نیروهای جوان، دلسوز، انقلابی که دل در گرو منافع و پیشرفت ملی دارند، باید طی ماه های پیش رو، آستین همت بالا زده و با زبانی ساده و روان، توده های مردم را از آنچه که بر سر ملت آمده و یا در شرف نزول هست، آگاه نمایند
عدالت خواهان- از آغاز اجرای خسارت محض برجام نزدیک به 9 ماه می گذرد، دقیقا مشابه مدت زمانی که یک فرزند در رحم مادر پرورش می یابد و آماده ی ظهور و بروز در فضای حقیقی می شود؛ اما برجام، هرگز به بار ننشسته است تا جایی که تحمیل کنندگان، یک به یک در حال اعتراف به ناکارآیی لفظی آن هستند.
به گزارش پایگاه خبری - عدالت خواهان-"، عدم کارآمدی خسارت محض تا آنجا پیش رفته که روحانی، اولین تحمیل کننده ی برجام به ملت و نظام، برخلاف سخنرانی های آهنگین خود در داخل، در پایتخت کدخداپرستان (آمریکا) اعتراف می کند که هنوز مشکل بانک های بزرگ با کشورمان حل نشده است.
ظریف، دومین تحمیل کننده ی برجام به کشور، هم در چند نوبت اعترافات مشابهی دارد؛ او هم علاقه مند است که اعترافات خود را در آمریکا ابراز کند؛ دقیقا مثل روحانی و سیف (رییس بانک مرکزی)!
اما وقتی به داخل کشور بازمی گردیم، با همین جماعت و عده ای دیگر از کاسبان برجام مواجه می شویم که اصرار دارند این سخن نادرست را در اذهان جا بیاندازند که زمان سخن گفتن از برجام گذشته است و باید برای اجرای کامل و همه جانبه و البته یکطرفه ی آن، اجماع ملی(!) شکل بگیرد.
این افراد که با خوشبینی می توان عنوان ساده لوح را بر آنان نهاد، نه تنها چشم خود را بر عهدشکنی آمریکا و طرف های غربی بسته اند، و نه تنها چوب حراج بر استقلال و عزت ملی زده اند، بلکه آشکارا از مردم می خواهند نسبت به سایر اقدامات که در ادامه ی مسیر بازشده در برجام قرار دارد، سکوت کرده و دم بر نیاورند.
به عنوان مثال، در قرارداد عجیب و خطرناک با FATF هیچکس نباید انتقاد کند و سوال نماید که چرا بعد از صنعت هسته ای، در حال بازی با یکی دیگر از برگ برنده های کشورمان به نام جبهه مقاومت و خاکریزهای انقلاب اسلامی در کیلومترها دورتر از مرزهای جغرافیایی ایران شده اید!
یا در قراردادهای نفتی معروف به IPC، همه چیز باید محرمانه و غیرعلنی پیش برود دقیقا شبیه کرسنت؛ و هیچ منتقد دلسوزی اجازه ی اعتراض و انتقاد ندارد که سوال کند براساس کدام تدبیر، سرمایه های ملی کشورمان را به ثمن بخس در حال معامله هستید؟
همچنین، در اتفاقات دیگری همچون پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودکان در منازعات مسلحانه که اخیرا لایحه ی آن با امضای روحانی به مجلس ارسال شده است، هیچ ایرانی اجازه ی پرسش را نباید داشته باشد که اولا خروجی از پروتکل برای کشورمان دقیقا چه خواهد بود؟ ثانیا کدام هدف گذاری و خلع ید از کدام نهاد انقلابی و مردمی در لایه ی زیرین این لایحه نهفته است؟ آیا باید با بسیج، از پایه ی آن که دانش آموزی است، مقابله ی درونی شود؟
همین سوالات درباره ی شرط و شروط های واگذاری اجارهه به شرط تملیک هواپیماها و... نیز وجود دارد که این پرنده های آمریکایی، نباید در خدمت افراد و نهادهای ایرانی حاضر در لیست تحریم های ظالمانه ی آمریکا و غرب قرار بگیرند!
هضم در اقتصاد جهانی و... نیز مرثیه های دیگری است که پرداختن به آنها فرصت های بیشتری می طلبد.
با این همه، چگونه عده ای خود را ایرانی می دانند و دم از وطن پرستی و ملی گرایی می زنند اما در برابر فجایع خودساخته ای که از برجام آغاز شده و همچنان ادامه دارد، سکوت کرده و بعضا حمایت نیز می کنند؟
آیا اقتدار نظامی - دفاعی، یک اصل پذیرفته شده ی بین المللی نیست که این روزها، توسط عده ای خائن با آن برخوردهای حذفی می شود؟
آیا نفت یک سرمایه ی خدادادی و ملی نیست که اگر نبود، با این همه اختلاسگر و غارتگر بیت المال معلوم نبود کدام بلای سختی بر جان این ملت می افتاد؟ آیا می توان در برابر حراج آن سکوت کرد؟
به نظر می رسد تقابل دو دیدگاه انقلابیگری و غیرانقلابی به یکی از حساس ترین زمان های خود رسیده است و نیروهای جوان، دلسوز، انقلابی که دل در گرو منافع و پیشرفت ملی دارند، باید طی ماه های پیش رو، آستین همت بالا زده و با زبانی ساده و روان، توده های مردم را از آنچه که بر سر ملت آمده و یا در شرف نزول هست، آگاه نمایند.
قطعا تجربه ی تلخی که از خسارت محض برجام در اختیار مردم ایران قرار گرفته است، باید نتیجه ی خود را در ماه های آتی نشان دهد و با تغییر دموکراتیک خط مدیریتی حاکم بر دولت، راه نفوذ بیشتر غرب به واسطه ی پادویی غربگرایان مسدود شود.
به گزارش پایگاه خبری - عدالت خواهان-"، عدم کارآمدی خسارت محض تا آنجا پیش رفته که روحانی، اولین تحمیل کننده ی برجام به ملت و نظام، برخلاف سخنرانی های آهنگین خود در داخل، در پایتخت کدخداپرستان (آمریکا) اعتراف می کند که هنوز مشکل بانک های بزرگ با کشورمان حل نشده است.
ظریف، دومین تحمیل کننده ی برجام به کشور، هم در چند نوبت اعترافات مشابهی دارد؛ او هم علاقه مند است که اعترافات خود را در آمریکا ابراز کند؛ دقیقا مثل روحانی و سیف (رییس بانک مرکزی)!
اما وقتی به داخل کشور بازمی گردیم، با همین جماعت و عده ای دیگر از کاسبان برجام مواجه می شویم که اصرار دارند این سخن نادرست را در اذهان جا بیاندازند که زمان سخن گفتن از برجام گذشته است و باید برای اجرای کامل و همه جانبه و البته یکطرفه ی آن، اجماع ملی(!) شکل بگیرد.
این افراد که با خوشبینی می توان عنوان ساده لوح را بر آنان نهاد، نه تنها چشم خود را بر عهدشکنی آمریکا و طرف های غربی بسته اند، و نه تنها چوب حراج بر استقلال و عزت ملی زده اند، بلکه آشکارا از مردم می خواهند نسبت به سایر اقدامات که در ادامه ی مسیر بازشده در برجام قرار دارد، سکوت کرده و دم بر نیاورند.
به عنوان مثال، در قرارداد عجیب و خطرناک با FATF هیچکس نباید انتقاد کند و سوال نماید که چرا بعد از صنعت هسته ای، در حال بازی با یکی دیگر از برگ برنده های کشورمان به نام جبهه مقاومت و خاکریزهای انقلاب اسلامی در کیلومترها دورتر از مرزهای جغرافیایی ایران شده اید!
یا در قراردادهای نفتی معروف به IPC، همه چیز باید محرمانه و غیرعلنی پیش برود دقیقا شبیه کرسنت؛ و هیچ منتقد دلسوزی اجازه ی اعتراض و انتقاد ندارد که سوال کند براساس کدام تدبیر، سرمایه های ملی کشورمان را به ثمن بخس در حال معامله هستید؟
همچنین، در اتفاقات دیگری همچون پروتکل اختیاری کنوانسیون حقوق کودکان در منازعات مسلحانه که اخیرا لایحه ی آن با امضای روحانی به مجلس ارسال شده است، هیچ ایرانی اجازه ی پرسش را نباید داشته باشد که اولا خروجی از پروتکل برای کشورمان دقیقا چه خواهد بود؟ ثانیا کدام هدف گذاری و خلع ید از کدام نهاد انقلابی و مردمی در لایه ی زیرین این لایحه نهفته است؟ آیا باید با بسیج، از پایه ی آن که دانش آموزی است، مقابله ی درونی شود؟
همین سوالات درباره ی شرط و شروط های واگذاری اجارهه به شرط تملیک هواپیماها و... نیز وجود دارد که این پرنده های آمریکایی، نباید در خدمت افراد و نهادهای ایرانی حاضر در لیست تحریم های ظالمانه ی آمریکا و غرب قرار بگیرند!
هضم در اقتصاد جهانی و... نیز مرثیه های دیگری است که پرداختن به آنها فرصت های بیشتری می طلبد.
با این همه، چگونه عده ای خود را ایرانی می دانند و دم از وطن پرستی و ملی گرایی می زنند اما در برابر فجایع خودساخته ای که از برجام آغاز شده و همچنان ادامه دارد، سکوت کرده و بعضا حمایت نیز می کنند؟
آیا اقتدار نظامی - دفاعی، یک اصل پذیرفته شده ی بین المللی نیست که این روزها، توسط عده ای خائن با آن برخوردهای حذفی می شود؟
آیا نفت یک سرمایه ی خدادادی و ملی نیست که اگر نبود، با این همه اختلاسگر و غارتگر بیت المال معلوم نبود کدام بلای سختی بر جان این ملت می افتاد؟ آیا می توان در برابر حراج آن سکوت کرد؟
به نظر می رسد تقابل دو دیدگاه انقلابیگری و غیرانقلابی به یکی از حساس ترین زمان های خود رسیده است و نیروهای جوان، دلسوز، انقلابی که دل در گرو منافع و پیشرفت ملی دارند، باید طی ماه های پیش رو، آستین همت بالا زده و با زبانی ساده و روان، توده های مردم را از آنچه که بر سر ملت آمده و یا در شرف نزول هست، آگاه نمایند.
قطعا تجربه ی تلخی که از خسارت محض برجام در اختیار مردم ایران قرار گرفته است، باید نتیجه ی خود را در ماه های آتی نشان دهد و با تغییر دموکراتیک خط مدیریتی حاکم بر دولت، راه نفوذ بیشتر غرب به واسطه ی پادویی غربگرایان مسدود شود.