چاپ صفحه

روحانی که میگوید شرمنده مردم نیستم چون درد و رنج و بیکاری جوانان را نمی بیند / آیا کسی بر رنج های جوانان گریه می کند؟

به گزارش پایگاه عدالت خواهانگسترش فساد جنسی است که سرمایه های معنوی را از دل جوانان می زداید و بنای خانواده را می لرزاند و جامعه را به تباهی و فساد سوق می دهد. خدا نکند که بعضی از سیاستگزاری های ما، ناخودآگاه همسو با اهداف استعمار باشد; برای مقابله با این خطر بزرگ می بایست به هوش آییم و یک بار دیگر سیاست ها و برنامه های گذشته را مرور نماییم.

دولت جمهوری اسلامی نمی تواند خود را از بازتاب و نتایج سیاست های اعمال شده برکنار بداند و تبرئه کند جو فعلی جامعه ما تنها تاثیر پذیر از جو حاکم بر کشورهای همسایه و مجموعه جهانی نیست، بلکه عامل اصلی، برنامه ریزی ها و سیاستگزاری های کلان اعمال شده در سال های پس از جنگ است; هرچند کارهای بزرگ انجام شده با اهداف خیرخواهانه صورت پذیرفته است، لیکن این کافی نیست و باید با مشکلاتی که از اجرای سیاست ها به وجود می آید نیز مبارزه کرد و آنها را به طور منطقی حل نمود.

برای مثال، می دانیم که در اثر کوشش های دولت، درصد جوانانی که از تحصیلات عالی برخوردار می شوند سیر روزافزونی گرفته است و این امر به ویژه درباره زنان چشمگیر است. زنان به یمن دست یابی به تحصیلات دانشگاهی در جامعه حضور فعال تری یافته اند و پست ها و مقامات دولتی را اشغال کرده اند و اکنون تعداد کارمندان زن در ادارات دولتی با تعداد کارمندان مرد فاصله زیادی ندارد و اگر همین روند ادامه یابد در آینده نزدیک زنان دارای اکثریت خواهند بود و اینک همه دختران جوان ما، آرزوی کار بیرون از خانه را در سر دارند و خانه داری در دیدگاه آنان مرتبتی پایین دارد.

اگر ما اصل سیاست های اعمال شده را صحیح فرض کنیم و در لزوم انجام آنها ذره ای تردید به خویش راه ندهیم، پاره ای از لوازم و نتایج آنها را نمی توانیم از نظر دور داریم که موجب مشکلات فرهنگی شده است، زیرا حفظ اصول و ارزش های اخلاقی نیز برای ما بسیار مهم است; مثلا با هجوم دختران و زنان جوان به وادی تحصیل در صورتی که ما با کمبود مکان و کادر آموزشی مناسب رو به رو هستیم در بعضی مقاطع تحصیلی نظیر آموزش عالی اختلاط بین پسران و دختران به وجود می آید که باعث بسیاری از نارسایی هاست. با احراز پست های دولتی به وسیله زنان بر تعداد بیکاران مرد افزوده خواهد شد که در اوج جوانی و نیاز به تشکیل خانواده از داشتن همسر محروم خواهند بود و بعضی از آنان به اعتیاد، بزهکاری و سرقت روی خواهند آورد. به سبب بالارفتن تعداد دانشجویان و پسران و دخترانی که مراتب عالی تحصیل را می پیمایند، سن ازدواج در بین آنان بالا رفته است که خود این یکی از دلایل عمده فساد است. با دست یافتن زنان به شغل های پردرآمد اجتماعی و داشتن استقلال مالی، هم الگوی مصرف جامعه تغییر یافت و بر میزان مصرف کالاهای تجملی و غیر ضروری که معمولا زنان به دنبال آن هستند افزوده شد و هم در آینده از مسؤولیت پذیری بانوان در رابطه با شوهران و فرزندان کاسته خواهد گردید و در صورت ازدواج که رغبت کمتری بدان خواهند داشت، تمکین کافی نکرده و با کمترین بهانه ای بر طبل طلاق خواهند کوفت و فرزندان را در دامان شوهران رها خواهند ساخت، چیزی که در دنیای غرب شاهد آن هستیم.

نباید گفت وظیفه دولت برنامه ریزی و اعمال سیاست هاست و حل مشکلات فرهنگی بر عهده حوزه علمیه و نویسندگان مسلمان است، خیر این حرف صحیحی نیست، حوزه علمیه حتی درصدی را از بودجه های دولتی که با سخاوت تمام مصرف می شود، در اختیار ندارد. این سنت صحیحی نیست که هر کس از دائره قدرت پا به بیرون می نهد، دیگران تا مدت ها گرفتار معضلات ناشی از سیاست های اعمال شده او باشند، بلکه باید هر کسی پاسخ گوی نتایج اعمال خویش باشد.

اکنون جوانان مسلمان با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند، در بسیاری از شهرهای بزرگ به ویژه تهران انجام فعل حرام چه بسا پیش پا افتاده تر و آسان تر است از فعل حلالی که می بایست از طریق قانونی و پیمودن یک مسیر پرپیچ و خم انجام پذیرد و تبعات و مسؤولیت های عرفی، شرعی و قانونی را در پی دارد. جوانان ما که در دامان انقلاب پرورش یافته اند و دارای وجدان هایی آگاه و حساس هستند اینک با یک تناقض آشکار دست به گریبان اند، یا باید به گناه تن در دهند و خواسته های جنسی خود را پاسخ گویند و یک باره بر همه نصایح اخلاقی که خوانده اند و شنیده اند قلم بطلان کشند و یا این که مردانه بایستند و فشارهای جنسی را تحمل کنند و بعضا دچار افسردگی و خمود شوند. این معضله است که گروه انبوهی از جوانان ما را به وادی حیرانی و بی تفاوتی کشانده است و معمولا هر دختر و پسر جوان، جزو یکی از این دو دسته است، یا گناهکاری است که عذاب وجدان عیش و کامرانی بر او تلخ کرده است و یا پرهیزکاری است نیاز جنسی در وی عقده های روانی و افسردگی ایجاد کرده است.

با کمال تاسف باید گفت بعضی از مسؤولان ما گویی ملاکی برای پیشرفت جز رشد اقتصادی و تولید انبوه کالاهای صنعتی و ساختن راه ها و سدهای بزرگ در سر ندارند در حالی که انقلاب ما یک انقلاب انسانی است و آرمان اصلی آن پرورش انسان آزاده و مسلمان است وگرنه این گونه پیشرفت های مادی در کشورهای صنعتی غرب و حتی بسیاری از کشورهای در حال توسعه وجود دارد و برای انقلاب بزرگی که صبغه انسانی - اسلامی دارد، چندان مایه افتخار نیست.

در مقطع فعلی سیاست مهم و اصولی جمهوری اسلامی باید در جهت تسهیل امر ازدواج باشد این بهترین راه مقابله با تهاجم فرهنگی است; ساختن چند فرهنگسرا و سالن سینما و تئاتر و نشان دادن فیلم ها و نمایش های آن چنانی درد جوانان را اگر نیفزاید درمان نمی کند. باید دانست که غریزه جنسی نیازی مانند خوردن و آشامیدن است و به این آسانی ها دست از سر انسان برنمی دارد و دردی است که غیر از ازدواج درمانی ندارد، لذا باید به گونه ای برنامه ریزی کرد که قبل از آن که شهوت جنسی کاملا بیدار شود، جوان به راحتی تمام ازدواج کند. هر چند این مطلب با معیارهای مادی و برنامه های سازمان بهداشت جهانی و کنترل جمعیت موافق نیفتد، بگذریم از این که ازدواج زودرس حتما به معنای افزایش جمعیت نیست.

آیا به جای هزینه کردن میلیاردها تومان و برگزاری سمینارهای فرمایشی و بی حاصل و یا هزینه های فوق العاده تبلیغات انتخاباتی و سفرهای غیرضروری مسؤولین به شهرهای مختلف و خارج از کشور و تجمل گرایی در ادارات دولتی و سفارت خانه ها و بذل و بخشش های بی حساب از بیت المال، نمی توان برای ازدواج جوانان برنامه ریزی کرد و به فریاد آنان رسید، آیا واقعا کمک به جوانان برای تدارک یکی زندگی ساده از ساختن سدهای بزرگ و راه آهن سرتاسری مشکل تر و بی اهمیت تر است!

اگر به این امر مهم توجهی نشود در آینده ای نه چندان دور ما جوانان را که سرمایه واقعی کشورند از دست خواهیم داد و آنان را در ورطه فساد و تباهی و بی دینی رها خواهیم ساخت، زیرا به نص قرآن مجید، فرجام فساد کاری، تکذیب دین است، چنان که در آیه شریفه آمده است:

«ثم کان عاقبة الذین اساؤ السوای ان کذبوا بآیات الله و کانوا بها یستهزؤن;

سپس فرجام کسانی که کارهای زشت را مرتکب شدند به آن جا رسید که آیات الهی را تکذیب کردند و آن را به سخریه گرفتند».

بنابراین اگر نسل های آینده به اسلام پشت کنند، طبیعی است چرا که در جهان کنونی هر نسلی مقدرات خود را خود تعیین می کند، پس بهتر آن است که به خود آییم و لختی گوش فرا دهیم تا دریابیم که بر معبر سیلاب خفته ایم، سیلابی که ممکن است در آینده ای نزدیک روی آرد و هستی ما را زیر و زبر کند و در یک انتخاب بزرگ دیگر، نظیر آنچه در سال های آغاز انقلاب شاهد آن بودیم، اسلام و جمهوری اسلامی لطمات جبران ناپذیری را تحمل کند و مباد آن روز!