به غیر از این روزنامه سایتهای کشوری نیز در روزهای گذشته بصورت پررنگی به این رویداد توجه داشته اند.
این انتصاب باعث آشنایی بیشتر هموطنان در مناطق مختلف با ترکمن ها و فرهنگ بومی آنها شده است.

در ادامه متن گفتگویی از مرجان نازقليجي، فرماندار شهرستان ترکمن که روز گذشته در روزنامه ابتکار به چاپ رسیده را می خوانید.
فرماندار شهرستان ترکمن: مديريت فقط مردانه نيست!
مرجان نازقليجي، فرماندار شهرستان ترکمن گفت:”بچههام بزرگ شدن"، فکر کردم منظورش اين است که فرزندانش رفتهاند سر خانه و زندگي خودشان! اما وقتي ادامه داد: يکيشان اول ابتدايي است و ديگري ششم! فهميدم که بزرگ شدن بچهها براي يک مادر کارمند و مدير، متفاوت از تصور ديگران است.
«يکيشان اول ابتدايي است و ديگري ششم » يعني اين که بچهها ميتوانند از پس کارهاي کوچک روزمرهشان بربيايند، کمتر بهانه بگيرند و بيقراري کند و بنابراين مادر، بتواند فرصتي براي کار پيدا کند.مرجان نازقليجي، سرپرست فرمانداري شهرستان ترکمن است، دو پسر دارد و شغل همسرش دولتي نيست.
از سال 83 تا 85 بخشدار مرکزي شهرستان ترکمن بوده اما از 85 به بعد هيچ سمت سياسي نداشته است تا همين چند روز پيش که درست در روز مادر به عنوان فرماندار شهرستان ترکمن نامش در رسانههاي کشور تکرار شد.گفته ميشود برخي از اهالي بندرترکمن و امامان جمعه اهل سنت و هم اهل تشيع اين شهر نيز با اين انتصاب مخالفند، استدلالشان اين است که اگر واقعا استانداري گلستان در انتخاب فرماندار زن اجبار دارد اين موضوع را در شهري مانند آزادشهر يا کردکوي پياده کند چون بندرترکمن کمي و کاستيهاي فراواني دارد و شايد بستر فراهم نباشد تا يک زن اوضاع آن را سر و سامان دهد.
«يک زن» همان مرجان نازقليجي است! زني که بار وظايف مادري و همسري را در خانه بر دوش دارد و همزمان وقتي به دفتر محل کارش در فرمانداري ميرسد، ليستي را ميبيند که در آن 46 مورد از وظايفش را به او يادآوري ميکند.ميگويد: مديريت فقط يک شغل مردانه نيست، زنان هم به خوبي ميتواند از عهده اين شغل بربيايند، پس مدير بودن زنانه يا مردانه نيست! اما خانهداري فرق دارد، خانهداري چيزي نيست که آقايان بتوانند انجامش دهند؛ مگر در حد گرم کردن غذايي يا...
ميدانم که مخالفتها با حضور شما در پشت ميز فرمانداري شهرستان ترکمن کم نيست و فشارها براي جلوگيري از اين اتفاق از سوي جريانهاي مختلفي وجود دارد؟ در اين باره نظر خودتان چيست؟
من درک ميکنم خيلي از دوستاني که اصرار دارند «يک زن» توان توسعه اين شهرستان را با وجود مشکلات فراوانش ندارد، دغدغه توسعه شهرستان را دارند و اين بسيار مهم و قابل احترام است، اما از زماني که آقاي دکتر صادقلو – استاندار گلستان- پيرو تأکيد رئيس جمهوري محترم مبني بر عينيت بخشيدن به شعارهاي انتخاباتي دوره يازدهم رياست جمهوري به ويژه در ميان اقوام و اقليتهاي مذهبي، اين مسئوليت را بر عهده من گذاشتهاند تمام توانم را براي تحقق توسعه همه جانبه شهرستان به کار ميگيرم و در اين باره اطمينان دارم که ميتوانم همپاي مديران موفق کشور کار کنم.
خوشبختانه باروي کار آمدن دولت جديد اين امکان براي چند نفر ديگر از زنان کشور فراهم آمده است تا سکان فرمانداري يک شهرستان را در دست گيرند و از اين مهمتر بايد بگويم که اين زنان هم جزو اقوام و اقليتها هستند.
روال کار فرمانداريها را اغلب مردم خودشان ميدانند، اما انگار يک نگاه پر توقعتري وجود دارد که از يک فرماندار زن مطالبات بيشتري دارد، يا بهتر گويم انتظار تفاوت در عملکرد وجود دارد، قبول داريد؟
خوب بله شايد همينطور باشد.
در اين صورت پاسخ شما به اين مطالبات چگونه است؟
چيزي که قبل از هر چيزي به ذهنم ميرسد اين است که کمابيش 50 درصد جامعه شهرستان ما زن هستند، اما حضورشان در جامعه و فرصتهاي کاري و اجتماعيشان 50 درصد نيست! يعني متناسب با توانمنديهايشان فرصت کافي در اختيار ندارند.
در شهرستان ما زنان در فعاليتهاي اجتماعي، اداري، ورزشي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي حضور دارند، اما حضورشان چنان که بايد و شايد نيست، کافي نيست! طبيعي هم هست که مردم از يک مسئولي که خودش زن است توقع داشته باشند تا به حضور فعالتر زنان در جامعه توجه کند و امنيت اجتماعي کافي را براي کل جامعه در وهله اول و به طور ويژه براي زنان فراهم کند.
من شخصا سعي ميکنم با هماهنگ کردن همه جوانب امر، موقعيتي را ايجاد کنم که مشاغل خانگي زنان، شرکتهاي تعاوني بانوان، توسعه فضا براي فعاليت زنان کارآفرين و... در اولويت بالاتري قرار بگيرد.
نکته مهم اين است که بدانيم حضور بانوان در عرصه فعاليتهاي اجتماعي يکي از شاخصهاي رشد و توسعه جوامع است و نگاه به اين مهم بايد از تهديد به فرصت تبديل شود.
البته که يکي از شاخصهاي توسعه هر جامعهاي امنيت و اشتغال زنان است اما چيزي در اين ميان تنها از منظر جالب بودن موضوع قابل توجه است، اين است که يک پست مديريتي و سياسي مهم مثل فرمانداري که متضمن صرف وقت و استرس فراواني دارد، چگونه با همه کارهايي که در خانه انجام ميدهيد سازگار ميشود؟ از اين جهت ميگويم تنها از منظر جالب بودن موضوع اين سئوال را ميپرسم که پرسش من حمل بر استفهام انکاري نشود.
مثلا خود شما چگونه در عرض 24 ساعت به اين همه کار ميرسيد؟
من در جلسات هم اين را گفتهام! قبول اين مسئوليت را با همسرم و بچههايم در ميان گذاشتم و با موافقت آنها پذيرفتم! آنها با من هماهنگ هستند! خوشبختانه کمترين نقصاني در اين مورد وجود ندارد! من دو پسر دارم، که ديگر بچه نيستند، بزرگ شدهاند! يکيشان اول ابتدايي است و ديگري ششم.
بر اساس فرصتها و کارهايي که همه ما داريم، وقت را زمان بندي ميکنيم. صبح با همسرم صبحانه را آماده ميکنيم و او بچهها را ميبرد مدرسه، شغل همسرم شغل آزاد است و بيشتر ميتواند وقتش را مديريت کند و به همين واسطه بيشترين همکاري را با من دارد.
کارهاي خانه زياد هستند، از پخت و پز تا رفت و روب! فرصتي براي رسيدن به اين کارها داريد؟
کارهاي خانه را با هم انجام ميدهيم! يکي از معمولترين کارها همانطور که شما گفتيد، غذا پختن است! ما براي شام و ناهار، هر روز و هر هفته برنامهريزي ميکنيم، شام و ناهار را درست ميکنم و ميگذارم يخچال! ظهر هر روز همسرم غذا را گرم ميکند و ناهار ميخورند.
مثلا همين الان – زمان مصاحبه ساعت 12 ظهر بود- بچههاي من از مدرسه برميگردند و غذايشان هم آماده است تنها لازم است که همسرم آن را گرم ميکند و با هم ميل ميکنند! بعد مطالعه ميکنند و استراحت ميکنند، بعد از زمان کار، من برگردم و روال طبيعي به زندگي برگردد.
البته معمولا ساعت ثابتي براي پايان کار شما وجود ندارد.
بله اما به صورت ميانگين اگر بگويم معمولا ساعت 5 تا 8 زمان پايان کار است. روز اول کاري ساعت 8 برگشتم و روز دوم ساعت 5 بعد از ظهر!
به نظر ميرسد در کارهاي داخل خانه هم سهم شما بيشتر باشد.
نگاه کنيد من تصور ميکنم که يک سري شغلها با تکيه بر مفهم جنسيت تعريف نميشوند، مثلا مديريت يکي از همانها است، بنابراين زن يا مرد بودن مدير ممکن است تفاوت زيادي در خروجي کار نداشته باشد.
مديريت فقط يک شغل مردانه نيست، زنان هم به خوبي ميتواند از عهده اين شغل بربيايند، پس مدير بودن زنانه يا مردانه نيست! اما خانهداري فرق دارد، خانهداري چيزي نيست که آقايان بتوانند انجامش دهند؛ مگر در حد گرم کردن غذايي يا... همسر من هم شاغل است، او هم خسته ميشود و در اين روزهايي که من بايد بيشتر اوقات در محل کار باشم، بيش از پيش به کارهاي خانه ميرسد، منصفانه نيست که به هواي شغلم در ديگر وظايفم کوتاهي کنم.
خبرنگار : يک نکته ديگر هم هست که به نظرم خيلي قابليت بحث دارد، اين که در ساختار کنوني اداري کشور فضاي رانت و فساد مالي بسيار است، آيا مديريت يک زن در يک سمت کلان امکان تحديد اين فضا را دارد؟
به گمان من بيش از هرچيز بايد برنامهها و سير نظارتي دقيقتري در اين ساختار تدوين بشود. راه حل اصلي اين است اما خوب طيعي است که زنان نسبت به انجام کارها دقت و دغدغه بيشتري ممکن است داشته باشند. همان روز نخستي که سر کار آمدم بسياري از افراد با طرحها و مشکلات زيادي که داشتند آمدند دفتر! خوب يک مدير بايد مشکلات مردم را مشکل خودش بداند! من در اين باره واقعا با همه مباحثي که مطرح شدف درگير بودم و برايم اهميت داشت که هر مشکلي در صحيحترين شيوه ممکن حل شود. نه من بلکه بيشتر زنان اينگونه واکنشي به مسايل پيرامونشان دارند، تا مسايل را به يک نتيجه رضايت بخش نرسانند دغدغه آن مسئلهها برايشان از بين نميرود.
از سوي ديگر مناسباتي که در ساختار اداري به فساد مالي و رانت منتهي ميشود مناسباتي نيست که به جنسيت ارتباط داشته باشد و يا اگر داشته باشد بيشتر متکي بر نقش حلقههايي است که شکلگيري آنها بدون حضور زنان انجام شده است. تصور من اين است که حضور زنان در پستهاي مديريتي امکان کنترل و کاهش رانتخواري و فساد مالي را افزايش ميدهد.
همينکه ميخواهم پرسش بعدي را بپرسم، ميگويد: زماني را که براي استراحت و گفتوگو کنار گذاشته بودم تمام شده است، امکان دارد گفتوگو را تمام کنيم؟
ميگويم: چشم! و ميدانم نخستين فرماندار زن شهرستان ترکمن و يکي از سه فرماندار زن ايراني در کشور، کارهاي بسياري دارد، جنگ اعصاهاي بسياري دارد، بايد برود به توسعه شهرستانش بپردازد، بايد با عملکردش پاسخ منتقدان انتصابش را بدهد، وقت برايش مهم است.