چاپ صفحه

فساد دوره هاشمی صدر و ذیل سیستم را پاره کرد/ هاشمی باید پاسخگوی فسادهای شدید دوره اش باشد/ هاشمی یک فاجعه بود/ در دوره هاشمی مخالفانش تحت پیگرد بودند/ عمر سیاسی هاشمی تمام شده/ مردم به هاشمی خوشبین نیستند

روزگاري يكي از سياسيون در دوران دولت مستعجل اصلاحات مي گفت كه اصلاح‌طلبان، دو زيست هستند. بعدتر سياستمدار ديگري گفت كه در عالم مثال، حكايت اصلاح‌طلبان، حكايت شترمرغ است. به او مي گويند بار ببر، مي گويد من مرغم، مي گويند پس تخم بگذار، جواب مي دهد من شترم. يعني خودشان هم نمي دانند كه چي هستند.

حال حكايت اصلاح طلبان است. مخصوصا آن دسته از اصلاح طلباني كه به زعم خود «سوپر اصلاح طلب» هستند و هر كه غير خود را، «اصلاح طلب بدلي» مي نامند.

                   

 

به گزارش بولتن نیوز، رفتار سياسي سوپر اصلاح طلبان در طول دوران بعد از انقلاب اسلامي و به طور خاص در دوران تسلط اصلاح طلبان بر دولت و مجلس، آن قدر كج و معوج و زيگ‌زاگي است كه حتي داد خودشان را هم در آورده است.

در واقع، پر بيراه نيست اگر بگوييم كه خودشان هم نمي دانند كه چه مي خواهند. به همين علت، صادق زيباكلام در همان روزها چنين گفت:

«به گمان من مجموعه‌اي از فقدان تشكل، رهبري، سازماندهي، طرح و برنامه، اختلافات داخلي، رقابت نداشتن اهداف مشخص و استراتژي تدوين يافته، اگر بيش از مخالفت و كارشكني جناح راست بر دوم خرداد و روند اصلاحات ضربه وارد ساخته، يقينا كمتر از آن نيز در ناكام كردن دوم خردادي‌ها نقش نداشته است. به علاوه سياست‌هاي فرصت‌طلبانه، اشتباهاتي كه در اثر بي‌تجربگي، ناپختگي و غرور و تكبر سياسي شماري از رهبران دوم خردادي در پيكره اصلاحات وارد آمده به نوبه خود، دست كمي از مخالفت محافظه‌كاران نداشته است.»

يكي از رفتارهاي پارادوكسيكال و تناقض گونه اصلاح طلبان را مي توان در نحوه رفتار آنان با آقاي هاشمي رفسنجاني مورد ملاحظه قرار داد. هنگامي كه اصلاح طلبان روي كار آمدند، يكي از كساني را كه همواره مورد تخطئه قرار دادند، هاشمي رفسنجاني بود. بزرگ ترين، بدترين و توهين آميزترين واژه ها و جملات را براي آنكه هاشمي را در اذهان عمومي خراب كنند، عليه او به كار بردند. براي مثال به نمونه هاي زير توجه كنيد:

فساد دوره هاشمی صدر و ذیل سیستم را پاره کرد

یکی از اعضای حزب مشارکت در آن ايام در روزنامه بیان می نویسد: «هاشمی در دوران ریاست جمهوری اش، سیاستی پیش گرفت که هرکس هرکاری می تواند بکند، انجام دهد. به تمام وزارتخانه‌ها و ادارات گفتند که خودتان تولید درآمد کنید و این یکی از مهمترین ضربه‌هایی بود که در این سال ها به نظام مملکتی وارد شد. هیچ جای دنیا اجازه نمی دهند که وزارت اطلاعات آن وارد روابط اقتصادی بشود؛ به خاطر این که بنیاد اطلاعات را هم به هم میریزد. کسی که در موضع وزارت اطلاعات است و منبع اطلاعاتی دارد، نمیتواند وارد کارها و معادلات اقتصادی خرید و فروش کارخانه بشود. تقریباً تمام جاهای دیگر که بودجه لازم داشتند، مثل وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی، آقای هاشمی یک راهی باز گذاشتند که همه اینها وارد شوند و اسم آن را گذاشته بودند خودکفایی و افتخار هم می کردند. مثلاً وزیر سابق اطلاعات می گفت که ما اصلاً از دولت بودجه ای نمی خواهیم. خوب بودجه نخواستید، نتیجه‌اش این وضعی است که فساد صدر و ذیل یک سیستم را ممکن است پاره پاره کند.» (روزنامه بیان، 1 دی 78)

هاشمی باید پاسخگوی فسادهای شدید دوره اش باشد

عباس عبدی، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت نيز اگرچه در دولت هاشمي نيز مسئوليت داشت، در دوران دوم خرداد مي نويسد: «هاشمی باید نسبت به شرایط فرهنگی، آموزش عالی، فساد اداری، فسادهای مالی شدید، خصوصاً وضعیت فراوان اطلاعات و دیگر مسائل در دوره ریاست جمهوری خویش پاسخگو باشد». (روزنامه پیام آزادی، 30 آذر 78)

هاشمی یک فاجعه بود

مجتبی بدیعی، دیگر عضو شورای مرکزی حزب مشارکت، هاشمی را عامل تمام گرفتاریها معرفی کرده و مي گويد: «هاشمی کسی نیست که به این سادگی حیات سیاسی‌اش را از دست بدهد. هاشمی عامل تمامی گرفتاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور است. هاشمی یک فاجعه است». (روزنامه بیان، 15 دی 78)

در دوره هاشمی مخالفانش تحت پیگرد بودند

عباس عبدی در جای دیگر درباره فضای سیاسی حاکم در دوره هاشمی می‌نویسد: «در دوران هاشمی، کسانی تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند. حال چه از نظر سیاسی، چه از نظر اقتصادی که مخالف ایشان بودند و هیچ کس از منسوبین ایشان مورد پیگرد قرار نگرفتند و اگر هم گرفتند، بعد از دوران ریاست جمهوری ایشان بود.»


                   

هاشمی عامل رانت خواری و ثروت اندوری

اكبر گنجي كه هاشمي را «عاليجناب سرخ پوش» و مسئول قتل هاي زنجيره اي لقب داده بود، درباره وي نوشت: «کارشناسان اقتصادی، دو کارکرد مهم برای سیاست تعدیل اقتصادی در نظر می گیرند. اول تخصیص بهینه منابع، دوم حذف رانت. این دو کارکرد مهم سیاست تعدیل به دلیل شخصیت هاشمی در ایران به وقوع نپیوست. آقای هاشمی به طور جدی در تخصیص منابع دخالت می کرد و منابع را آن طور که خود می پسندید و تشخیص می داد توزیع می کرد. در دو دهه گذشته بر اثر رانت جویی، طبقه جدیدی در جمهوری اسلامی شکل گرفته است. این طبقه نوکیسه در فرآیند خصوصی سازی با خرید تقریباً بسیاری از منابع ملی به ثروت‌های بادآورده دست یافت. در دوران سازندگی حتی به دستگاه‌های غیراقتصادی و امنیتی اجازه داده شد با فعالیت‌های اقتصادی نیازهای مالی خود را تأمین نمایند. در پرتو چنان مجوزی، فسادهای کلان به وجود آمد و خط ترانزیت مواد مخدر با هدف ثروت اندوزی و تخریب غربیان فعال شد.» (اکبر گنجی - عالیجناب سرخپوش و عالیجناب خاکستری: ص 189)

عمر سیاسی هاشمی تمام شده

محمد قوچانی از نویسندگان نشریات زنجیره ای اصلاح‌طلب درباره هاشمي نوشت: «تئوریسین های چپ ـ که معمولاً به لایه‌های جوانتر و نوگرای آن تعلق دارند ـ طی یک ساله اخیر، بسیار تلاش کرده‌اند که به لایه‌های ارتودکس خود بقبولانند که عمر سیاسی هاشمی رفسنجانی به پایان رسیده است. آنها می گفتند هاشمی این استاد برجسته چانه زنی در سطوح فوقانی قدرت، دیگر نمی تواند از هنر دیپلماسی پنهان خود استفاده کند. چون نه تنها محافظه‌کاران در عمق قدرت نفوذ کرده و رایزنی های او را برنمی تابند، بلکه در گذر جامعه ایران از ساخت‌های خویشاوندی در قدرت (الیگارشی) و جایگزین سنت‌های مردم‌سالارانه (دموکراتیک) تاریخ مصرف شیوه‌های ریش سفیدانه به پایان رسیده است.»

هاشمی و ناطق یکی هستند، هر دو مخالف اصلاحاتند

علی اکبر محتشمی از شخصیت‌های اصلاح‌طلب و عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون درباره خصوصیات آقای هاشمی چنین اظهار می دارد: «از نظر ما هاشمی رفسنجانی با ناطق نوری تفاوتی ندارد؛ زیرا اتخاذ مواضع غیرشفاف در قبال اصلاحات فرقی با مخالفت ندارد.»

مردم به هاشمی خوشبین نیستند

محمد باقر ذاکری عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز همزمان با ایام تبلیغات انتخابات مجلس ششم به طور تلویحی انتقادات به آقای هاشمی را وارد دانسته و اظهار می دارد: «آقای هاشمی رفسنجانی در برابر انتقادات مطرح شده در خصوص عملکرد هشت ساله ایشان، چندان با سعه صدر برخورد نکرد و تمامی این عوامل در مجموع باعث شد که مردم نسبت به ایشان چندان خوشبین نباشند.»