چاپ صفحه

مکالمه شهید خزایی با یکی از همکارانش در صدا و سیما/ آرزوی محسن خزایی برای شهادت /دل نوشته مجید اخوان

 

*مکالمه شهید خزایی با یکی از همکارانش**
 
 
مکالمه شهید خزایی با یکی از همکارانش در صدا و سیما/ آرزوی محسن خزایی برای شهادت /دل نوشته مجید اخوان
 
 
**آرزوی محسن خزایی برای شهادت**
 
 
مکالمه شهید خزایی با یکی از همکارانش در صدا و سیما/ آرزوی محسن خزایی برای شهادت /دل نوشته مجید اخوان
 
 
**دل نوشته مجید اخوان خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در آنکارا در رثای شهید خزائی**
 
بعد از عليرضا افشار و حميدرضاحسيني و خيلي هاي  ديگه آقا محسن هم رفت . محسني كه عشق و تمام زندگيش خانم حضرت رقيه و عمه سادات حضرت زينب بود.
 
ميگفت داش مجيد نذر كردم اگه خدا بهم دختر داد اسم عمه سادات خانم زينب رو بزارم روي دخترم و خدا بهش دختر داد و اونم به عهدش وفا كرد .
 
حالا فكر نميكنم زينب آقا محسن سن وسالش بيشتر از دردانه اباعبدالله خانم حضرت رقيه باشه كه باباش هم سفره اقا امام حسين شد .
 يادمه حدود چهار سال پيش وقتي از دمشق واسه مرخصي اومد ايران قبل از اينكه بره شهرشون زاهدان اومد شبكه خبر گفت واستون يه سورپرايز دارم، در كيفشو باز كرد و يه پرچم قرمز رنگ در آورد و گفت اين پرچم حرم حضرت عباس كه تا همين چند روز پيش رو گنبد حرم خانم حضرت زينب بود و دارم ميبرم مشهد تا تقديم كنم به موزه آستان قدس، چه روزي بود اون روز شبكه خبر و چه حال و هوايي داشتن بچه ها.
هر كسي با خانم حرفي داشت پرچم رو بغل ميكرد و ميبوسيد و اشك ميريخت، يه تكه از نخ اون پرچم رو هم ازش گرفتم و محسن هم رفت و رفت و رفت. روحت شاد محسن