چاپ صفحه

شهید محسن خزایی عاشق شهادت بود / شهید محسن خزاییبه عشق حضرت زینب، اسم دخترش را زینب گذاشت / شهید محسن خزایی عاشق کارش بود / شهید محسن خزایی علاقه زیادی به رهبر انقلاب داشت

بعد از شهادت محسن خزایی، خبرنگار سازمان صدا و سیما در حلب سوریه، بر آن شدیم تا طی مصاحبه ای با حسن شمشادی، همکار و همسفر شهید خزایی، کمی در مورد خصوصیات این شهید و سختی کار خبری در شرایط جنگی بدانیم. آنچه در ادامه می خوانید، ماحصل صحبت ما و حسن شمشادی است:

محسن عاشق شهادت بود / به عشق حضرت زینب، اسم دخترش را زینب گذاشت / محسن عاشق کار بود / علاقه زیادی به رهبر انقلاب داشت / از خبرنگاران جنگ حمایت کنیم تا محسن خزایی ها پرورش پیدا کنند

 

از آقا محسن خزایی برای ما بگویید و از اینکه چگونه با هم آشنا شدید؟

 

تبریک و تسلیت شهادت آقای محسن خزایی به خانواده‌شان و همه خبرنگاران رسانه ملی و همه ملت ایران، نیروهای مقاومت و مدافعان حرم عرضم.

 

آقای محسن خزایی در حقیقت هم کار رسانه من بودند. اولین سابقه آشنایی که با ایشان داشتم به سال 77 می‌رسد. در سیستان و بلوچستان در جنوب کشور. در تهدیدات طالبان که ما اعزام شدیم برای پوشش خبری و مانوری که ارتش داشت. در آنجا با ایشان آشنا شدم.

 

به خاطر خونگرمی که داشتند و جنب‌وجوشی که داشتند و اخلاق خوب و خوشی که داشتند با هم دوست شدیم. اگر چه من در یک استان دیگر کار می‌کردم و ایشان در استان دیگر. و به خاطر همین بُعد مسافت به این که هر کدام از ما در یک استان مشغول به خدمت بودیم یک مقدار فاصله بین ما ایجاد شده بود. ایشان رفتند و مدیر خبر گیلان شدند. یادم هست که با رئیس‌جمهور وقت که به گیلان رفته بودیم، پیش ایشان رفتیم و او را دیدیم.

 

چند ارسالی ایشان از سازمان فاصله داشتند و در جایی خارج از سازمان مأمور شده بودند و دوباره بازگشتند .تا اینکه من در کشور سوریه او را دیدم.

 

در ابتدا برای مأموریت در دفتر معظم مقام رهبری اعزام به آنجا شده بودند، اما به خاطر تجربه‌ای که داشتم و علاقه‌ای که داشتم هماهنگ کردن و خیلی پیگیری کردم که توانستم از سازمان مجوز بگیرم برای این که برای شبکة خبر در سوریه کار کنیم.

 

هم گزارشات میدانی می‌دادند و هم ارتباط زنده داشتند. هم برنامه‌های کارشناسی داشتند، کارشناسان را به استودیو دعوت می‌کردند و پوشش می‌دادند. به هر حال سعی می‌کردند تأثیرگذار باشند در جنگ رسانه‌ای که در سوریه وجود داشته.

 

دو روز پیش در غرب حلب توفیق شهادت پیدا کردند. آنقدر به صحنه جنگ نزدیک بودند که خمپاره‌های کم برد تروریست‌ها روی سر ایشان فرود آمد، و ترکش خوردند و شهید شدند.

محسن عاشق شهادت بود / به عشق حضرت زینب، اسم دخترش را زینب گذاشت / محسن عاشق کار بود / علاقه زیادی به رهبر انقلاب داشت / از خبرنگاران جنگ حمایت کنیم تا محسن خزایی ها پرورش پیدا کنند

 

سختی کار کردن در مناطق جنگی برای خبرنگاران چیست که تا شهادت پیش می روند؟

 

کار کردن در مناطق جنگی خیلی سخت است و مشکلات زیادی دارد. در جایی به طور مثال مثل سوریه یا عراق، جنگ به نوع دیگری است و طبیعتاً هیچ کس طرف مقابلشان رانمی‌شناسد، به همین دلیل سخت‌تر است. حتی من به شما می‌گویم که الان پوشش رسانه‌ای سوریه به مراتب سخت‌تر از پوشش رسانه‌ای جنگ در عراق است. چون آنجا به هر حال طرف‌های مشخصی وجود دارد ولی در آن طرف – سوریه - خیلی مشخص نیست. طرف‌های درگیر چه کسانی هستند و به کجا داری می‌رویم ، منطقه چطوری است ، دوری از خانواده و مشکلات روحی و عاطفی و … طبیعتاً خبرنگاران جنگ در سوریه سختی‌های بیشتری می‌کشند.

 

و علاوه بر آن، استرسی که در همه کارها خبرنگاران وجود دارد. چه تصویری و چه صوتی و چه نوشتاری. خبرنگاران جنگ استرس بیشتری را خواهند داشت و در اطراف خود خواهند دید هر از گاهی ممکن است خمپاره‌ای فرود بیاید ، موشک فرود بیاید در جاهایی است که شما دارید تصویری می‌گیرید و فکر نمی‌کنید که اتفاقی بیفتد. سنگر را هدف قرار می دهند و شلیک می‌کنند. خطر تک‌تیراندازان است. خطر ربایش است. خطر عوامل انتحاری وجود دارد. خصوصا در جاهایی که فکر می‌کنید خیلی امن است و مسیری را حرکت می‌کنید، و هیچ مشکلی وجود ندارد.

 

به هر حال خبرنگاری که طبیعتاً می‌خواهد واقعی‌تر کارش را انجام دهد و مخاطبش را بیشتر آگاه کند و بخواهد نسبت به آن گزارشی که دارد تهیه می‌کند و ارسال می‌کند، حالت تصویری و صوتی را داشته باشد، طبیعتاً بیشتر احتمال خطر برایش وجود دارد، و به خطر نزدیک‌تر می‌شوند. این موارد، احتمالات را چندین برابر می‌کند. قطعاً بعضی از خبرنگاران هدف قرار می‌گیرند. جناب محسن خزایی هم به این صورت به شهادت رسید.

محسن عاشق شهادت بود / به عشق حضرت زینب، اسم دخترش را زینب گذاشت / محسن عاشق کار بود / علاقه زیادی به رهبر انقلاب داشت / از خبرنگاران جنگ حمایت کنیم تا محسن خزایی ها پرورش پیدا کنند

 

حال و هوای دوستان همکار رسانه ای، خبرنگاران و عوامل صدا و سیما که با ایشان هم خاطره بودند چگونه است؟

 

هنوز 48 ساعت نیست که از شهادت آن عزیز می‌گذرد. شاید بچه‌ها و کسانی که با او ارتباط مستقیم داشتند، هنوز در شوک اولیه هستند.

 

ویژگی های حرفه ای شهید محسن خزایی چه مواردی بود؟

 

محسن خزایی خیلی به کارش علاقه داشت، خیلی عاشق کارش بود و با همه فشارهایی که بعداً با برخی بی‌مهری ها و ناملایماتی در حق ایشان شد باز هم ایستادگی می‌کرد. آن قدر انرژی داشت مثل بیشتر خبرنگاران جنگی که می‌خواهند کارشان را خوب انجام دهند.

 

خیلی عاشق کارش بود، خیلی اطلاع‌رسانی را دوست داشت. کار برای مدافعان حرم را دوست داشت. آرزوی شهادت را داشته و در تمام پیام‌های فرستاده به دوستانش مدام از حلب، دمشق دوستان مختلفی که با هم در ارتباط بودند و گفتگو می‌کردند ، مکتوب این مکالمات را دارند و خیلی از دوستان از زبان ایشان شنیده بودند که آرزوی شهادت دارد.

 

خیلی علاقه به مقام معظم رهبری داشت، در چندین مصاحبه این علاقه خود را نشان داده بود و خودش را متعلق به رهبری می‌دانستند. امکان نداشت در جایی صحبت شود و ایشان برای سلامتی و طول عمر رهبر انقلاب دعا نکند. برای خانواده‌اش دعا نکند.

 

به شدت عاشق خانم زینب کبری صل‌الله بود به خاطر همین بود در سه سال پیش، به عشق حضرت زینب اسم فرزند دخترش را زینب گذاشت. وقتی خودش در سوریه بود و مدتی گذشت تا توانست به مرخصی برود و فرزندش را ببیند. به عشق خانم زینب اسم فرزندش را زینب گذاشته و خیلی عاشق حضرت زینب و حضرت رقیه صل‌الله بود.

 

در مراسمی که در حرم مطهر حضرت رقیه برگزار می‌شد وقتی که هیچ کس جرئت نمی‌کرد به آنجا برود طبیعتاً برای اینکه چراغ حرم خاموش نشود، شب‌های سه شنبه یا جمعه دعای توسل می‌خواندیم. من و محسن با هم می‌خواندیم و به غیر از تعداد محدودی از بچه‌های مدافعین حرم و ایرانی‌ها و افغانی‌ها کسی نبود که حرم بیاید. برای اینکه چراغ حرم خاموش نشود ما می‌خواندیم، محسن مداحی می‌کرد.

 

این‌ها همه خاطراتی خوب و خوشی است که ما از محسن داریم و جدیتی که در کارش داشت. سعی می‌کرد که کارش را خوب انجام دهد. حالا اینکه بیننده و مخاطب ما چقدر این کارها را دیده باشد چیز دیگری است و قضاوت با آنها است. آنچه که من دیدم محسن سعی می‌کرد کارش را به بهترین نحو انجام دهد. حتی زمانی که تصویربردار نداشت تصویربرداری کار را خودش انجام می‌داد و تمام تلاشش را می‌کرد که چیزی را به تصویر بکشد و نشان دهد.

محسن عاشق شهادت بود / به عشق حضرت زینب، اسم دخترش را زینب گذاشت / محسن عاشق کار بود / علاقه زیادی به رهبر انقلاب داشت / از خبرنگاران جنگ حمایت کنیم تا محسن خزایی ها پرورش پیدا کنند

 

در این مدتی که از شهادت ایشان گذشته، در شبکه های اجتماعی مطرح شده که ایشان یک سال اخیر حقوقی دریافت نکرده اند. شما از این موضوع اطلاعی دارید؟

 

دقیق مطلع نیستم ولی چنین چیزهایی هست. پرونده مالی‌شان در دست من نبود و در این زمینه اطلاعی ندارم ولی در دیر پرداخت کردن و کم پرداخت کردن، به موقع پرداخت نشدن حقوقها، در برخی هزینه‌های که می‌کردند و محاسبه نمی‌شد، این‌ها را هم داشتیم.

 

بعضی از هزینه‌ها را سازمان محاسبه و قبول نمی‌کردند. یک مقدار هم مسئله جابه‌جا شدن‌ ایشان از مأموریتی که سازمان صدا و سیما به ایشان برای دفتر رهبری داده بودند در این موضوع می توانسته دخیل باشد. وقتی که حتی مأموریتشان تمام شده، خبرگزاری صداوسیما در یکی دو ماه گذشته شروع کرد و کار شهید خزایی را برای پخش گرفت. در این موارد، کلی نامه‌نگاری اداره می‌شود و کلی دستور اداری داده می‌شود، کلی آدم‌ها باید نظر دهند، کلی "موافقت می‌شود" می‌گویند و کلی "موافقت نمی‌شود" می‌گویند و در این لابه لاها خیلی چیزها تأخیر می‌شود.

 

مطلب خاصی که باید در مورد ایشان گفته شود تا دیگران بدانند ...؟

 

من از خبر گذاران جنگ می‌گویم. ببینید اولاً در کلاس‌های آموزشی خبرگزاری، همه خبرنگاران نمی‌شوند و همه کسانی که خبرنگار می‌شوند خبرنگار جنگ نمی‌شوند، همه کسانی که خبرنگار جنگ می‌شوند، خبرنگار جنگی نمی‌شوند که واقعا با دل و ایمان خود در میدان حضور داشته باشند.

 

در همین هایی که ممکن است داشته باشند همشان کسانی نیستند که بر اساس اعتقاد و باورشان کار بکنند. یعنی خبرنگار شدند، خبرنگار جنگی شدند ، دل و جرئت آن را دارند کار کنند و براساس باور است و اعتقادشان کار می‌کنند. اعتمادی که به نظام دارند، اعتقادی که به اهل بیت و این راه دادند. اعتقادی که به حضور در جبهه جنگ رسانه‌ای دارند تا بتوانند مثمرثمر باشند. به مدافعان حرم دارند، به شهدا دارند.

 

وقتی این‌ها محدود و معدود می‌شوند دیگر انصاف نیست که ما اینها را اذیت کنیم. در حاشیه قرارشان بدهیم یا نه، بیاییم و برایشان حاشیه‌سازی کنیم. بیاییم کارهایشان را سخت کنیم. بیاییم و گرفتاری برایشان درست کنیم. بیاییم و برایشان حرف درست کنیم و پشت سرشان حرف بزنیم.

 

همیشه این‌جوری نباید باشد تا کسی شهید شد بگوییم: آخی انسان بسیار خوبی بود. خیلی ها هستند که مثل محسن خزایی در سه یا چهار سال گذشته خوب کار می‌کردند، حالا با هر کیفیتی، کارهایشان را استودیو برای شبکه خبر می‌فرستاد، برای شبکه یک یا شبکه دو یا خبرگزاری کار می‌کرد. محسن خزایی الان برایشان خیلی عزیز و شناخته شده است، اما در قبل از شهادتش اینطور نبود. این انصاف نیست، این رفتار مردانگی نیست. از دین، عرفان، مذهب، و انسانیت و هم حرفه خبرنگاری نیز به دور است.

 

یعنی حتی اگر حرفه‌ای هم بخواهیم نگاه کنیم، هر خبرنگار حرفه‌ای که می‌بینیم کار می‌کند و از جانش مایه می‌گذارد، از زن و بچه‌اش گذشته است و به میدان می‌رود برای اینکه مثمرثمر باشد. نامردی است که برایش حاشیه‌سازی کنیم یا حاشیه درست کنیم یا اصلاً در حاشیه قرار دهیم و ایشان را نبینیم.

 

محسن خزایی یک نفر بود، خدا رحمتش کند، شهید شد و رفت. اما خبرنگاران جنگ تا آن جایی که هستند باید آنها را دریابیم. اگر رسانه‌ای - چه رسانه ملی و چه رسانه غیر ملی و چه خبرگزاری ها - می‌خواهد در این عرصه موفق شوند باید ایجاد انگیزه کنند برای خبرنگاران. کسی که با دل و جان و با همه وجودش کار می‌کند، کسی که اعتقاد به کاری دارد که انجام می‌دهد، کسی که باور به کاری دارد که انجام می‌دهد، اینها را باید مسئولان رسانه‌ها و کسانی که تجربه دار هستند و کسانی که می‌خواهند رسانه شان رتبه یک باشد، باید ببینند. تا خبرنگاران جنگ ازجان‌گذشته مثل محسن خزایی پرورش پیدا کند و وجود داشته باشد و مثمرثمر باشد.

 

ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید ...