چاپ صفحه

عاشورا بسط دهنده حقیقت دینی / باید عاشورایی باشیم و زندگی کنیم

ه گزارش پایگاه عدالت خواهان"وقتی تصمیم گرفتم در باب عاشورا بنویسم اولین مسئله که به ذهنم خطور کرد این بود که شاید خواننده محترم تصور کند ما دیگر در محرم نیستم و عاشورا  تمام شد و بهتر بود در باب اربعین چیزی نوشته می شد...لذا حقیرتصمیم گرفت به این موضوع  مهم بپردازد.

همه ما از زبان امام راحل شنیده ایم که فرمودند محرم و صفر است که اسلام  را زنده نگه داشته است و محرم قلب اسلام است و امام امت نیز با تکیه بر عاشورای انقلابی دست به انقلاب عاشورایی زدند و مبنای نظری انقلاب ما و الگوی عظیم انقلابمان امام حسین و عاشورا بود. این به آن معناست که اگر ما مسلمانیم و دینمان اسلام  است دارای یک جهان بینی کاملی هستیم که بر همه شئون زندگیمان – اعم از فردی و اجتماعی و مادی و معنوی – سایه افکنده است و این دین ایدئولوژی ماست که نسبت ما را با جهانی که در آن هستیم و پدیدهایی که با آنان ارتباط داریم مشخص میکند و اگر عاشورا قلب این ایدئواوژی است ما نباید با آن برخورد مقطعی و سطحی کنیم و صرفا آن را به عنوان یک حادثه به حساب بیاوریم. چرا که عاشورا باید در نگرش و بینش ما یک فرهنگ باشد نه یک اتفاق که ما را شکل می دهد


لذا باید عاشورایی باشیم و زندگی کنیم ، یعنی نگاه ارزش انگارانه داشته باشیم و بی تفاوت نباشیم چنان که در تفکر مارکسسیتی که تفکری غیر دینی است ارزش وجود دارد.اما مبنای نظری خودش را دارد ، به این معنی که مارکس و انگلس در مانیفست خود در سال 1844 گفتند که تاریخ بشری بیانگر نبرد تاریخی دو گروه بورژوا –ثروتمند- و پرولتاریاست- فقیر- در نگرش ما نیز تاریخ بیانگر نبرد دو گروه است. اما دو گروهی که یکی در صف حق و دیگری در صف باطل قرار دارد و باید با تمام تلاش باطل را اگر هدایت پذیر بود هدایت، در غیر این صورت نابود کرد حتی اگر این باطل بر ابزار زور و زر و تزویر تکیه زده باشد. ولی این نکته  را باید فهمید که می توان خواب خوش آنان را با قیامی حسینی بر هم زد اگر چه ممکن است به قیمت جان هم تمام شود. اما به فرمایش امام حسین (ع) مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است و در زندگی گاه باید برای حفظ ارزشها-که ضامن بقای زندگی اجتماعی بشر است -باید دست از جان شست و خود را فدای ایدئولوژی کرد که به آن معتقد هستیم. به این خاطر است که امام حسین (ع) می فرمایند: اگر با کشته شدن من دین خدا پایدار می ماند، پس ای شمشیرهامرادربربگیرید!ومیبینیم که خون برشمشیر پیروز می شود. اجازه بدهید به بحث اصلی بازگردیم واز موضع اصلی فاصله نگیریم. بحث بر سر این بود که نسبت ما با عاشورا تنها شور نیست،که به ابراز احساسات بپردازیم بلکه باید یک شعوری هم در کنار این شور باشد تا تفکر حسینی زنده بماند چرا که این تفکر محدود به دهه عاشورا و محرم و صرفا متعلق به شیعه و اسلام نیست.

امام حسین (ع) معلم بشریت هستند و عاشورا یک فراتراژدی انسانی است که همه به سوگ ان نشسته و عاشورا صرفا یک مراسم نیست که ما تلاش کنیم انرا به نحو احسن برگزار کنیم و بعد تا سال بعد منتظر بمانیم که عاشورا بیاید چرا که در این صورت ما از هدف اصلی امام فاصله گرفتیم.

امام تصمیم داشتند که حرکت اصلاحی کنند و این اصلاح تبدیل به یک انقلاب شد یا این انقلاب خود حرکتی اصلاحی بزرگ محسوب میشد.لذا ما باید در عاشورا ودر زندگی تلاش کنیم که راه امام حسین را بپیماییم و تفکر ایشان را زنده نگه داریم و برای این کار مهم است که به این مسئله توجه کنیم که در عاشورا چه گذشت اما مهمتر از ان این است که اولا چرا عاشورا شد؟! و دیگر اینکه از عاشورا چه درس هایی میتوان گرفت و عاشورا در تقویت دینداری و بسط معرفت دینی ما چه نقشی میتواند داشته باشد؟! در دهه محرم به خصوص در روز عاشورا و تاسوعا بعضی مومنان پارچه ای را در جلوی صفوف زنجیرزنان و سینه زنان حرکت میدهند که همه انرا شنیده و دیده ایم وقبول داریم اما کمتر به ان توجه نموده ایم : " کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا" این چیزی است که شاید تمامی انچه را که حقیر میخواست عرض کند دربرمیگیرد.
اگر چنین نگرشی بر زندگی ما سایه بیاندازد ودر روابط ما حاکم باشد میتوانیم جلوی بی عدالتی ها و نابرابری ها را بگیریم و به بسط معرفت دینی بپردازیم-اینکه معرفت دینی چیست وچه نسبتی با دین دارد؟و ایا متحول است؟ واین تحول پذیری معرفت دینی به چه معنایی چیست؟ بحثی است که در نوشتاری مستقل تحت عنوان دین و معرفت دینی به ان خواهیم پرداخت _چرا که در عصر جدید که عصر دانایی واطلاعات و ارتباطات است دین داری ما نیز دستخوش تغییر وتحولاتی گردیده و درطی مسیرش با مشکلاتی مواجه گردیده است و تنها در سایه دین داری معرفت اندیشی می توان به عنوان یک دین دار زیست یعنی دین داری که همراه با شناخت دقیق ومنطقی است دین داری که پشتوانه ان معرفت است ومعرفتی که عاشورا تضمین کننده ان می باشد.

.اگر ان روز مردم امام حسین(ع)ونماینده باوفای او را_مسلم_تنها گذاشتند نه به این دلیل بود که دین دار نبودند بلکه دین داری انان معشیت اندیش ومصلحت اندیش بود یعنی در خدمت دنیا ونه دین داری معرفت اندیش چرا که در این صورت هرگز بندگی دنیا نمی کردند ومولای خود را تنها نمیگذاشتند بلکه به ندای کیست مرا یاری کند؟لبیک میگفتند.