرات‌ها هم به دلیل عضویت دراین جمهوری صاحب حق‌اند اما نه از برای ژن، تبار، طبقه، نسبت، منصب و نزدیکی با قدرت!
ایرانیان اکنون بر سر این دو راهیِ حصول به کرامت با ورقه و نشانگر کارت ملی و یا میدان دادن به تداوم پارتی بازی و آقازادگی، بی شک در جستجوی کرامت خویش خواهند کوشید؛ آیا مردم خواهند گذاشت« کارت‌های ملی» شان با کارت‌های اشراف زادگی ، نجیب زادگی و شناسه‌های «سفید یقگی» نادیده انگاشته شود ؛ یا همه نشانه‌های برتری جویانه و اقتدار طلبی های جعلی و تصنعی را جمع خواهند کرد.
اینک‌ ما ایرانیان دو راه بیشتر نداریم یا بگذاریم کشور فقط و فقط نفت بفروشد و طبقه ای از بروکرات های هزار میلیاردی با کمک شبکه هزار فامیل‌اش، کسب و کار کشور را با وارات و معلمین خارجه فروپاشند یا همه با نشانگر کارت ملی به مساواتِ عدالت طلبانه برسیم در این صورت همه باهم کمک کنیم و همانطور که سوال و پرسش را از دولت خسته و نا کارامد، به مطالبه‌ای سراسری بدل کردیم و اورا به پای مناظره نشاندیم اینک طرحی دیگر در اندازیم وجنبش کارت ملی را بجای گروه پارتی باز بر مصدر اداره این جمهوری بنشانیم؛ و در اینجا هم به فرمان مولای متقیان در خطابه شانزدهم عمل کنیم؛ هر وزیر و آقازاده وزیر و نیز از طبقه آریستوکرات‌ها و نجیب زادگان را که نه با شایستگی بلکه با رانت از صاحبان کارت‌های ملی پیشی گرفتند برجای خویش برگردانیم ؛ غربال شان کنیم ( لَتُغربلُنٓ غَربله )، اگر مردان و زنانی به خاطر زیاده خواهی اقتدارگرایانه و به ناحق زمینگیر شدند بر صدر نشینند واگر خود پیشی گرفتند باز گردانیمِ‌شان ( حتی یَعُود أسفلکم أعلاکم و أعلاکم أسفلکم).
جنبش سوال و اینک تبدیل آن به جنبش نهادیِ کارت ملی که فارغ از حزب و فرقه و رنگ است این روزها کنترل رقبا را بر خویشتن شان سخت کرده تا آنجا که به گونه ای قدرت ِشعور و درکِ ملی را در رقیب هراسی نادیده انگاشتند ؛ از تریبون رسمی ، مسؤول مردمی این جنبش را به دیوار کشی در پیاده رو متهم کردند؛ صرفنظر از این ذهن متوهم که بلاشک محصول ترس از گستردگی جنبش و نا کارامدی چهارساله در اداره کشور است اما نگارنده راهی ساده را برای شناسایی دیوار چینان به دختران و جوانان خلّاق ایرانی پیشنهاد می کند که کاوش نموده و معلوم کنند: او که در این چهار سال سیمان ریخت و بتن ریزی کرد کیست !؟ چه کسی دیوار کشید و در لابلای سیمان‌ها، او که عزت را و شرف را و هویت را و عزت را و غیرت را و دانایی را و اصلا جوانان زیبا روی دانشمند را مدفون کرد چه کسی است !؟ چه کسی قلب در آورد و سیمان ریخت به جای آن و دیوار کشید مابین جوانان و فناوری‌های هایتک !؟