چاپ صفحه

نجات مظنون اصلی ترور شهیدان رجایی و باهنر، توسط رفسنجانی!!

ه گزارش پایگاه عدالت خواهان"9دی- «کامران غضنفری» نویسنده کتابهایی مانند راز قطعنامه (چرایی و چگونگی پایان جنگ)؛ مداخلات (مجموعه چهار جلدی روایتی مستند از جنایات آمریکا در ایران) و پیدا و پنهان توافق هسته ای (نقد و بررسی مذاکرات هسته ای و برجام) در جدیدترین تلاش پژوهشی خود، هاشمی رفسنجانی را موضوع کتاب خود قرار داده است. کتاب «هاشمی رفسنجانی از نگاهی دیگر» قرار است قبل از چاپ، در صفحه جریان شناسی 9دی منتشر شود. تا کنون در 8 شماره به محتوای
این اثر پرداخته ایم.  در این قسمت نویسنده به ادامه بحث ارتباط هاشمی با بهزاد نبوی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از متهمین اصلی پرونده انفجار هشتم شهریور60 پرداخته و این بحث را به جمع بندی رسانده است.

 

حدود یک هفته پس از انفجار دفتر نخست وزیری، نورالدین کیانوری و محمد علی عموئی ( سران حزب توده )  نزد آقای هاشمی رفسنجانی رفته و از ارتباط انفجار نخست وزیری با بهزاد نبوی و عوامل سازمان سیا خبر می دهند. این خبربا توجه به ارتباط حزب توده با سرویس اطلاعاتی کا. گ. ب ( سازمان جاسوسی شوروی ) انگشت اتهام را متوجه بهزاد نبوی می گیرد. البته آقای هاشمی رفسنجانی بعدها در این باره در یادداشت روز 16 شهریور 1360 می نویسد: «کیانوری و عموئی، از دبیران حزب توده، به عنوان یک ملاقات فوری و ضروری آمدند و کارشان سعایت علیه بهزاد نبوی است. حزب توده تصمیم گرفته ایشان را بدنام کند و یک گزارش جعلی ( به ظنّ قوی ) آورده بودند.»1

آقای هاشمی در یادداشت 22 شهریور خود نیز می نویسد: «آقای مهندس بهزاد نبوی این روزها مورد هجوم شایعه پردازان و تفرقه اندازها شده و حتی متهم به دست داشتن در انفجار نخست وزیری می شود و حزب توده در این شایعه پردازی ها دست دارد.»2

البته باید جناب آقای هاشمی توضیح می داد که به چه دلیل چنین خبر مهمی را جعلی خوانده بود؟ درست است که حزب توده یک حزب وابسته به بیگانه وبا سوابق ننگین بوده است، اما این دلیل نمی شود که به اخبار سرویس اطلاعاتی روسیه که توسط عوامل خود منتقل می کردند، بی اعتنایی کنیم و آنها را جعلی بدانیم. سرویس اطلاعاتی روسیه با داشتن عناصر نفوذی مانند "کیم فیلبی"، "هانس فلفه"، "الدریچ ایمز"، "رابرت هانسون" و. .. که در رده های بالای سرویس های M.I.C.I.A، F.B.I و. .. حضور داشته اند، اطلاعات سرّی بسیار مهمی را به دست می آورد؛ لذا پذیرش این مطلب که ارتباط بهزاد نبوی با سازمان سیا را نیز روس ها از طریق عوامل خود در سازمان سیا مطلع شده باشند، امری دور از ذهن نمی نماید.

چند روز پس از انفجار دفتر نخست وزیری، آیت الله علی قدوسی، دادستان کل کشور، در صدد برآمد تا مظنون اصلی این ماجرا یعنی بهزاد نبوی را دستگیر کند.3 اما سازمان سیا که از این تصمیم مطلع شده بود، از طریق هماهنگی با منافقین، در تاریخ 14 شهریور 1360، اقدام به ترور آیت الله قدوسی کرده و وی را به شهادت می رسانند.  نحوه شهادت شهید قدوسی شبیه به شهادت رجایی و باهنر بوده؛ یعنی هر دو مورد توسط بمب های آتشزا که نفوذی های منافقین کار گذاشته بودند، انجام گرفته بود. بمب گذاری های دفتر حزب جمهوری اسلامی، دفتر نخست وزیری، و دفتر دادستانی، با هماهنگی مشترک سازمان سیا و سازمان منافقین انجام گرفته بود. تمامی این اقدامات، به دنبال سفر مخفیانه مسعود رجوی، سرکرده گروهک تروریستی منافقین، در اسفند 1359 به فرانسه و ملاقات با مقامات اطلاعاتی آمریکایی و اروپایی ـ جهت آغاز عملیات مسلحانه برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ـ صورت گرفت. 

آقای هاشمی چند روز پس از انفجار نخست وزیری، در خطبه های نماز جمعه 20 شهریور 1360 خود به مؤسسات گوناگون توصیه می کند که "افراد را با کوچکترین شبهه کنار بگذارند"، اما خود ایشان در مورد فردی که خبر ارتباطش با سازمان سیا داده شده بود، نه تنها چنین اقدامی نمی کند، بلکه در یک خطای آشکار اطلاعاتی و حفاظتی، متن خبر دریافت شده از سرویس اطلاعاتی شوروی را به دست خود بهزاد نبوی می دهد!

آقای هاشمی رفسنجانی توجه نمی کند که در صورت صحت خبر مذکور،  با این اقدام خود، در واقع سازمان سیا را هشیار می کند تا درصدد جبران این ضربه اطلاعاتی برآید. در واقع این کار، یکی از بزرگ ترین خطاهای اطلاعاتی آقای هاشمی می باشد که در نتیجه آن، ضربات جبران ناپذیری بر کشور وارد شده است.

از سوی دیگر، شاید یکی از تعجب برانگیز ترین نکات پرونده انفجار نخست وزیری، ارجاع آن به دادگستری به جای دادسرای انقلاب است. از آنجا که این پرونده کاملاً امنیتی و ضدانقلابی بود، باید در دادسرای انقلاب موشکافانه بررسی می شد. اما گویا بهزاد نبوی در جلسه ای توانست برخی مسئولین قضائی را متقاعد کند که پرونده به دادگستری برود و در آنجا و به کمک گروهی که خود بهزاد نبوی تشکیل داده بود، بررسی شود! 4

یعنی پرونده ای که متهم اصلی آن خود نبوی بوده است، زیر نظر خودش مورد رسیدگی قرار گرفت!

سید رضا زواره ای در خاطرات خود در این باره می گوید: «اما از همان شب اول انفجار ،برای همه ما جای سؤال بود. چون اعلام شد که دادگستری باید به قضیه رسیدگی کند. در حالی که همانطور که من در حزب مطرح کردم یک جوان پانزده شانزده ساله فریب خورده که روزنامه منافقین را می فروشد، برای محاکمه باید به دادسرای انقلاب برود. اما وقتی نخست وزیری مملکت را منفجر می کنند، دادگستری باید رسیدگی کند؟ جریان چیست؟»5 آقای هاشمی رفسنجانی نیز در یادداشت های خود ذکر می کند که با تصویب شورای ریاست جمهوری، مسئولیت نظارت بر تحقیق در مورد فاجعه انفجار نخست وزیری که بهزاد نبوی پیگیری می کرد [!!] بر عهده آیت الله ربانی املشی، دادستان کل کشور قرار گرفت! 6

آقای زواره ای در مرداد 1361 طی سؤالی از وزیر دادگستری می گوید: «با توجه به اسنادی که از خانه کشمیری بدست آمده، سازمان سیا و آن عواملی که کشمیری را تا اینجا رساندند، باید افرادی به مراتب قوی تر از کشمیری را به صورت نفوذی در دستگاه ها داشته باشند تا کشمیری را قربانی این کار کنند. برای این که کشمیری می توانسته تمام اسناد شورای امنیت کشور را مرتباً در اختیار بیگانگان قرار دهد.» 7

ایشان در مصاحبه دیگری در سال 1380 با روزنامه خراسان، اظهار می دارد: «به بزرگان حزب [جمهوری اسلامی ] گفتیم که کشمیری عضو [عامل] سازمان سیا است و برای کشتن مرحوم رجائی و باهنر، سازمان سیا مهره ای همچون او را به راحتی خرج نمی کند. پس باید مهره ای به مراتب قوی تر از کشمیری در دولت داشته باشد؛ به دنبال آن یکی باشید. همان جا بعضی ناراحت شدند.» 8

در مورد سابقه ارتباط نبوی با امریکایی ها، باید توجه داشت وی مدتی در یک شرکت آمریکایی به نام" بریچ " کار می کرده. این شرکت در واقع یک شرکت پوششی جاسوسی بوده که روی پست های الکترونیک و شنودهای الکترونیکی از شرق به غرب ایران، علیه روسیه کار می کرده است. یکی از ریشه های بحث سیا و بهزاد نبوی، در ارتباط با بریچ می باشد. 9

البته این احتمال نیز وجود دارد که ارتباط بهزاد نبوی با سازمان سیا، از طریق شوهر دختر دائی اش یعنی جناب دکتر ابراهیم یزدی ـ که نبوی به وی ارادت بسیار داشته ـ انجام پذیرفته باشد. باید توجه داشت که دکتر ابراهیم یزدی پس از آن که در سال 1339 به آمریکا می رود، مدتی بعد، از طریق یکی از سناتورهای آمریکایی به نام "هریسون ویلیامز" در سال 1341 به تابعیت کشور آمریکا در می آید و پاسپورت آمریکایی دریافت می کند.10... در طی آن سال ها، بسیاری از اوقات یزدی در آمریکا، در تماس با مخالفان شاه و ایجاد ارتباط میان آنها و مقامات اطلاعاتی غرب صرف می شد... وی با یکی از عناصر سازمان سیا به نام "ریچارد کاتم" رابطه بسیار صمیمانه ای داشته است. 11

ابراهیم یزدی در دوران اقامت خویش در آمریکا در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، هم چنین مدتی با جورج بوش پدر، از رؤسای سابق سازمان سیا، نیز ارتباط نزدیک داشته است. 12

محمد محسن سازگارا نیز که ابتدا به عنوان یار نزدیک ابراهیم یزدی، وظیفه مسلط ساختن دولت موقت بر نهادهای انقلاب را داشت؛ توانست در جایگاه معاون سیاسی ـ اجتماعی بهزاد نبوی، در دولت شهید رجایی قرار بگیرد.13 وی بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، گفته بود که دفعه بعد، نوبت رجایی است. در این رابطه، آقای حسن عسگری راد، در یک گفتگوی رادیویی در تاریخ 6 شهریور 90 اظهار می دارد: «[بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی] محسن سازگارا به من گفت:" این بار نوبت شهادت رجایی است. " این نشان می داد که او ارتباطاتی داشته که از این موضوع خبر داشته است.» 14

سازگارا در دورانی که بهزاد نبوی در کابینه میرحسین موسوی وزیر صنایع سنگین بود نیز معاون نبوی بود و نقش رابط میان گروهک آمریکایی نهضت آزادی و جناح موسوم به چپ را بر عهده داشت. وی بعد از آشوب هایی که در خرداد سال 1382 در کوی دانشگاه رخ داد و مطالب منتشر شده برخی از سایت ها به نقل از وی، به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت اما با حمایت برخی از نمایندگان مجلس ششم از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان، به بهانه معالجه از کشور خارج گردید و نخست به انگلستان و سپس به آمریکا رفت و در آنجا پناهنده شد. سازگارا سپس به عنوان مدیر مرکز تحقیقات ایران معاصر در واشنگتن منصوب شد که به طور مستقیم تحت نظر سازمان سیا اداره می شود. 15

آقای هاشمی رفسنجانی در یادداشت 8 شهریور 1363 خود، به اعترافات یکی از افراد دستگیر شده در ارتباط با انفجار دفتر نخست وزیری و نگرانی بهزاد نبوی از پیگیری ماجرا توسط دادستانی انقلاب اسلامی تهران، چنین اشاره می کند: «اول شب، آقای بهزاد نبوی آمد. از این که دادستان انقلاب تهران [ شهید لاجوردی ] دوستانش را به خاطر تعقیب پرونده انفجار نخست وزیری بازداشت کرده است، سخت ناراحت و پریشان بود. .. آقای علی تهرانی [کارمند نخست وزیری] که از اول تا کنون بازداشت بوده است، مطالبی گفته که شک و تردید به وجود آمده است.» 16 اما جناب آقای رفسنجانی نه تنها به این شک و تردیدهای امنیتی هیچ توجهی نمی کند، بلکه در دی ماه 1363 در یک موضع گیری کاملاً قابل تأمل، وزیر اطلاعات را نیز از پیگیری پرونده انفجار نخست وزیری نهی می کند! 17

سرانجام سید رضا زواره ای طی مصاحبه ای در آذر 1379، در مورد نظر امام خمینی در مورد بهزاد نبوی، می گوید: «من یک بار در تاریخ 5 مهر 1361 خدمت امام بودم. در مورد مقایسه مشروطه با اوضاع بعد از انقلاب، یک تحلیل کلی خدمت امام عرض کردم. به وجود خطوط نفوذی و نگرانی از مسائل اقتصادی و سد راه تولید شدن توسط گرداننده های چپ نمای دولت و ضرورت پیگیری آن. .. خدا شاهد است تحلیلم کلی بود. هیچ اسم خاص یا اشاره به اسم خاصی هم نداشتم. پایان جلسه خواستم دست امام را ببوسم، امام دستم را جوری که صورتم به ایشان بیفتد، بالا بردند و فرمودند: آقای زواره ای، چرا مرحوم رجائی، بهزاد نبوی را در این سطوح حساس ترین کارهای مملکت بالا آورد؟ چرا سرّی ترین امور مملکتی در دست او قرار می گرفت؟ حتی فرمودند: من در مورد بهزاد نبوی به جاهایی هم رسیده ام؛ اما دلایل شرعی خیانت ندارم.» 18

 

د ـ کارشکنی در جنگ

بهزاد نبوی که پس از آزادی خرمشهر، ادامه جنگ را در راستای شکست صدام و حزب بعث عراق، و در نتیجه شکست آمریکا، ارزیابی می کرد، تلاش داشت تا به هر نحوی شده، جلوی ادامه جنگ را بگیرد و جنگ هرچه سریع تر بدون شکست صدام، به پایان برسد. محسن رفیق دوست، وزیر وقت سپاه، در مصاحبه ای در سال 89، در مورد بهزاد نبوی و همفکرانش در دولت چنین می گوید: «در زمان جنگ، برخی از وزرا ـ که امروز در جناح اصلاح طلب حضور دارند ـ دائم به من می گفتند کی جنگ را تمام می کنید و فایده این جنگ چیست؟»19

رفیق دوست در جای دیگری به صراحت می گوید: «یکی از افرادی که همیشه در هیئت دولت با ادامه جنگ مخالف بودند، آقای بهزاد نبوی بود.»20

رفیق دوست در مورد برخی دیگر از کارشکنی های بهزاد نبوی در کار جبهه ها می گوید: «برخی مقامات دولت موسوی مانند بهزاد نبوی، حتی برای احداث توالت صحرایی در جبهه ها، هزینه ده برابر مطالبه می کردند. این توالت ها را دانه ای 75 هزار تومان به ما قیمت دادند؛ در صورتی که ما خودمان آنها را دانه ای هفت هزار تومان درست کردیم.»21

حبیب الله عسگر اولادی ـ وزیر بازرگانی دولت موسوی که مجبور به استعفاء شد ـ نیز در باره اقدامات کارشکنانه بهزاد نبوی می گوید: «در شرایط جنگ در ماه رمضان، کشتی های حامل مواد غذایی در بندرهای جنوبی ایران منتظر کامیون های وزارت صنایع سنگین بودند و وزیر وزارتخانه ( بهزاد نبوی ) هم برای حل این مشکل همکاری نمی کرد.»22

سردار محمد کرمی راد، فرمانده سابق لشکر 11 امیرالمومنین، در مورد مخالفت های نبوی با رزمندگان سپاه و بسیج می گوید: «موضع امام کاملاً انقلابی بود؛ اما بعضی عوامل در دولت بودند مثل بهزاد نبوی وزیر صنایع وقت، که میانه خوبی با سپاه و بسیج نداشتند و امکانات و کمک هایی که به جبهه ها اعزام می شد را در اختیار سپاه قرار نمی دادند. مثلاً یک بار چهل کامیون از کارخانجات و صنایع برای برادران عزیز ارتشی فرستاده بودند که به درخواست ما، سه کامیون آن را به ما دادند. اما معاون آقای نبوی با ترس و لرز می گفت خواهشاً آقای نبوی مطلع نشود، چون ایشان اعتقاد دارند که باید شعار "جنگ جنگ تا پیروزی" محو شود.»23

ه ـ حمایت هاشمی از بهزاد نبوی

آقای هاشمی رفسنجانی در تاریخ 13 شهریور 1360 در نماز جمعه تهران به دفاع از بهزاد نبوی ـ مظنون اصلی انفجار نخست وزیری ـ می پردازد و دخالت وی در انفجار دفتر نخست وزیری را تکذیب می کند و او را از شخصیت های برجسته نظام معرفی می کند!24

هاشمی همچنین در یادداشت اول دی 1363 خود، به طور تلویحی اعتراف می کند که وزیر اطلاعات را از پیگیری پرونده بهزاد نبوی در ماجرای بمب گذاری نخست وزیری، نهی کرده است. وی می گوید: «آقای ری شهری آمد. گزارشی از ضربه ای که اخیراً به سازمان فدائیان خلق، شاخه اکثریت وارد شده، داد. راجع به آقای بهزاد نبوی هم در خصوص پرونده بمب گذاری نخست وزیری، مشورت کرد. گفتم وارد جریان های سیاسی نشود.»!25

هاشمی یک بار دیگر نیز به کمک بهزاد نبوی می شتابد و در خرداد 68، در ماجرای استیضاح وی در مجلس در رابطه با پرونده شرکت سایپا، مانع از رسوایی او و حذف وی از صحنه قوه مجریه می شود.26

حجت الاسلام شجونی طی مصاحبه ای، در مورد دفاع هاشمی رفسنجانی از بهزاد نبوی در مجلس، می گوید: «بهزاد نبوی را مرحوم شهید لاجوردی تحت تعقیب داشت. میگفت او جزء منافقان بیاسلحه است. روزی که قرار بود برای وزیر شدن نبوی رأیگیری شود، معتقد بودم که او سه رأی هم ندارد، چون همه به عنوان مخالف، حرف زدند؛ اما هاشمی گفت من یک وقتی برای خودم گذاشتهام و از بهزاد نبوی آنچنان دفاع کرد که به جای سه رأی ۱۸۳ رأی آورد. من بعد از رأیگیری به رئیس مجلس گفتم که آقای هاشمی! شما چرا به عنوان موافق صحبت کردید، آنهم در حالی که بهزاد نبوی منافق است و در عین حال باید به دلیل معرفی کشمیری به شهید رجایی محاکمه شود. هاشمی گفت: این مملکت را باید بهزاد نبوی و میرحسین موسوی اداره کنند نه عسگراولادی و بازاریها».27

لذا از آنجا که آقای هاشمی حداقل در چهار مقطع به یاری بهزاد نبوی شتافته و جلوی پیگیری های جدی پرونده های نبوی را گرفته بود ـ یک بار با ممانعت از انتشار خبر ارتباط وی با آمریکایی ها و آگاه کردن خود وی از این ماجرا؛ بار دیگر با ممانعت از انتشار نتیجه گزارش تحقیق و تفحص مجلس در باره بیانیه الجزایر؛ بار سوم با نهی کردن وزیر اطلاعات از پیگیری پرونده وی در انفجار نخست وزیری؛ و بار چهارم با ممانعت از حذف وی در ماجرای استیضاح مجلس ـ بهزاد نبوی نیز در برخی برهه های حساس به کمک ایشان آمد. یکی از این موارد، انتخابات ریاست جمهوری نهم در سال 1384 بود که نبوی در این باره می گوید: «هاشمی آخرین خاکریز ما بود. تحلیل این بود که اگر معین رد صلاحیت شود و یا رأی نیاورد، ما می بایست یک خاکریز دیگر نیز داشته باشیم. .. من با دوستان کارگزار [حزب کارگزاران سازندگی] دیدار داشتم و همیشه تشویق می کردیم که آقای هاشمی در انتخابات شرکت کنند.»28

بهزاد نبوی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری سال 84 که رقابت میان آقای هاشمی و احمدی نژاد بود، می گوید: «از همه مردم می خواهیم پای صندوق های رأی بروند و به هاشمی رأی بدهند.»29

در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 نیز که آقای هاشمی همه امکانات خود را برای حمایت از میرحسین موسوی بسیج کرده بود؛ بهزاد نبوی به همراه همه وابستگان آمریکا در داخل و خارج از کشور و با حمایت های پیدا و پنهان سازمان سیا و سازمان جاسوسی انگلیس و همه گروههای ضد انقلاب و برانداز، در پوشش حمایت از موسوی، طرحی را برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی ایران و ساقط کردن رهبری معظم انقلاب، به اجرا گذاشتند که البته در این توطئه خائنانه خود ناکام ماندند.30 بنا بر اظهار سردار جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران، بهزاد نبوی پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، در محفل خصوصی اصحاب توطئه گفته بود: «ما باید سعی کنیم احمدی نژاد را کاندیدای رهبری معرفی کنیم که اگر شکست خورد، رهبری شکست خورده باشد. ما یک بار این کار را در [انتخابات ریاست جمهوری] خرداد 1376 انجام دادیم که ضربه سنگینی بود و به سختی از جا بلند شدند. اکنون باید ضربه نهائی را به رهبری بزنیم.»31

اما این توطئه آشکار و خائنانه این مزدور آمریکا نیز باعث قطع ارتباط وی با آقای هاشمی رفسنجانی نشد!  بنا بر اظهار محمد هاشمی، برادر آقای هاشمی رفسنجانی، بهزاد نبوی در فروردین سال 1389 نیز در جزیره کیش به دیدار آقای هاشمی رفسنجانی می رود و با ایشان ملاقات می کند!32

 

 

برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی «جدیدترین اخبار» اینجا کلیک کنید

 

 

پی نوشت ها

1- اکبر هاشمی رفسنجانی. « عبور از بحران «. ص 274

2- همان. ص 281

3- سایت مشرق. 14 شهریور 1395

4- محمدرضا امینی. « سراب سیاست «. ص 123

5- خاطرات مرحوم سید رضا زواره ای. ص 192

6- عبور از بحران. ص 265

7- شنود اشباح. ص 594

8- روزنامه خراسان. 23 مرداد 1380

9- شنود اشباح. ص 80

10- امیر نجات. چهره هایی در تاریخ ایران. جلد دوم . ص 101

11- همان. ص 102

12- این عامل آمریکا، در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در بهمن سال 1363 در کنگره هفتم نهضت آزادی، خواهان براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی می شود. وی می گوید: «نهضت آزادی ایران معتقد است که باید حاکمیت فعلی را از طریق قانونی و منطقی (!) و پارلمانی سرنگون کرد. .. ادامه بحران فعلی مملکت، شرط لازم براندازی رژیم حاکم می باشد اما شرط کافی نیست». اسدالله بادامچیان. « بررسی تحلیلی نهضت آزادی ایران «. ص 91

13- مرتضی صفار.  رازهای دهه شصت ( 68 – 58) . ص 201

14-  همان. ص 197

15- «متهمان انفجار». رمز عبور 2. ویژه نامه سیاسی روزنامه ایران. خرداد 1389. ص 136

16- اکبر هاشمی رفسنجانی. « به سوی سرنوشت؛ کارنامه و خاطرات سال 1363. ص 266

17- همان. ص 443

18- شنود اشباح. ص 709

19- امید کرمانی ها. " می گفتند جنگ را رها کنید". ص 22

20- خبرگزاری مهر. 10 مهر 1391

21- رازهای دهه شصت. ص 303

22- فرید مدرسی. " فرزند پیر مؤتلفه؛ گزارشی از زندگی حبیب الله عسگراولادی مسلمان ". ص 44

23- مریم آریایی. " پیوند با امام، پذیرش قطعنامه را برای مردم ممکن می کرد". ص 39

24- سایت روز شمار. 13 شهریور 1395. به نقل از روزنامه اطلاعات. 14 شهریور 1360

25- اکبر هاشمی رفسنجانی. به سوی سرنوشت. ص 443

26- اکبر هاشمی. بازسازی و سازندگی. ص 226 – 227

27- سایت تاریخ ایرانی. 11 آبان 1395  

28- جمعی از نویسندگان معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه. " گذر از فتنه 88 ". ص 41

29- ربابه باستانی. " سوم تیر: واکنش ها به نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ". ص 264

30- "بازیگوشی سیاسی یا کودتای پرندگان گردن چرخان؟  ". هفته نامه 9 دی. 30 مهر 1390. ص 9

31- "اظهارات صریح سردار ". تهران امروز. 12 شهریور 1388

32 - مؤسسه فرهنگی قدر ولایت. " تاریخ وقایع انتخابات 88. جلد سوم ". ص 491 و نیز: محمدمهدی تهرانی. "پایان عهد میانه روی". ص 32