به گزارش پایگاه عدالت خواهان"اچ کار نویسنده کتاب "تاریخ کیست؟"از توجه لیبرال ها به تاریخ ومعرفت تاریخی دردوره ای یاد می کند که به زعم آنان در مسیر تفکر انان بود وبه نفعشان تمام می شد ولذا تاکید برانقلاب وتداوم ان داشتند تا زمانی که حرکت تاریخ خلاف آنچه می پنداشتند جریان یافت لذا هرنوع تاریخ اندیشی ومعرفت تاریخی را متهم به غیرعلمی بودن وفاقد اعتبار قلمدادکردندودریک چرخش صدوهشتاددرجه ای ایدئولوژیکی به تاریخ ستیزی وانقلاب ستیزی درهمه حوزه ها –از حوزه تئوری هامثل فلسفه گرفته تاادبیات وسینما –پرداختند.کسانی چون پوپر وآیزیابرلین وهانا آرنت از ایجاد خشونت توسط انقلابها ونهایتا ترمیدور انقلابها حرف زدندودرحوزه هنروادبیات نیز کتابهاو اثارسینمایی بسیاری ساخته شد که از ضرورت اصلاحات وجایگزینی به جای انقلاب صحبت می کردند-درمقاله انقلاب ستیزی نئولیبرالیزم در...از حقیر به تفصیل صحبت شده -اچ کار سرنوشت جهان ووضعیت تاریخی ملت هادرقبال امپریالیزم را اینطور تحلیل میکند که باید شاهد ظهور انقلابی از دل یکی از مستعمرات نظام سلطه باشیم.اچ کار ظاهرا دستنوشته هایی فراهم کرده بود تا به جلد دوم یا چاپ دوم اثر خویش اضافه کند که تقدیر به او این فرصت را نداد.نوشتار کنونی درصدد است به واکاوی نسبت انقلاب اسلامی با وضعیت عالم بپردازد واینکه آیا انقلاب اسلامی اصلاح حرکت جهانی تاریخ وتاریخ جهان که درعصرکنونی دچارغربزگی شده بود محسوب نمی شود؟اگر پاسخ مثبت است آیا این انقلاب نیز نیاز به اصلاحات دارد؟مبانی این اصلاحات چیست وریشه درکدام اندیشه دارد؟واگر پاسخ منفی است ،چه نسبتی بین ماوغرب (مدرنیته)وجود دارد وچه باید کرد؟اگر پاسخ تبعیت از غرب است باید پرسید کدام راه وروش وچرا؟چون غرب اگرچه مبانی فلسفی واحدی مبنی براومانیسم سکولاردارداما نظام های سیاسی متفاوتی را به بار اورد.درثانی چطور باید از راه غرب برویم درحالیکه اولا مبانی نظری غربی تاکید بر ازادی واختیار انسان دارند ثانیا اندیشه غربی که درنئولیبرالیزم آمریکایی تمایت یافته بابن بست ایدئولوژیکی ومعرفتی مواجه گردیده که به گفته برژنسکی بابحران که ذاتی نظام سرمایه داری است همراه است لذا رفتن از راهی که پایانی جز انسداد ندارد عقلی نیست.
جالب اینجاست که امروز حتی "اصلاحات"نیز درنظام غرب معنی ندارد وهرنوع اندیشه انتقادی را متهم به بنیادگرایی وتروریسم می کنند.انقلاب اسلامی با الگوپذیری از اسلام ناب محمدی که دراندیشه وراه امام حسین نمود پیداکرده بود شکل گرفت.اندیشه ای که متناسب با فطرت بشر وضد استبدادواستعمارواستثمارواستکبارواستحماراست وهرنوع سلطه را نفی می کند وتنها بندگی خداوند را می پذیرد .انقلاب اسلامی نیز بعداز برپایی جمهوری اسلامی به دلیل داشتن اندیشه ضد مدرن با تنش ها وچالش های بسیاری از سوی غرب ووابستگان داخلی مواجه گردید.اگردهه اول انقلاب را درگیروداربا جریان منافقین وتروروجنگ بدانیم ودهه دوم را دهه تحریم وسازندگی بنامیم دهه سوم انقلاب با جریانی به نام "اصلاحات"روبروشد.کلیدی ترین واژه درادبیات سیاسی انقلاب دردهه سوم "اصلاحات "بودکه درحوزه های مختلف اجتماعی وسیاسی ودینی وفرهنگی مطرح شد.اپوزسیون نیز باتکیه براین واژه از اصلاحات دینی (!)-همان پروتستانتیزم-دم زدند واینطوروانمود کردند که انقلاب اسلای با فقر تئوریک وبحران ایدئولوژیکی مواجه شده است.ا لبته اصلاحات به تعبیر آقای خاتمی درادبیات سیاسی معاصر قدمتی صد وسی ساله دارد.منادی اصلاحات دینی درایران ملکم خان بود.
تلاقی ما باغرب درعصرجدید زمانی به وجود امد که حکومت قاجاردرنهایت ضعف خود بود وکسانیکه به غرب می رفتند پس از بازگشت نگاه انتقادی به آداب ورسوم وتاریخ خود داشته وامثال آخوندزاده و..از پروتستانتیزم دینی حرف یا همان اصلاحات دینی!اگرچه احیاگرانی چون سید جمال نیز دغدغه اصلاحات درسر داشتند امامبنای کار سید درتقابل با روشنفکرانی بود که غربزده بودند وتنها به حذف دین وروحانیت می اندیشیدند تابه مانند غرب رنسانس ایجاد کنند!اصلاحات دینی که درعصرجدید توسط سید مطرح شده بود به اصلاح دین وجامعه براساس دین می رداخت وپیشترنیز کسانی چون امام محمد غزالی با تالیف احیائ العلوم درصدد زدودن پیرایه ها از فرهنگ اسلامی بودند امااصلاحات روشنفکران عصر مشروطه که درنسل های بعدی روشنفکران هم به شکلهای مختلفی متبلورشده بود اصلاح جامعه از دین بود!
دردهه سوم انقلاب نیز با تبدیل شدن گفتمان اصلاحات به گفتمان حاکم وجریان سیاسی گروهی امام حسین را اصلاح طلب نامیدند وخودرا ادامه دهنده راه ایشان دانستند.به مرور زمان طیف موسوم به اصلاح طلب از نیروی خودی گرفته تا سلطنت طلب ،مارکسیست،لیبرال ،تجزیه طلب و...رانیز شامل می شود وهمه جریانات خودرا اصلاح طلب معرفی کردند .دراین بین تبیین مفهوم اصلاحات ومرزبین جریان
ات سیاسی درنظام با بر نظام ضرورت پیداکرد .اصلاحات واژه ای است که درمکاتب مختلف بار معنایی متفاوتی دارد تاجاییکه از اصلاح یک ساختار سیاسی تا استحاله ان را دربر دارد ویا درتقابل با تفکر انقلابی قرار می گیرد.دراین نوشتار برآنیم رهیافتی به اصلاحات دراسلام ومقایسه ان با مارکسیسم ولیبرالیزم داشته باشیم.
1-اصلاحات ونسبت ان با انسان تاریخی :
حضرت آدم با گناه آغازین خود- که خوردن میوه ممنوعه بود-اولین اشتباه را مرتکب شد که پس از توبه خودرا اصلاح نمود لذا انسان ذاتا اصلاحگراست واگر اصلاحگرنبود به این پیشرفت وتمدن که برطبیعت تسلط دارد نمی رسید.
2-اصلاحات از نظر لغوی :
اصلاح درمقابل کلمه افساد قرار می گیرد که به معنای سامان بخشیدن است وبه صلاح اوردن.معنای اینگونه کلمات از اضداد است یعنی به کمک یکدیگر روشن می شوند مثل روز که دربرابر شب است واولی به معنای روشنی ودومی به معنای تاریکی است.باید توجه کرد که این کلمات ومفاهیم بارارزشی دارند وتعریف انها جز باتوجه به مبانی ارزشی هرجامعه امکانپذیرنمی باشد.
3-اصلاحات درعرف:
مامعنی اصلاح را زمانی مطرح میکنیم که فردی یاگروهی درزمانی یا درجامعه ای دچار اشتباه شوند وباید درگفتارورفتار وپندارخود بازنگری کنند وکار درست راانجام دهندومعنی اصلاحگری اینجاتعریف می شود ویا به کار می رود.
4-اصلاحات درعلوم سیاسی:
به رفرم یا تغییر تدریجی درعلم سیاست باقبول چهارچوب وبنیانهای سیاسی یک حکومت اصلاح گویند.درحقیقت این تغییر تدریجی آرام،بدون خشونت درچهارچوب سیستم وبا قبول حاکمیت است که هدف ان بهترنمودن عملکرد سیستم وکمک درمشروع ترکردن حکومت است.این اصلاحات که مورد تایید حاکمیت نیز می باشد را اصلاحات درون حاکمیتی نیز می گویند.اصلاح دربرابر انقلاب قرار می گیرد که تغییرات ریشه ای بنیانی همراه بادگرگونی شدید وبا خشونت همراه است.
5- اصلاحات درمارکسیسم:
مارکسیسم توسط کارل مارکس ،جامعه شناس ،اقتصاد دان وفیلسوف یهودی آلمانی پایه گذاری شد.مارکس دیالک تیک هگل را ماتریالیستی کرد وایدئولوژی خودرابر اصالت جمع ،اصالت اقتصاد ،جبرتاریخ ودیالک تیک پی ریخت.کتاب سرمایه او نجیل مارکسیست هاست.مارکس وپیروانش به مراحلی اعتقاد دارند که تاریخ بشر با طی کردن انها نهایتا به دولت شهر سوسیالیستی یا مدینه فاضله مورد نظر می رسند.از نظرمارکس اقتصاد زیربنای شکل گیری دین وانقلاب است وجوامع جبرتاریخی را طی می کنند وفرد با پیوستن به جمع اصالت پیدا می کند وجهان درحال شدن است وتاریخ جامعه بشری بیانگر نبرد طبقاتی دوگروه بورژواوپرولتاریاست که نهایتا به انقلاب کارگری وحاکمیت آنها منجر می شود.مارکس می گفت تاکنون فلاسفه جهان را تفسیر می کردندوحال صحبت برسر تغییر آن است .انقلاب شوروی در سال 1917 به حاکمیت پرولتاریا منجر شد.تفکر مارکسیستی براصولی چند استوار است:ا-جبرتاریخی2-تفسیراقتصادی از تاریخ واصالت اقتصاد واعتقاد به زیربنادیدن آن-3-دیالکتیک(بخصوص اصل تضادوحرکت)4-نبرد طبقاتی بورژوا وپرولتاریا5- نظریه ارزش کار یا اینکه مالکیت دزدی است واز خود بیگانگی می آورد (نظریه از خود بیگانگی)
این ایدئولوژی قریب به 70 سال درجهان به حیات خود ادامه داد تا دردهه 90 سقوط کرد.این جا دونکته قابل ذکراست :اول اینکه آثاروتفکر مارکسقابل تفسیر وخوانش مجدد هست واین کار بعدها توسط مکتب فرانکفورت یا نئومارکسیست ها انجام پذیرفت که درسطور بعدی بع عنوان مثال به آرائ مارکوزه اشاره خواهیم کرد.دوم اینکه مارکس به مانند مارکسیست ها جبرگرا به معنای مطلق نبود با این حال اصلاحات درمارکسیسم مذموم است وجایی ندارد اول از جهت انکه حاصل جمع هستند وجمع از جبر تاریخی تبعیت می کند واصلاح بی معنی است .دوم از این جهت که اصلاحات وتز اصلاحی از ایجاد شکاف اجتماعی جلوگیری می کند وانقلاب را به تاخیر می اندازدلذااصلاحات خیانت است که مانع از بروز انقلاب می شود!
6-اصلاحات درلیبرالیزم:
درظاهر لیبرالیزم نقطه مقابل مارکسیسم قراردارد چنانکه براصالت فرد ،آزادی اقتصادی،بشرمختار،جامعه مدنی ،اصالت لذت،واصالت منفعت قائل است.درمارکسیسم انقلاب اصالت دارد ودرلیبرالیزم انقلاب نفی می شود چراکه نظام سرمایه داری دنبال حفظ وضعیت موجود ونظم نوین جهانی است لذا اصلاحات را مطرح می کند اصلاحات درنظام سرمایه داری درون حاکمیتی است ودرخدمت نظام سرمایه داری.
7-اصلاحات دراندیشه نئومارکسیستی ومارکوزه:
مارکوزه از متفکران مکتب فرانکفورت هست که به اندیشه انتقادی به شمار می رود.مارکوزه باچاپ کتاب "انسان تک ساحتی" به نقد نظام غرب ولیبرالیزم پرداخت وبه شهرت جهانی رسید.مارکوزه دراین کتاب از نظام لیبرالیستی غرب به عنوان حکومت "توتالیتاریسم صنعتی "یاد می کند.مارکوزه اصلاحات را نفی نمی کند بلکه ضرورت می داند اما آن را کافی نمی داند چراکه معتقد است هرنوع اصلاحگری درنظام سرمایه داری نهایتا به تقابل با حاکمیت می انجامد مثل جنبش
وال استریت که سرکوب خواهد شد واصلا اصلاحات حربه ای است از بالا برای کنترل جامعه وجلوگیری از بروز انقلاب که به استحاله جنبش های کارگری منجر می شودلذاباید دست به انقلاب زد تا به برپایی حکومت سوسیال دموکراسی منجر شود.مارکوزه به این پرسش پاسخ نمی دهد که مگر استبدادواستعمار تنها درلیبرالیزم شکل می گیرد که ما با شکل گیری حکومت مورد نظر او برای رهایی از وضعیت دیکتاتوری سرمایه داری نجات پیداکنیم وچه تضمینی که این استبداد درحکومت مورد نظر ایشان شکل نگیرد!؟
8-اصلاحات دراندیشه لیبرالیزم جدیدو پوپر:
پوپر یهودی اتریشی تباری بود که علنا به همکاری با سازمان جاسوسی آمریکا-سیا-همکاری میکرد وبارها به اسرائل سفرکرده بود.پوپر درحوزه فلسفه علم ابطال گرایی را مطرح کرد ودرفلسفه سیاسی نیز مدافع سخت لیبرالیزم بود.معروفیت پوپر مرهون کتاب "جامعه باز ودشمنانش"است.به زعم پوپر دونوع جامعه بیشتر نداریم :جامعه بسته یااستبدادی وجامعه باز وآزاد.
اوجوامع ایدئولوژیک وهنجارگرا را جوامعه بسته می داند ودرعوض جامعه لیبرالیستی را جامعه باز می خواند وبه این پرسش پاسخ نمی دهد که اولا مگر لیبرالیزم برای خود مبانی نظری ندارد؟ثانیا مگر پوپر معیار حقیقت است که با خط کش خود برای ما جوامع را به بسته وباز تقسیم کند؟!پوپر سخنگوی جدید لیبرالیزم است که از خشونت آفرین بودن انقلابها سخن می گوید ومدافع اصلاحات است چراکه اصلاحات را تدریجی وآرام می داند.
مدل اوبرای کسانیکه با نظام سرمایه داری می جنگند درحقیقت تجویز نوعی سازش است وبرای مخالفان نظام های ضد سرمایه داری الگویی برای نفوذدرحاکمیت وبراندازی نرم!پوپر مدافع وضعیت موجود است او از سویی هراندیشه ای را که مخالف خودباشد را متهم میکند درحالیکه خودرا مدافع مداراوتساهل می داند! ودرنهایت به این پرسش هم پاسخ نمی دهد که اگر نظامی اصلاح پذیر نبود چه باید کرد؟
9-شوروی واصلاحات آمریکایی:
پس از پایان جنگ جهنی دوم واغاز جنگ سرد که به تقسیم جهان توسط دوابر قدرت منجر شد رقابت تسلیحاتی هم جهان را ناامن میکرد وهم هزینه های گزافی را برای دوابر قدرت رقم می زد لذا بلوک غرب با محوریت جنگ نرم درصدد ساختار زدایی از حکومت شوروی بود که "اصلاحات" نام گرفت ومجری انهم گورباچف بود.او اخرین رئیس جمهور شوروی بود که اصلاحاتش منجر به سقوط مارکسیسم شد.درحقیقت اصلاحات چیزی نبود جز استحاله حکومت مارکسیسنتی درمبانی لیبرالیستی.امام(ره)درپیام تاریخی خود به گورباچف یاد آور شدند که باتکیه به غرب نمی توان گرهی از مشکلات شرق را حل نمودوایشان صدای خرد شدن استخوانهای این نظام را می شنوند.اصلاحات درحقیقت یک پروژه توسط اپوزسیون برای براندازی نظامهای غیر لیبرال است که با نفوذ درحاکمیت وبه مرور محقق می شود.
10-اصلاحات درغرب از رنسانس تا نئولیبرالیزم:
دردوران عبوراز عصر به اصطلاح قرون وسطی به مدرن کالوین به اصلاحات اجتماعی پرداخت وکسانی چون لوتر به اصلاحات دینی پرداختند وزمینه را برای عصر موسوم به "روشنگری"آماده کردند که به انقلابهای فرانسه،انگلستان،آمریکا وروسیه ختم شد که همگی درپارادایم اومانیسم مدرن بودند.جالب اینجاست که کسانی چون رورتی وپوپر وایزیابرلین وهانا ارنت از حافظان وضعیت موجود هستند به این پرسش پاسخ نمی دهند که آیا مدرنیته با انقلاب دراین کشورها محقق نشد؟!وآیا لیبرالیزم ریشه در این انقلابها که مبنی برمعرفت مدرن بودند ندارد؟!پیشتر پاسخ این پرسش را به زبان طنز از "اچ کار"آوردیم که ان زمان –عصر روشنگری-چون مسیر تاریخ به نفع اومانیزم بود وحرکت انقلابهای غربی درپارادایم معرفتی مدرن ولیبرالیستی معنی می شد تاریخ وانقلاب ارزش داشتند واصالت پیدا کردند اما بعدها ماجرا تغییر کرد!!!
اصلاحات دراسلام(بانگاهی به قران،نهج البلاغه ونهضت حسینی)
اصلاحات درقرآن:
درمکتب های اشاره شده اصلاحات علیرقم نظرهای متضاد،ابزاری است برای رسیدن به اهداف خاص ولی اسلام ومصلحان واقعی تاریخ که انبیا باشند اصلاح طلبی را درراستای سعادت انسان واجاد زمینه رشد وکمال جامعه انسانی میدانند.از نظر اسلام اصلاح چه درحوزه فردی چه درحوزه اجتماعی وساختار فرهنگی وسیاسی دربرابر افساد قرار می گیردکه امر به معروف ونهی از منکر نیز مصداق بارز آن است. لذامی بینیم که اصلاح طلبی ریشه درتفکر دینی داردچرا که پیامبران آمدند تا جامعه را اصلاح کنند ومارا به توحید وبندگی خداوند وبرابری اجتماعی دعوت کنند واینگونه بود که حاکمان وقت دربرابر پیامبران می ایستادند وآنهارا تبعیدوزندانی وشهید می کردند.درقرآن کریم دونوع اصلاح طلبی ذکر شده .یکی افساد است ودیگری به معنی واقعی کلمه اصلاح که مصداق ان فرستادگان خداوند برمردم هستند.
درمورد اول می توان به سوره بقره آیه 11 اشاره کرد که خداوند می فرماید:به انها گفته می شود برروی زمین فساد نکنید اما آنان می گویند ما کار به اصلاح میکنیم."درمعنای واقعی کلمه چنانچه اشاره شد ا
صلاحگری کارپیامبران است که هدفشان سامان دادن به زندگی بشر ورفع فساد وتباهی است.خداوند رسالت بزرگ همه پیامبران واولیای خویش را اصلاح درزندگی مادی ومعنوی انسانها معرفی می کند ورسولان حق را "مصلح"می نامد.(سوره هود ایه 88)چنانکه حضرت شعیب خودرا مصلح معرفی می کند وهدف اصلی خودرا اصلاح امورمردم وسامان بخشیدن به امور جامعه معرفی می کند.
اصلاحات از نظر امام علی (ع)با نگاهی به نهج البلاغه:
پیشتر اشاره شد که اصلاح طلبی ریشه در تفکر دینی دارد واعتقاد به عدالت وامامت درراستای اجرای اصلاحاتدرتاریخ بشر درکنار اعتقاد به توحیدومعادونبوت تضمین اجرایی پیدامی کند وپرچمداراصلاح طلبی بعداز انبیا برای ایجاد قسط وعدل امامان هستند.امام علی (ع)اصلاح امور مادی ومعنوی مردم را از وظایف حاکم می دانند –رابطه دوسویه بین مردم وامام وجود دارد-وتوصیه ایشان به پیگیری اصلاحات درهمه ابعاد زندگی اجتماعی است ودرنامه ایشان به مالک اشتر به کرات سفارش شده است وتلاش درامر اصلاحات را مایه سعادت می دانند.
پس از تبیین ضرورت اصلاحات باید به جهت آن اشاره نمود که بی شک باید درراستای ارزش های الهی وباورهای دینی جامعه واستحکام سنت های دینی ومصالح مردم باشد تابااجرای عدالت شاهد استحکام دیانت وآبادی آخرت باشیم که موجب تعالی وکمال انسان را فراهم می آورد.بی تردید هرنوع اصلاحات دراشکال اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی هنگامی به ثمر خواهد نشست که نهادینه باشد لذا امام علی (ع)اصلاحات فرهنگی را مقدم برشئون دیگر می دانند چراکه تاانسانها اصلاح نشوند نظام اجتماعی سامان نخواهد یافت وسپس توسعه(نه به معنی غربی کلمه)یابهتراست بگوییم اصلاحات اقتصادی چراکه فقر درنگاه امام علی (ع)مرگ را درپی خواهد داشت.امام درنامه خود به امام حسن(ع)از آگاهی ومعرفت سخن می گویند ودرنامه خود خطاب به مالک از ایمن سازی راه ها برای تجاروبازرگانان درجهت ایجاد سامان دادن به زندگی مردم می فرمایند هرچند اصلاحات امام درهمه حوزه ها وجود داشت واین به معنی نادیده گرفتن حوزه های دیگر نیست چنانکه درحکومت ایشان آزادی سیاسی برای همه تا آنجاکه دست به قبضه شمشیر نزدند وجود دارد وامام حتی سهم خوارج را از بیت المال قطع نمی کردند وحومت ایشان برای همه شهروندان حق زندگی قائل بود لذا تعالی وپیشرفت(نه به معنی غربی)درهمه حوزه ها همگام مورد نظر امام علی بوده است.
اصلاح گری درنهضت امام حسین (ع):
عاشورا به عنوان قلب تپنده تاریخ که عیان کننده حقیقت محض دربرابر با طل محض است شناخته می شود. حوزه عاشوراپژوهی بسیارگسترده است واز توان نگارنده خارج اما بررسی اجمالی مفهوم اصلاحات درنهضت امام وگفتار امام مورد توجه راقم این سطوراست.
عاشورا دارای دوبعد شوروشعوراست.بعد نظری وتئوریک حرکت امام درنامه امام همام به برادرشان محمد حنفیه جلوه گراست که می توان از ان به عنوان مانیفست نهضت یاد کرد.امام به برادرشان می فرمایند:"درجستجوی اصلاح کار امت جدم به پاخواسته ام اراده دارم امربه معروف ونهی از منکر کرده وبه سیرت جدوپدرم رفتارکنم."
متنی که خواننده گرامی مطالعه فرمودند بسیار روشن است واز نگاه امام اصلاح جامعه از مصادیق امربه معروف ونهی از منکرشناخته شده وامام آن را حیاتی می بینند.
امام همچنین درمنی فرمودند:"این حرکت ما به خاطر ان است که نشانه های دین تورا به مردم نشان دهم واصلاحات را درکشور اسلامی اجراکنم تابندگان ستم دیده ات از چنگال ظالمان درامان باشند".
لازم به توضیح نیست که به وضوح ماهیت وغایت الهی وتوحیدی نهضت امام دراین سطور تبیین شده است که امام برای نجات دین واجرای احکام وآزادی جامعه از حاکمان فاسد مبتنی براندیشه خدایی قیام کردند واصلاحات مورد نظر امام نه با زدودن دین از جامعه بلکه با اصلاحگری درجامعه با دین می باشد وامام همان مصلحی است که قرآن بارها ازآنهادرکنار پیامبران به عنوان مصلح یاد کرده است.(غدیر تا عاشورا،81)
انقلاب اسلامی واصلاحات:
اصلاحات درادبیات سیاسی تاریخ معاصر ریشه ای 130 دارد واز اواخر دوره قاجار با حرکت بزرگ امیر کبیر قوت گرفت.
انقلاب اسلامی تنها انقلابی بودکه درتاریخ معاصر بلکه بعداز امامان باماهیت وغایت الهی وتوحیدی شکل گرفت که بسیاری از شاخصه های انقلابهای دیگرراکهبه ترمیدور دچارمی شدند نداشت.لذا این انقلاب درحقیقت انقلابی اصلاحی بود تابه تغییر روندحرکت جهانی تاریخ بپردازد ومسیرتاریخ جهان را دگرگون کند ازین منظربود که انقلاب اسلامی انفجارنور نامیده شد.امام (ره)بااین نگرش بود که فرمودند ان شائ الله این انقلاب به صاحب حقیقی خود حضرت ولی عصر (عج) تحویل داده خواهد شدچراکه بزرگترین صلح تاریخ امام عصر هستند که حرکت اصلاحی انقلاب اسلامی را درسطح جهانی دنبال خواهند نمود وبه ثمر خواهند نشاند.بالطبع ظهورچنین انقلای درعصر حاکمیت امپریالیزم جهانی ونظام سلطه با ارمانهای ضد استعماری چه درداخل چه درخار
ج ب
ا موانعی مواجه خواهد شد که رفع این موانع مستلزم دراختیارداشتن ابزارواتخاذ تدبیری از جنس آرمانهای انقلاب ومبانی نظری آن است نه توسل به ابزارهاوایده های غربی.به تعبیر شهید آوینی:"راه ما از آنجا که غربی ها رفته اند ومی روند نمی گذرد ،وباید متوقع بود که اگر افق هایمان با یکدیگر متفاوت است ،راه هایمان نیز متفاوت می باشد ،روشهایمان نیز!".اگر جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر اکرم قدم درراهی گذاشت که پس از 50 سال حاکم ان به اسم اسلام میمون بازی میکرد وشراب می نوشید وامام حسین فرزند پاک پیامبر آغازگر نهضت اصلاحی می شود مبنای این نهضت الهی توحیدی واز جنس اسلامی است نه از جنس دیگر!
جمهوری اسلامی نیز درعالم غربی تلاش دارد مسیرتاریخ را عوض نماید تاعصررا دینی کند بالطبع ساختار حکومت-دولت- به عنوان ساختاری مدرن درجهت تحقق آرمان حاکمیت وانقلاب به عنوان ساختار دینی –فقهی با موانعی مواجه شده است که "دیوانسالاری"نامیده می شود وشتاب حرکت خدمات رسانی به مردم وحرکت درمسیر تحقق آرمانهای انقلاب مستلزم سرعتی است که تکنوکراتیسم مانع جدی برای آن قلمداد می شود لذا هضم دولت به عنوان نهاد مدرن درانقلاب ودرپیش گرفتن مدیریت جهادی-اسلامی- برای حرکت شتابنده حاکمیت اسلامی درجهت آنچه از آن یاد شده مهمترین راه کارموجود دردهه عدالت وپیشرفت است نه اینکه با اندیشه های غربی درصدد استحاله نظام درجهان جهانی شده برآییم وبا تبدیل مسیر عدالت مدارانه به توسعه مدارانه درپروژه غربی سازی جهان قرار بگیریم و درنظم نوین جهانی ذیل مدیریت غربی بشویم.دراخر ابیاتی از مولانا را به عنوان حسن ختام تقدیم میکنیم:
همسری با انبیا برداشتند - اولیاراهمچو خود پنداشتند
گفته اینک مابشر ایشان بشر- ماوایشان بسته خوابیم وخر
از قیاسش خنده آمد خلق را- کاوچوخود پنداشت صاحب دلق را
کارپاکان را قیاس از خود مگیر – گرچه باشد درنوشتن شیر شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد- کم کسی زابدال حق آگاه شد
آن منافق با موافق درنماز - از پی استیزه اید نه نیاز
حرف درویشان بدزدد مرد دون –تابخواند بوسلیمی زان فسون
کارمردان روشنی ومردی است- کاردونان حیله بی شرمی است
جامه پشمین برای کد کنند- بومسیلم را لقب احمد کنند
بومسیلم را لقب کذاب ماند – مرمحمد رااولوالباب ماند...
ارمغان «اصلاحات یلتسینی» در شوروی.
شرح تحولات آخرین سال حیات اتحاد جماهیر شوروی و بررسی آنچه که سبب اضمحلال این امپراطوری گردید به ما کمک می کند تا ریشه ها و عوامل به وجود آورنده این رخداد عظیم را بهتر درک کنیم و پدیده هایی که در بستر این حادثه، زمینه ساز فروپاشی شوروی و حذف ابر قدرت شرق از صحنه معادلات سیاسی جهان گردید بشناسیم. این بررسی به ما کمک می کند تا بهتر بدانیم که چگونه می توان با ابزار تبلیغ و شگردهای سیاسی و کاربرد ابزاری از اصطلاحات و واژه ها طومار یک نظام مقتدر هفتاد و چند ساله را از ظرف مدت زمانی کوتاهی در هم پیچید.
دست کم 10 سال است که در کتابهای درسی مدارس جمهوریها جدا شده از شوروی سابق پدیده فروپاشی امپراطوری شوروی به عنوان محصول و ثمره «اصلاحگرایی» قلمداد شده و به همین دلیل میخائیل گورباچف زمینه ساز این وضعیت را یک اصلاحگرا می نامند. در حقیقت نسل جدید جوانان موجود در 16 جمهوری قلمرو شوروی سابق و آنهایی که در دهه 1360 متولد شده اند امروز تجزیه شوروی و پاره پاره شدن آن قلمرو وسیع را مرهون ظهور پدیده ای به نام «اصلاح طلبی» می داند.
گورباچف سیاستمداری بود که بواقع خود را اصلاح طلب می دانست ولی حرکتی که وی از سال 1363 در پی انتخابش به دبیر کلی حزب کمونیست شوروی تحت عنوان «اصلاحات» آغاز کرد، بتدریج به یک حرکت براندازی تبدیل شد و به طور ناخواسته کار را به جایی رساند که بعضی سیاستمداران غربگرا و تندرو وی را به آرامی به حاشیه راندند و خود با همان پرچم «اصلاح طلبی» رفته رفته زمینه انحلال و فروپاشی شوروی را در سال 1370 فراهم آوردند.
گورباچف در 20 اسفند سال 1363 در پی مرگ «چرنیکو» به دبیر کلی حزب کمونیست شوروی رسید. او در نهم آبان سال 1366 نظریه خود را موسوم به پرسترویکا و گلاسنوست در مطبوعات روسیه انتشار داد و سپس آن را در کتابی به همین نام طبع نمود. شخصیت و شهرت جهانی گورباچف را به همین نظریه اش می شناسد.
در زبان روسی پرسترویکا به معنی باز سازی اقتصادی و گلاسنوست به معنی فضای باز سیاسی است. اعلام این نظریه دو بعدی نقطه آغاز فعالیتی است که از آن در شوروی به عنوان «اصلاحات گورباچف» یاد می شود. اصول پرسترویکا عبارت بود از تمرکز زدایی در مدیریت اقتصادی کشور و ترویج و تشویق بخش خصوصی. هدف پروسترویکا آن گونه که گورباچف در کتابش نقل کرده است «انطباق اقتصاد شوروی با تحولات اقتصادی و فنی کشورهای سرمایه داری غرب» بود. حامیان پروسترویکا که به صورت مشاور، معاون، نمایندگان دوما و نویسندگان مطبوعات اطراف گورباچف را احاطه کرده و به وی خط می دادند. معتقد بودند که اگر بازسازی اقتصادی صورت نگیرد. اتحاد جماهیر شوروی از موقعیت خود به عنوان یک قدرت حهانی نزول خواهد کرد.
هدف گلاسنوست نیز اعطای آزادی قلم و بیان، احیاء احزاب و گروههای سیاسی و انگیزه بخشیدن به مردم برای فعالیتهای سیاسی و اجتماعی تأثیر گذار در جامعه بود. گلاسنوست به معنی مشارکت دادن مردم در امور سیاسی و فعال ساختن اقشار جامعه در این مسیر بود.
این هر دو حالت از ابتدای طرح، معرف شخصیت سیاسی و فرهنگی گورباچف در عرصه بین المللی گردید. دنیای غرب نیز نه به دلیل مفاهیم واقعی پرسترویکا و گلاسنوست، بلکه به این دلیل که احساس می کرد می تواند اهداف بلند مدت خود در شوروی را در سایه این اصطلاحات و عمل به آنها دنبال کند. شخصیت گورباچف را به عنوان بانی این نظریه مورد پشتیبانی و حمایت قرار داد. گورباچف بتدریج در جامعه بسته و مملو از اختناق شوروی سمبل آزادیخواهی شناخته شد. دولتهایی که در طول 70 سال شبح هر موفقیتی را در شوروی با تیر می زدند، گورباچف رهبر جوان همان کشور را «مردسال» لقب دادند. این حمایتها در فضای گرفته و پر خفقان شوروی بشدت تأثیرگذار و فضا شمن بود. تعریف و تمجید گورباچف توسط دولتهای غربی و نقش روزنامه های خارجی و تعدادی از نشریات داخلی در ساختن یک «بت» از وی، بتدریج او را فریب داد. بدین معنی که گورباچف و اطرافیانش بر روی آن حمایتها به عنوان عاملی در جهت افزایش توفیق راهکار خود حساب ویژه ای باز کردند.
گورباچف و سایر سیاستمداران «اصلاح طلب» شوروی در مرحله اجرای نظریات وی عمیقاً بر این باور بودند که گلاسنوست زمینه ساز پروسترویکا خواهد بود و جامعه شوروی بدون «توسعه سیاسی» و بدون اعطای آزادیهای سیاسی قادر نخواهد بود که توفیق چندانی در عرصه اصلاحات اقتصادی به دست آورد. مع الوصف هیچ یک از این دو نظریه نتوانست شرائط ایده آل گورباچف را در شوروی به وجود آورد. در زمینه پروسترویکا، تغییر نظام اقتصادی شوروی و تلاش دولت برای جلب سرمایه گذاران این کشور گردید. در عرصه گلاسنوست نیز فضای سیاسی جدید باعث رشد احساسات ملی گرایانه در کشور شد و جمهوریهایی که در گذشته دور با زور دولت تزاری به قلمرو شوروی ضمیمه شده بودند، در سایه شرائط سیاسی جدید شعار آزادیخواهی و استقلال را سر دادند. شعاری که امریکا و دولتهای اروپای غربی بلافاصله در چهارچوب اهداف خاص خود به حمایت از آن برخاستند و حتی کمکهای اقتصادی وعده داده شده خود به مسکو را منوط به تحقق این گونه آزادیهای سیاسی کردند. گورباچف در برابر موجی که در کشور به راه افتاده بود و از جانب غرب هدایت می شد و سیاستمداران ظاهر طرفدار وی نیز در آن می دمیدند قدرت کنترل اوضاع را بتدریج از دست می داد. بسیاری از هم پیمانان وی از جمله بوریس یلتسین حتی گورباچف را متهم به تعلل در روند اصلاحات می کردند و خواهان شتاب بیشتری در این مسیر بودند.
در چنین شرایطی گورباچف بدون تأمل در ریشه معضلات اقتصادی و سیاسی جامعه شوروی، هر روز دست نیاز خود را به سمت غرب درازتر کرد و هر روز بیش از قبل از ضرورت توسعه روابط با دولتهای غربی و لزوم گسترش سرمایه گذاریهای خارجی در روسیه به عنوان راه حل مشکل کشورش سخن به میان آورد. این رویه ای بود که در آن زمان با هشدار بسیاری از صاحب نظران مسائل اقتصادی و سیاسی روسیه و جهان مواجهه شد. اکثریت نمایندگان دوما رها شدن زمام امور کشور و نفوذ خزنده غرب در شریانهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی کشور را مورد انتقاد قرار می دادند و نگرانی خود را از تسامح و بی تفاوتی در برابر نفوذ غرب ابزار می داشتند.
در میان کسانی که گورباچف را از فرو غلتیدن در دام غرب بر حذر می داشتند، غنی ترین و پرنکته ترین هشدار متعلق به حضرت امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود. امام در 11 دی ماه سال 1367 طی پیام بسیار مهمی خطاب به آخرین رئیس جمهور شوروی، وی را از اتکاء به منابع غربی منع کردند. امام در پیام خود خطاب به گورباچف فرمودند:«... از شما جداً می خواهم که در شکستن دیوارهای خیالات مارکسیسم گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. شما اگر بخواهید گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند. چرا که امروزه اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است...»
با این همه گورباچف هشدار امام خمینی را جدی نگرفت و در نتیجه هر دو پیامدی که در پیام امام پیش بینی شده بود، تحقق یافت.
یکی آن که ثابت گردید که پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب دردی از جامعه روسیه در زمینه های اقتصادی و سیاسی را دوا نمی کند و دیگر آن که «دیگران» با هدف جبران اشتباهات گورباچف اشتباهات به میدان آمدند و به بهانه جبران اشتباهات وی، او را به حاشیه راندند.
درسی که همان زمان بسیاری از اندیشمندان جهان از پیام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران گرفتند، آن بود که غرب طالب اصلاحات واقعی در کشورها نیست، بلکه جهت نیل به اهداف خود از روند تخریب و بر اندازی سیستم اقتصادی سیاسی کشورها در قالب «اصلاحات» حمایت می کند. این پدیده بخصوص در مورد کشوری مانند شوروی که به مدت بیش از 70 سال رقیب بالقوه غرب در معادلات سیاسی جهان بود، کاملاً صدق می کرد. غربیها فقط ضعف و وابستگی کشورها به منابع آنان را می خواهند و برای کمترین خود هزاران امتیاز سیاسی یا اقتصادی را مطالبه می کنند. امتیازاتی که هر یک برای از بین بردن حیثیت و اعتبارات و عزت کشورها در داخل و در صحنه بین المللی کافی است.
در دی ماه سال 1378 گورباچف در سالگرد صدور پیام حضرت امام طی مصاحبه ای با خبرنگار واحد مرکزی خبر در مسکو از این که به هشدارهای 12 سال پیش بنیانگذار جمهوری اسلامی بی اعتنائی کرده بود، اظهار تأسف نمود. وی در این مصاحبه اظهار داشت:
«مخاطب پیام آیت الله خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود.» وی افزود: «زمانی که من این پیام را دریافت کردم احساس کردم که شخصی که این پیام را نوشته فردی متفکر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط کردم که او کسی است که برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درک کنم».
گورباچف سپس با تشریح نابسامانیهای اقتصادی و سیاسی روسیه، تصریح کرد که «اگر ما پیشگوییهای آیت الله خمینی را در آن پیام جدی می گرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم.»
گورباچف در مصاحبه خود با خبرنگار واحد مرکزی خبر به روابط روسیه با غرب اشاره کرده و تصریح نمود که «اقتصاد روسیه از همان ابتدا در حال ریزش و سقوط بود و ما در واقع نمی توانستیم همگام با غرب عمل کنیم... ما از جنگ سرد صرف نظر کرده و شروع به برقراری روابط با کشورها نمودیم. اما غربیها در این نبرد پیروز شدند...».
خطای گورباچف این بود که روند حرکتی را که در شوروی به عنوان «اصلاحات» شناخته شده بود. با درخواست و اراده غرب همراه و هماهنگی کرد. در نتیجه هر روز استقلال و اقتدار کشورش را در برابر غرب به طور ناخواسته تضعیف نمود و در عرض پایگاهها و نقاط اتکاء فعالیت غرب در داخل شوروی را تقویت نمود.
گروههایی که هیچ اعتقادی به تمامیت ارضی و حاکمیت ملی شوروی نداشتند مثل قارچ روییدند و با متینگ ها و گردهماییها تحریک کننده و آشوب طلبانه در لیتوانی. استونی، اوکراین، تاتارستان، گرجستان و نقاط دیگر بر طبق قومیت خواهی و ملی گرایی و خود مختاری طلبی کوبیدند و هر روز بیش از روز قبل، خواسته هایی را مطرح کردند و امنیت ملی شوروی را از درون و با حمایت بیرونی مورد تهدید قرار دادند.
در موج سیاسی و اقتصادی غیر قابل کنترلی که در شوروی به راه افتاده بود.اقلیت یهودیان این کشور به عنوان ستون پنجم غرب عمل می کردند. مهاجرت داوطلبان یهودیان به اسرائیل یکی از علائم بارز گلاسنوست شد و در واقع روند اعزام یهودیان شوروی به فلسطین اشغالی و میزان همراهی گورباچف با این روند به عنوان میزان سنجش محدودیتی از سوی دولتت شوروی علیه یهودیان با جبهه گیری علنی امریکا و غرب در برابر گورباچف توأم می شد. در نتیجه گورباچف حتی جسارت برخورد با یهودیانی که برای صهیونیستها در شوروی جاسوسی می کردند را نیز در خود نمی دید. به همین دلیل سیاستمداران غربگرا و آنهایی که بمراتب بیشتر از گورباچف، تأمین کننده دیدگاه غرب در روسیه بودند، به تلاش افتادند تا برای سرعت بخشیدن به روند حرکتی که «اصلاحات» لقب گرفته بود، گورباچف را از سر راه بردارند. برای اجرای این ترفند، بوریس یلتسین، پیشقدم شد. او سیاستمداری بود که در تمام طول سالهای حاکمیت گورباچف، با وی بر سر روند حرکت اصلاحات اختلاف داشت. یلتسین گورباچف را متهم به تعلل و سستی در حرکت اصلاحات می کرد و طرفدار شتاب در این حرکت بود. یلتسین حتی به خاطر تشدید اختلافاتش با گورباچف در سال 1367 توسط وی از «پولیت بورو» (دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی) اخراج شد. از زمان این اخراج بود که سرویسهای اطلاعاتی غرب بر روی یلتسین سرمایه گذاری کردند تا وی را جانشین گورباچف سازند. در حقیقت این اخراج به یلتسین انگیزه ورود به مرحله «مبارزه با گورباچف» را داد و غرب این فرصت را به فال نیک گرفت.
حذف گورباچف از معادله قدرت در شوروی در سه مرحله انجام شد. مرحله اول پیروزی یلتسین در انتخابات ریاست جمهوری روسیه، مرحله دوم انجام کودتا علیه گورباچف و مرحله سوم، تشکیل جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع بود که مورد آخر، در حکم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود.
یلتسین برای اجرای این مراحل ابتدا توانست با جلب حمایت افکار عمومی در انتخابات کنگره نمایندگان خلق که در اسفند 1367 برگزار شد، به نمایندگی ایالت مسکو انتخاب شود. سپس در 21 خرداد در انتخابات داخلی فدراسیون روسیه به ریاست جمهوری این فدراسیون برگزیده شد. این رویداد یک ماه قبل از کودتا علیه گورباچف و 6 ماه قبل از فروپاشی شوروی صورت گرفت.
مرحله دوم، کودتا بود. نقشه این گونه ترسیم شده بود که کودتاگران اساساً خود را مخالف «اصلاحات» معرفی می کنند و این پدیده را برای حاکمیت ملی و تمامیت ارضی شوروی خطرناک و مضر قلمداد کنند تا هیچ گونه شبهه ای دال بر هم پیمانی یلتسین با آنان در ذهن مردم شوروی و جهان شکل نگیرد. در واقع، هدف این بود تا حاکمیت یلتسین که پس از کودتا تحقق می یافت. محصول کودتا علیه گورباچف قلمداد نشود. با چنین ذهنیتی روز 28 مرداد 1370 سیاستمداران نزدیک گورباچف با استفاده از غیبت وی که برای گذران تعطیلات تابستانی در شبه جزیره کریمه در جنوب روسیه به سر می برد، علیه وی کودتا کردند. آنان در برابر، تلویزیون مسکو مدعی شدند که طرفدار بازگشت حاکمیت کمونیسم بر پهنه اتحاد جماهیر شوروی هستند و به قول خودشان روند اصلاحات را زایل کننده حکومت می دانستند.«گنادی یانایف» که رهبری این کودتا را بر عهده داشت از جمله مطمئن ترین چهره های سیاسی کرملین از دید گورباچف بود. یانایف از اسفند سال 1363 به صورت یکی از مشاورین نزدیک و مورد اعتماد گورباچف در آمده بود. او طی یک سال به مقامات معاون اول گورباچف بود. طی این مدت کار وی عمدتاً خوش آمد گویی به مقامات خارجی بوده است. چهره او بندرت در تلویزیون شوروی نشان داده می شد و اظهار نظرهایش گهگاه در مطبوعات شوروی منعکس می شد. او از اعضای پارلمان و شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی بود و در دفتر سیاسی و کمیته مرکزی حزب کمونیست نیز عضویت داشت. وی پس از به دست گرفتن قدرت، مدعی شد که گورباچف به دلیل بیماری از قدرت کناره گیری کرده است. در پی این ادعا، بوریس یلتسین که دو ماه قبل از آن توانسته بود در انتخابات داخلی روسیه به ریاست جمهوری این ایالت شوروی انتخاب شود. برای اجرای پرده بعدی این نمایش وارد معرکه شد و با برخورداری از حمایت وسیع شبکه های خبری غرب، رهبری باصطلاح مبارز با کودتا را برعهده گرفت. از این رو ارتش روسیه نیز در تداوم این نمایش به جای تبعیت از رئیس جمهور جدید «شوروی» (کودتاچیان)، از رئیس جمهور «روسیه» تبعیت نمود و از سرکوب هزاران نفر از مردمی که به دعوت یلتسین به خیابانها آمده بودند تا با کودتا مقابله کنند، امتناع ورزید. این کودتا با نقش محوری یلتسین و حمایت غرب از وی شکست خورد و گورباچف سرانجام در روز 30 مرداد به مسکو آورده شد.
او بسرعت به تصفیه نزدیکان و رقبای خویش پرداخت. اما هرگز دستش به عوامل کودتا نرسید و کودتاچیان توسط شبکه ای که توسط شبکه ای که توسط یلتسین هدایت می شد، تحت مراقبت قرار داشتند.
پس از این کودتا، گورباچف در منتهای ضعف سیاسی خود بود. بسیاری از مشاوران و نزدیکان وی عوامل اجرائی کودتا بودند. حتی الکساندر بسمرتنیخ وزیر خارجه وی حامی کودتاچیان بود. گورباچف در چنین شرائطی «بوریس پانکین» از کارمندان وزارت خارجه را به عنوان وزیر خارجه منصوب کرد. اما به دلیل ضعف و عدم کارای وی، مجدداً از شوارد نادزه که در 29 آذر سال 1369 به شنانه اعتراض به بی کفایتی گورباچف در اراده کشور از مقام وزارت خارجه شوروی استعفا داده بود، خواست مجدداً این سمت را عهده دار شود. شوارد نادزه در دور جدید وزارت خود که از 28 آبان سال 1371 آغاز شد و تا زمان فروپاشی (30 آذر همان سال) ادامه یافت هیچ اقدام مؤثری نتوانست انجام دهد. زیرا در داخل ساختمان وزارت امور خارجه، «آندره کوزیروف» به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا وارد مسکو شده بود. حتی در یک مورد به هنگامی که وزیر امور خارجه آمریکا وارد مسکو شده بود، از ورود «شواردنادزه» به داخل ساختمان وزارت جلوگیری شد. در آن زمان وزیر خارجه آمریکا ابتدا با یلتسین ملاقات کرد و پس از آن در روز دیگر به ملاقات گورباچف که در اتاق دیگری از کاخ کرملین قرار داشت رفت. او همچنین در ساختمان وزارت خارجه با «کوزیرف» که وزیر خارجه ایالت روسیه بود ملاقات کرد ولی هرگز با شوارد نادزه که همتای قانونی وی بود ملاقات ننمود.
گورباچف 4 ماه پس از کودتا در اجرای مرحله سوم نمایشنامه ای که توسط غرب کارگردانی و توسط یلتسین اجرا می شد، از صحنه مدیریت جامعه روسیه حذف شد.
در اجرای این مرحله روز 30 آذر 1370 با پیوستن جمهوریهای تشکیل دهنده شوروی به «جامعه کشورهای مستقل المنافع» رسماً انحلال اتحاد جماهیر شوروی اعلام شد. این اعلام بدون مشورت با گورباچف که هنوز رئیس جمهور قانونی شوروی بود، صورت گرفت و بلا فاصله مورد حمایت محافل سیاسی و تبلیغی غرب قرار گرفت.
لایحه انحلال اتحاد جماهیر شوروی در 17 آذر همان سال طی نشست مشترک یلتسین، کراوچوک و شوسکویچ رهبران روسیه، اوکراین و بیلوروس در شهر «مینسک» مرکز جمهوری بیلوروس به امضای آنان رسید و اتحاد جماهیر شوروی جای خود را به مجموعه ای به نام «جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع» سپرد. این سه جمهوری 70 درصد قدرت اقتصادی و نظامی اتحاد جماهیر شوروی را در اختیار داشتند.
پیوستن جمهوریهای قفقاز و آسیای خاور میانه به این مجموعه در نشست آلمانی در 30 آذر 1370 بمنزله خاتمه عمر 74 ساله امپراطوری شوروی و پایان رهبری گورباچف بر این امپراطوری بود. با این تحول، روسیه کرسی اتحاد جماهیر شوروی را در شورای امنیت تصاحب کرد و کلیه سفارتخانه های شوروی در سراسر جهان موظف به تبلیغ دیدگاههای روسیه و رهبری جدید آن شدند. به این ترتیب شوروی که توسط «لنین» تأسیس شد، توسط «یلتسین اصلاح طلب» متلاشی شد و فرو پاشید و 16 جمهوری موجود در آن هر یک مستقل شدند.
به این شکل بود که گورباچف با امید بستن به «اصلاحات» و حرکت در جهت آن، شوروی را تا سر حد امکان تضعیف کرد و یلتسین نیز توانست این سلاح را از وی ربوده و به این «اصلاحات» شتاب بیشتری ببخشد و نهایتاً زمینه فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را فراهم آورد.
البته در مقوله فروپاشی شوروی نمی توان عوامل دیگر از جمله فقر شدید اقتصادی، فشار بر مردم، اختناق شدید، فساد اداری، بوروکراسی و انگیزه های قومی و ملی را نادیده گرفت. اینها نیز عواملی بودند که روند سقوط و فروپاشی شوروی را تسریع بخشیدند. ولی موتور اصلی حرکت به سمت فروپاشی، نقشه ای بود که غربیها با سلاح «اصلاحات» و توسط عوامل خود در شوروی به اجرا در آوردند. بدیهی است که در این حرکت روزنامه های خارجی و بعضی روزنامه های داخلی به بهانه حمایت از روند اصلاحات نقش محرک را ایفا می کردند. رسانه ها از جمله ابزارهای مؤثر در روند فروپاشی شوروی بودند. گفته می شود تیم خبری CNN حتی پیش از اجرای هر مرحله از کودتای مرداد سال 70 مسکو، در محل وقوع هر حادثه ای حاضر بود! به طوری که این امر سبب اعتراض بعضی محافل فرهنگی روسیه شده بود. در هر حال سه عامل سیاسی، اقتصادی، و رسانه ای، دست به دست هم دادند و موجب فروپاشی شوروی گشتند. (82)
...................) Anotates (.................
1) سوره عنکبوت، آیات 2 و 3.
2) مقام معظم رهبری، دیدار با جوانان گیلان، 12اردیبهشت 1380.
3) دیدار با مردم تفرش، 27 آبان 1379
4) دیدار با طلّاب حوزه علمیه ی مشهد، 22 تیر1376.
5) دیدار با اعضای شورای بررسی و انتخاب کتاب دفاع مقدس 2 خرداد 1373، کتاب و کتابخوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری، صص 233-235.
6) دیدار با مردم تفرش، 27 آبان 1379
7) دیدار با مردم تفرش، 27 آبان 1379
8) تاریخ مشروطه، نوشته احمد کسروی - وی با تأثیر پذیری از فرهنگ غربی و عناصر معاند با اسلام از کسوت روحانیت بیرون آمده و باورهای ضد دینی را تبلیغ و ترویج نمود. نواب صفوی بارها با وی مناظره نمود تا شاید او را به راه راست باز آورد و چون دانست که او عمداً و در راستای توطئه های رضا خان، با دین و علماء به ستیزه بر خاسته است، لذا فداییان اسلام او را ترور و به درک و اصل ک
9) دیدار با پژوهشگران مؤسسه پژوهشهای تاریخی بنیاد مستضعفان و جانبازان 3 دی 1375کتاب و کتابخوانی، ص 178.
10) خطبه های نماز جمعه تهران، 23 اردیبهشت 1379.
11) دیدار با قشرهای مختلف مردم و میهمانان شرکت کننده در مراسم هفتمین سالگرد امام(ره)، 16 خرداد 1375.
12) دیدار با گروهی از جوانان و نوجوانان، 14 بهمن 1376.
13) دیدار با مردم شهر خون و قیام، قم، 13 آذر 1374.
14) نماز جمعه تهران 12 بهمن 1375.
15) حدیث ولایت، جلد اول، صفحه 315
16) حدیث ولایت، جلد اول،ص 316
17) حدیث ولایت، جلد اول، ص 311
18) حدیث ولایت، جلد اول ص 63.
19) حدیث ولایت، جلد اول، ص 31.
20) حدیث ولایت، جلد اول، ص 8.
21) حدیث ولایت، جلد اول، ص 20
22) حدیث ولایت، جلد اول، ص 198
23) حدیث ولایت، جلد اول، ص 37
24) دیدار با طلاب حوزه علمیه ی مشهد، 22 تیر 1376.
25) بنی صدر
26) حدیث ولایت، جلد نهم، ص 28
27) تحولاتی که در اتحاد جماهیر شوروی سابق و در دوران زمامداری «گورباچف» به وجود آمده، موج آن نیز به اروپای شرقی و کشورهایی که در حوزه ی نفوذ شوروی قرار داشتند، سرایت کرد و به ظهور و رشد استقلال طلبی و ملی گرایی کمک نمود. در این میان، دنیای غرب و بویژه امریکا تلاش فراوانی برای خروج این کشورها از انقیاد شوروی به عمل آوردند، که بالاخره به فروپاشی شوروی و از هم گسیختگی پیمان ورشو منجر گردید.
28) حدیث ولایت، جلد نهم، ص 45
29) حدیث ولایت، جلد چهارم، ص 287
30) جامعه ی باز، یکی از ده ها ره آورد مکتب فکری لیبرالیسم به شمار می آید. لیبرالیسم، با دعاوی فکری متعددی شکل گرفت و از جمله، دیدگاههای زیر بود:
- حقیقت، نسبت ویژه یی با انسان های خاص ندارد؛ بلکه نسبتی یکسان با همه ی انسانها دارد از اینرو، هیچ گروه یا مجموعه یا طبقه یی نمی تواند دعوی انتساب نزدیکتر به حقیقت را داشته باشد.
- نفی قداست از معارف و یا اشیا و اشخاصی که مقدس شمرده شده اند و مخالفت با هر گونه تجلیل، و ادعای مجاز بودن تحلیل در همه چیز.
- و...
این گونه دعاوی در حوزه ی جامعه و مدیریت اجتماعی، به تئوری «جامعه ی باز» انجامید. در این دیدگاه، جامعه ی باز - جامعه ی مطلوب لیبرالیسم - جامعه یی است که از حوزه ی ولایت که از حوزه ی ولایت یک اندیشه ی مقدس شناخته شده (حتی دین) و نیز یک جریان و طبقه (هر چند انبیا یا حکیمیام و...)به دور باشد؛ و الا در دام جامعه ی بسته فرو خواهد غلتید.
نقد و تحلیل مکتب لیبرالیسم و نیز تئوری «جامعه ی باز»، مجال و فرصت بیشتری می طل
31) حدیث ولایت، جلد پنجم، ص 215
32) دیدار با مردم خمین، 26 آبان 1379
33) روزنامه جمهوری اسلامی، 30 خرداد 1379
34) حدیث ولایت ،ج دوم، ص 118
35) حدیث ولایت، جلد اول، ص 79.
36) روزنامه جمهوری اسلامی، 16 خرداد 1379.
37) شفیعی کدکنی.
38) سوره رعد، آیه 17.
39) دیدار با طلاب حوزه ی علمیه ی مشهد، 22 تیر 1376.
40) حدیث ولایت، ج 4 ص 266
41) بیانات در جمع رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی در خارج از کشور 25 مرداد 1379.
42) پیشین
43) حدیث ولایت، جلد چهارم، ص 173
44) دیدار با رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور 25 مرداد 1379.
45) دیدار با مدرم ساوه 28 آبان 1379
46) دیدار با مردم ساوه 28 آبان 1379
47) دیدار با مردم ساوه 28 آبان 1379
48) دیدار با مردم ساوه 28 آبان 1379.
49) دیدار با رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور 25 مرداد 1379.
50) دیدار با رؤسای نمایندگی های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور، 25 مرداد 79.
51) دیدار با مردم اردبیل 3 مرداد 1379.
52) دیدار با مردم اردبیل 3 مرداد 1379.
53) دیدار با مردم اردبیل 3 مرداد 1379.
54) روزنامه جمهوری اسلامی، 24 اردیبهشت 1379.
55) حدیث ولایت، جلد چهارم، ص 15.
56) روزنامه جمهوری اسلامی، 24 اردیبهشت 1379
57) دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام، 19 تیر 1379.
58) دیدار با مسؤولان و کارگزاران نظام 19 تیر 1379.
59) بیانات در جمع رؤسای نمایندگیهای جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور 25 مرداد 1379.
60) بیانات در جمع مردم قم 14 مهر 1379.
61) پیشین
62) محمد علی فروعی، یکی از روشنفکران وابسته به غرب، در دیدارهایی که با سفرای انگلیس و روس داشت موافقت آنان را با حکومت محمد رضا به شرطی که او مطیع آنها باشد، به دست آورد. مشروح این مسأله را در جلد دوم نقش روشنفکران وابسته در تهاجم در تهاجم فرهنگی غرب از انتشارات این مؤسسه، مطالعه فرمایید.
63) مشروح کودتای 28 مرداد 1332 و نقش مصدق ومدعیان ملی گرایی در کنار زدن دین و رهبری آیت الله کاشانی و باز کردن راه برای کودتا چیان آمریکایی، در جلد هفتم نقش روشنفکران وابسته در تهاجم فرهنگی از انتشارات این مؤسسه، آورده شده است.
64) پیشین
65) مشروح این قطار را در خاطرات و حکایتها، جلد چهارم مطالعه فرمایید.
66) مشروح این ارتباطات در اسناد لانه ی جاسوسی آمده است و به اختصار می توانید در کتاب قصه ها و غصه ها جلد دوم از انتشارات این مؤسسه مطالعه نمایید.
67) پیشین
68) پیشین
69) پیشین
70) پیشین
71) حدیث ولایت، جلد اول، ص 157
72) دیدار با جوانان استان اردبیل، 5 مرداد 1379
73) دیدار با جوانان استان اردبیل، 5 مرداد 1379
74) دیدار با جوانان استان اردبیل، 5 مرداد 1379
75) حدیث ولایت، جلد چهارم، ص 84
76) حدیث ولایت، جلد سوم، ص 48
77) حدیث ولایت، جلد 3 ص 47
78) حدیث ولایت، جلد 5، ص 273
79) ص: 20
80) حدیث ولایت، جلد 5، ص 175
81) پیام به کنگره علمی زندگی امام هشتم(ع)، دانشگاه اسلامی رضوی ،مجله موعود شماره 6، نقل از روزنامه جمهوری اسلامی 20 مرداد 63.
82) نقل از روزنامه ی جمهوری اسلامی، ص 11، 1 مرداد 1379.
و اما ..........
جزییاتی از شام محرمانه سوروس و خاتمی به نقل از کنت تیمرمن + سند
حذف رهبری و ولایت فقیه
خاتمی:
(در راهپیمایی غیرقانونی ۲۵/۳/۸۸) باور داشته باشید که رهبری از این جمعیت ترسیده است و همین نقطه درست جای فشار وارد کردن است.
موسوی خوئینیها:
ما باید بیاییم و توان بگذاریم به هر قیمتی […] را از تخت پایین بکشیم. او باید بفهمد که این مملکت این طور نیست که ایشان باشد و هر جور بخواهد آن را به هر سمتی بکشاند. خاتمی و یارانش بالاخره کلی تجربه دارند.
ابطحی:
آقای خاتمی بر این باور بود که اگر در این انتخابات احمدینژاد سقوط کند، عملاً رهبری حذف میشود. اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره به حوزه سیاسی و اجرایی کشور بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهند داشت.
موسوی خوئینیها:
(در دیدار علیمحمد حاضری مورخ ۲۶/۳/۸۸) آیا با این اوضاع میتوان مردم را به مدت یک الی سه ماه در خیابانها و در جلوی چشم همه مردم دنیا نگاه داشت؟ باید از قضیه ابطال انتخابات فراتر برویم و این یک راه جدیدی است و این جمعیت الان به عنوان بازیکنان این جریان هستند. ما باید در موضوع تخلفات انتخاباتی ابتدا از آقای خامنهای شروع کنیم که برق از سر شورای نگهبان میپرد. آیا این حضور مردمی میتواند به اعتصاب و تحصن بینجامد؟ برای آقای خامنهای ابطال انتخابات به معنای این است که باید یک عقبنشینی را شروع کند که معلوم نیست ته آن به کجا کشیده میشود. کاری نکنید که این قضیه ظرف یک هفته بسته شود. اگر مهندس بتواند این حرکت را به روشی آرام اما مستمرتر تبدیل کند خیلی مفید است.
بهزاد نبوی:
ما باید از لجبازی هاشمی با احمدینژاد بهره لازم را ببریم. ما باید از شورای فقاهت آقای هاشمی دفاع کنیم و رهبری را منزوی نماییم.
موسوی خوئینیها:
(۳/۹/۸۷) انتخاب خاتمی در سال ۷۶ یک سیلی به گوش حاکمیت بود اما ما نتوانستیم آن جریان را حفظ کنیم که همین مطلب هم باعث شد حاکمیت دوباره خودش را بازسازی کند. انتخاب مجدد خاتمی نماد مخالفت با حاکمیت است.
ابطحی:
حذف رهبری از طریق خبرگان هم در نظر آقای هاشمی و فرزندانش مطرح است.
ابطحی:
کروبی و موسوی البته در چند نقطه وحدت نظر هم داشتند. یکی از آنها این که در صورت رأی آوردن ولایت فقیه را مهار کند.
موسوی خوئینیها:
(۲۲/۴/۸۸) این ولایت فقیه یک امر غیرعقلایی است که واقعاً هم هست. عقلایی به معنی امروز دنیا.
گرامی مقدم:
اکنون حامیان آقای خاتمی دچار اختلاف و سه دسته شدهاند: اولین دسته طیف حجاریان، خاتمی و میردامادی است که میگویند آقای خاتمی برای آمدن نباید از آقای خامنهای مجوز بگیرد. ما همه جنگمان با ایشان است و ریاست جمهوری را برای همین میخواهیم.
تاجزاده:
به نظر من انقلاب اسلامی میتواند نظامی بدتر از رژیم شاه را در ایران مستقر کند. من استبداد دینی را هم برای اسلام و هم برای ایران بدتر از استبداد لائیک میدانم. اگر حواسمان نباشد، تمام ارزشهای اسلامی و انقلاب مثل دوران رضاشاه زیر سؤال میرود. من فکر میکنم هنوز جایی برای اصلاح داریم.
حسین مرعشی:
با در اختیار نداشتن نهاد مهمی همانند رهبری، امکان اعمال سیاستها نیست. علت عدم نهادینه شدن احزاب همین است که اگر حزبی قابلیت تغییر بالاترین سطح مدیریت کشور را نداشته باشد، رفتار حزبی و مبارزاتش بیمعناست.
موسوی خوئینیها:
(۱۹/۱۰/۸۷) ما پیرو خط امام هستیم ولی باید تکلیف خودمان را با این رژیم مشخص کنیم. ما مدیون امام هستیم ولی امام چیزهایی فرموده که با گذشت زمان نتیجه میگیریم که موفقیتی در آن نیست و حکومت دچار مشکل شده است.
خانجانی:
رهبری از جریان اصولگرا حمایت میکند، پس باید با پشتوانه مردم به میدان بیاییم و اگر رأی ما زیاد شده و از تعداد نیروهایی که تحت فرمان رهبری هستند بیشتر شود، ما پیروز میشویم.
سیدمحمد خاتمی:
اگر در این انتخابات احمدینژاد سقوط کند، عملاً رهبری حذف میشود. اگر به هر قیمتی و به هر شکلی اصلاحات دوباره بر حوزه سیاسی و اجرایی کشور بازگردد، دیگر رهبری اقتداری در جامعه نخواهد داشت. سقوط اصولگرایان به معنای پایان اقتدار رهبری تلقی میشود. با شکست اصولگرایان باید قدرت آقای خامنهای را مهار کرد.
موسوی خوئینیها:
(۲۶/۳/۸۸) من به دوستان گفتم اگر میخواهند در شورای نگهبان مطلبی در مورد انتخابات شروع کنند، ابتدا از آقای خامنهای شروع کنند و بگویند تخلفات از ایشان شروع شده است.
موسوی خوئینیها:
(۲۶/۳/۸۸) ایشان (رهبری) میداند اگر یک قدم به عقب برود (ابطال انتخابات)، باید تا آخرش عقب برود.
سلامتی:
(در دیدار با موسوی خوئینیها مورخ ۱۱/۴/۸۸) آقای خامنهای با این سینه سپر کردنها دارد خودکشی میکند.
آغاجری:
ما در دولت خاتمی یکی از پایههای ولایت فقیه را منهدم کردیم و با پیروزی موسوی در انتخابات همه پایههای ولایت فقیه را فرو خواهیم ریخت.
محسن میردامادی:
(۳/۹/۸۷) برای آقای خامنهای کابوسی بالاتر از انتخاب خاتمی وجود ندارد و در این زمینه هیچ فروگذاری نمیکنند که ایشان رأی نیاورد.
روشنک سیاسی:
(در جریان دستگیری) خیالتان را راحت کنم و میگویم مرگ بر […] دیگر ولی فقیه نیست. به یاری خدا، مردم تا آبان امسال کار شماها را یکسره میکنند و […].
ابطحی:
[مرعشی] میگفت موسوی کسی نیست که آقا رو تحویل بگیره هنوز توی فضا سالهای دوران امامه، با آقا بد نیست اما آقا رو تحویل نمیگیره به عنوان یک رئیس جمهوری که رهبری رو باید تحویل بگیره حتی به اندازهای که آقای خاتمی آقا رو تحویل میگرفت… آدم غدیه روحیات خاص خودش رو داره این جوری به یک نفر دیگری غیر از آقا باید اتکا کنه که اون کس دیگه حتماً هاشمی رفسنجانی است و به این دلیل ما طراحیمون به این شکله که موسوی اگر بیاد جدا از خاتمی هم هاشمی رو میتوانیم بیشتر تو صحنه اجتماعی مطرح کنیم.
محمد قوچانی:
(۴/۱۱/۸۷) خاتمی بعد از دیدار با رهبری به دیدار آقایان هاشمی، خوئینیها و سیدحسن خمینی رفته و آنها به او میگویند بین سخنان رهبری تفکیک کن و نظر قانونی او را عمل کن به جای نظر شخصی وی.
ج) محدود و پاسخگو کردن رهبر
بهزاد نبوی:
استراتژی محدود و پاسخگو کردن قدرت از انتخابات مجلس هفتم و به دنبال رد صلاحیتهای گسترده برای من مطرح شد و نگران اساس جمهوریت نظام شدم.
بهزاد نبوی:
اگر خبرگان رهبری بر نهادهای تحت پوشش رهبری نظارت داشته باشد جلوی تخلفات احتمالی گرفته میشود.
رمضانزاده:
بحثی در حزب وجود داشت مبنی بر این که محدوده اختیارات رهبری چه حدی است: نظر عمومی در حزب این بود که دو گونه میتوان به این مسأله نگاه کرد، یک مسأله اعتقادی و دیگر بعد حقوقی، از نظر اعتقادی به نظر من در حزب در مورد اختیارات رهبری بحثی انجام نشده و نظرات هم بسیار متفاوت بود، دلیل هم این بود که اعضای حزب هر یک مرجع تقلید خاص خود را داشت و براساس دیدگاه مرجع تقلید خود نسبت به اختیارات رهبری نگاه میکرد. اما از نظر حقوقی، دیدگاه حزب بر این بود که آنچه برای همه اتباع ایرانی لازمالاجرا و لازمالاتباع است و حتی بر سایر مراجع تقلید نیز جاری است، اختیارات مطرح در قانون اساسی که به عنوان میثاق ملی و سند حقوقی قابل استناد باید در نظر گرفته شود. آنچه هم در اسناد حزبی ذکر شده است، در این جهت بوده است.
تاجزاده:
خواستهها و نظریات رهبری باید از طریق نهادهای تعریف شده قانونی دنبال شود. در مورد اصل مربوط به اختیارات و وظایف رهبری قانون عادی ننوشتهایم بسیار بجاست که زمانی توسط مجلس قانون و اختیارات و وظایف رهبری نوشته و تأیید شود. این کار قانونمند کردن آن برای همیشه و همه موارد در آینده است.
تاجزاده:
اگر شهروندی از یکی از تصمیمات یا اقدامات رهبری شکایت داشته باشد، باید به مجلس خبرگان و قوه قضائیه مراجعه کند و در آنجا به صورت ویژه و با مرکز ویژهای با آن مواجه شود. این یک راهبرد درازمدت است و باید برای همه ادوار تعیین تکلیف شود.
تاجزاده:
پیشنهاد ما این است که وظیفه رسیدگی به صلاحیت داوطلبان خبرگان به مرجع دیگری واگذار شود یعنی باید مستقل از مقام رهبری و نهادهای منصوب ایشان صورت گیرد.
بهزاد نبوی:
اگر خبرگان رهبری بر نهادهای تحت پوشش رهبری نظارت داشته باشد، جلوی تخلفات احتمالی گرفته میشود.
رمضانزاده:
آقای موسوی خوئینیها اخیراً در مصاحبهای یا مقالهای که یادم نیست کجا خواندم، گفته بودند که چرا نباید از رهبری انتقاد کرد و این بیمعنی است که در نظام اسلامی انتقاد را محدود به دولت کنیم.
تاجزاده:
مجلس خبرگان رهبری باید متشکل از نمایندگان همه قشرها باشد نه فقط روحانیون. شرط رهبری فقط اجتهاد و عدالت نیست، بلکه مدیریت و آشنایی با مسائل داخلی و بینالمللی هم هست. در مجلس خبرگان باید تعدادی از اساتید و صاحبنظران اقتصادی و سیاسی از همه اقشار حضور داشته باشند. این پیشنهاد مجلس خبرگان را از یک مجلس صرفاً روحانی خارج و به یک مجلس کارشناسی تبدیل میکند و بسیار موفقتر از مجلس کنونی عمل خواهد کرد.
طراحی تکنیکها
ارگان رسمی حزب منحله مشارکت سپس با ذکر نمونههایی از اظهارات و مواضع اصحاب فتنه، به تکنیکهای اجرا کردن این اهداف اشاره کرد و به تشریح راهکارهای فتنهگران در چگونگی ضربه زدن به رهبر معظم انقلاب و کیان جمهوری اسلامی پرداخت:
الف) کمیته صیانت از آرا
عطریانفر:
آقای بهزاد نبوی بحث ضرورت استفاده از فرصت قانونی نامزدهای انتخاباتی که بر نحوه شمارش آرا حق نظارت دارند، تأکید داشت و بدین لحاظ خود مسئول پیگیری آنچه که مطرح مینمود، شد. نهایتاً برای این اقدام خود نامی تحت عنوان کمیته صیانت از آرا تعریف کرد و از طریق سازمان دنبال مینمود.
نبوی:
پیش از تشکیل ستاد آقای خاتمی من داوطلب شدم سوابق مربوط به این کمیته را بررسی کنم. نشستهای اولیه در منزل ما بود ولی نشستهای کمیته رسمی در ستاد آقای خاتمی برگزار میشد.
نبوی:
بحث صیانت از آرا همیشه و خصوصاً پس از آن که احساس میشد وزارت کشور و شورای نگهبان همموضع هستند، در بین اصلاحطلبان مطرح بود. در ستاد آقای موسوی، محتشمیپور مسئول کمیته مزبور بود و بنده همکاری مستقیمی در جذب نیرو در تهران با این کمیته داشتم.
امینزاده:
بحث صیانت از آرا در زمان نامزدی آقای خاتمی در جلسهای به ریاست آقای دکتر عارف مطرح گردید. در آن جلسه آقای یونسی به عنوان مسئول پیشنهاد گردید که بعد ایشان عنوان کرد که قاضی است و نمیتواند چنین فعالیتی داشته باشد. امینزاده در مورد نظر آقای خاتمی گفت ایشان با تشکیل کمیته موافق بودند و معتقد بودند که مسئول آن باید شخصیتی باشد که بتواند مشکلات را با شورای نگهبان حل کند و حساسیتهای سیاسی در مورد وی وجود نداشته باشد.
نبوی:
از اعضای ستاد موسوی اطلاع پیدا کردم که کمیته صیانت از آرا یک سیستم طراحی کرده که براساس آن هر یک از نمایندگان نامزد در شعب میتوانند با ارسال کدهایی از طریق اس.ام.اس وضعیت شعبه خود را در اختیار ستاد مرکزی قرار دهند تا کمیته از وضعیت نمایندگان خود در سراسر کشور مطلع شود.
تاجزاده:
دو نامزد اصلی این انتخابات از طرف اصلاحطلبان قبل و بعد از تأیید صلاحیت بارها درباره سلامت انتخابات اظهار نگرانی کردهاند و حتی کمیته مشترکی برای صیانت از آرا تشکیل دادند.
مهدی هاشمی:
(گفتوگو با غالبی در ۱۲/۲/۸۸) در مورد صیانت از آرا برنامه خوبی تهیه کردهام که به شما میدهم و میگویم چه کسانی را در استانها بگذارید و هر استان چه تعداد نیرو میخواهد و چه به آنها بگویید و چگونه توجیه کنید. یک دستورالعمل کتبی میدهم و همه آدمهایش را معرفی میکنم.
مهدی هاشمی:
(صحبت با زنگنه در ۲۰/۳/۸۸) همه چیز را برای صیانت از آرا آماده کرده و یک اتاق جنگ درست کردهام.
ب) عملیات روانی
علی هاشمی:
چون نتایج نظرسنجیها به مهندس موسوی ارائه میشود و در جهتگیریهای وی مؤثر است، ما در یک نظرسنجی در شهر تهران ۵ درصد به آرای ایشان اضافه کرده بودیم که روحیه ایشان و ستادش خراب نشود.
مهدی هاشمی:
(۱۶/۳/۸۸) …این مطلب را که حاجآقا (هاشمی رفسنجانی) به همه از جمله مرعشی گفته که رأی موسوی ۵۵ درصد است، من به حاج آقا گفتهام.
زهرا رهنورد:
(اریکه ایرانیان مورخ ۱۹/۳/۸۸) اگر تقلب صورت پذیرد و قیامتی برپا شود، مسئول آن ستاد انتخابات وزارت کشور است.
رمضانزاده:
در حزب اقدام خاصی در مورد نظرسنجی صورت نمیگرفت. نظرسنجیهای انتخاباتی توسط مؤسسهای مربوط به دانشگاه آزاد که توسط مهدی هاشمی اداره میشد، انجام میگرفت.
امینزاده:
آقای علی هاشمی معمولاً نتایج نظرسنجی را مستقیماً به موسوی و بهزادیاننژاد منعکس مینمود و حتی گاه این نتایج بدون این که ما مطلع میشدیم به اطلاع آنان میرسید. آقای هاشمی از طرف کارگزاران به بهزادیاننژاد تعهد داده بود که به طور مکرر نتایج را به آنان اعلام کند این اقدام با هزینه کارگزاران انجام میشد.
امینزاده:
من از جمله کسانی بودم که معتقد بودم احتمال تقلب منتفی نیست. به تصور من آنچه باعث واکنش شدید نسبت به نتیجه انتخابات شد، ذهنیت احتمال به تقلب نبود، بلکه انتظار ایجاد شده برای پیروزی مهندس موسوی بود. انتظاری که عواملی مختلف مثل نظرسنجیها در مهندس موسوی ایجاد کرده بود.
امینزاده:
علاوه بر نظرسنجیهای کارگزاران، ستاد موسوی یک قرارداد با مؤسسه ایسپا داشت که چندین نظرسنجی برای ستاد انجام داده بود. همچنین گروهی نیز در هفتههای آخر نظرسنجی مستقل برای ستاد انجام میداد. [در مورد ارقام نظرسنجی علی هاشمی] حدود ۱۷ تا ۱۸ میلیون برای مهندس موسوی پیشبینی میکرد.
نبوی:
من به دلیل همفکری و حمایت دستگاه اجرا و نظارت از احمدینژاد نگران بروز تخلفات احتمالی بودم و در مصاحبهها بعضاً این نگرانیها را ابراز کردهام. بحث صیانت از آرا را هم راهی دیدهام که نامزدها بتوانند از آرای خود محافظت کنند.
نبوی:
محتشمیپور خاصیتش مصاحبه کردن است، پس چرا در مصاحبه نمیگوید ما را در هیأتهای اجرایی راه نمیدهند، باید فضا را شلوغ کرده و با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه کنید و بگویید وزارت کشور قانون را رعایت نمیکند.
امینزاده:
(جلسه شب انتخابات) از آقای علی هاشمی خواستم نتیجه نظرسنجی را بگوید. او گفت مشخص شده که آقای موسوی با ۱۷ یا ۱۸میلیون در دوره اول برنده میشود. اگر جز این نتیجه اعلام شود، حتماً تقلب شده است. سپس شهاب طباطبایی گفت پیشنهاد میکنم حامیان مهندس موسوی جمعه شب در جایی جمع شوند. منظورش این بود که این اجتماع نشاندهنده حساسیت آنان نسبت به اعلام نتیجه درست انتخابات باشد.
رمضانزاده:
در سخنرانیهایم گفته بودم احتمال تقلب وجود دارد و آن هم به دلیل برخی از مجریانی است که سابقه خوبی در انتخابات گذشته نداشتند.
رمضانزاده:
همان گونه که قبلاً هم نوشتم، این بیانیه (حزب مشارکت) احساسی است و فاقد مستندات است و فقط در فضای ذهنی ناشی از قطعی تصور کردن پیروزی ناشی میشود. مطابق آنچه وزیر کشور گفته است، آقای مهندس موسوی در حدود ۹۰ درصد صندوقها نماینده داشتهاند. اعتراض باید مستند به گزارش این مجموعه که حدود ۴۰ هزار نفر بودهاند باشد تا بتوان آن را در نظر گرفت. به نظر من تاکنون مستندی مبنی بر وجود تخلف تأثیرگذار در انتخابات ارائه نشده است و نمیتوان با کلیات نتیجه انتخابات را مخدوش کرد. این بیانیه از منطق سیاسی مستندی حکایت نمیکند و قابل قبول نیست.
تاجزاده:
آقای علی هاشمی در جلسه ستاد قیطریه مورخه ۲۱/۳/۸۸ رأی اول مهندس موسوی را اعلام کرد و این که آقای موسوی پیروز این انتخابات خواهد بود و اساساً نگرانی از تقلب و این که باید کاری کنیم که نتایج را تغییر ندهند ناشی از همین ارزیابی بود… آنچه جوانان را آرام میکرد این بود که اگر تقلب شود مردم را به راهپیمایی دعوت خواهیم کرد. جمعه شب که نتایج اعلام شد به همه گفته شد کاری انجام ندهید جز آن که مهندس موسوی بگوید.
تاجزاده:
در انتخاباتی که من رئیس ستاد انتخابات کشور بودم آشکارا تقلب کردند وای به حال این انتخابات که همه چیز در اختیار خودشان بود و حتی یک نامحرم را به هیأتهای اجرایی و نظارت راه ندادند.
تاجرنیا:
(جبهه مشارکت در ۲۳/۳/۸۸) والله کودتا شده، آقای مهندس موسوی نامه تندی زده است و قرار بود از روزنامه اطلاعات راه بیفتد به سمت وزارت کشور که به خاطر خطرهای جانی که برای ایشان داشته برنامه را کنسل کرده است.
تاجزاده:
یک احساس همگانی درباره عدم سلامت انتخابات در سالهای گذشته ایجاد شده است و عقلای قم باید بنشینند و برای سلامت انتخابات فکری بکنند.
فائزه هاشمی:
الان این اعتراضات باید ادامه پیدا کند. اگر مردم بفهمند که تقلب به این وحشتناکی صورت گرفته، کوتاهبیا نیستند.
موسوی خوئینیها:
(۲۸/۴/۸۸) ما نباید خدشهای را که بر انتخابات افتاده رها کنیم و نامشروع بودن این دولت برآمده از این انتخابات را پیگیری کنیم. این فرصت خوبی است. وظیفه ماست که به گوش مردم برسانیم که انتخابات مخدوش و دولت نامشروع است.
موسوی خوئینیها:
(اطلاعیه در ۲۰/۳/۸۸) اکنون که متأسفانه برگزارکنندگان انتخابات و ناظران منسوب به شورای نگهبان آشکارا یا در نهان از حامیان رئیس جمهور فعلی هستند، بشدت نگرانی از عدم سلامت انتخابات در میان مردم گسترش یافته است.
موسوی خوئینیها:
(۲۲/۷/۸۷) اگر مشاهده شد تقلبی صورت بگیرد، یا باید مردم را در جریان گذاشت یا باید یک روش جایگزین را به مردم معرفی نمود که احساس کنند با این روش میتوانند به حق خود برسند.
محمدتقی کروبی:
(۲۰/۳-۸۸) آقای ابطحی میگفت بسیج وارد کار شده و آقای کروبی باید نامه مشترکی با آقای موسوی به رهبری بزنند… بسیج از ۴۸ ساعت گذشته به صورت جدی در دفاع از احمدینژاد به میدان ورود پیدا کرده و مطمئن باشید اگر این طور باشد، داستان انتخابات طور دیگر رقم خواهد خورد.
موسوی لاری:
(۱۳/۴/۸۸) بالاخره آقای خامنهای هم وارد یک چالش شده است که اگر حواسش جمع نباشد، ممکن است این شتر درب خانه ایشان هم بخوابد و فقط قرار نیست درب خانه هاشمی بخوابد. حالا احمدینژاد رئیس جمهور قانونی شده و مشکلی ندارد و هر چه هست متوجه آقای خامنهای است.
هدایتالله آقایی:
جبهه اصلاحات در هر صورت میخواست پیروز انتخابات باشد یا با به دست آوردن رأی اکثریت یا با ابطال انتخابات لذا شعار «اگر تقلب نشود موسوی پیروز است» را قبل از انتخابات طرح نموده که این خط را به طور مشخص، شخص آقای تاجزاده از طریق روزنامهها و سایتها پیگیر بود و ستاد آقای موسوی خط پیروزی حتمی وی را با کمک سایت کلمه، جمهوریت و… به جامعه القا نمود در حالی که واقعیت امر چنین نبود.
عفت مرعشی:
چنانچه غیر از آقای موسوی رأی بیاورد، در انتخابات تقلب شده است.
هدایتالله آقایی:
اگر جواب نگرفتیم برای حفظ افراد و آرای خودمان بگوییم آرای شما را به نام دیگری ثبت کردهاند ولی غافل از تدابیر رقیب و طرف مقابل بودیم و تحلیل ما تحقق نیافت، لذا خط ابطال را دنبال و شعار ابطال انتخابات را دادهایم.
هدایتالله آقایی:
بحث خط ابطال و عبور از قانون در جلسه یک هفته قبل از انتخابات با حضور آقایان امینزاده، شهابالدین طباطبایی، تاجزاده، عطریانفر، هادی خانیکی، خانم توحیدلو، طاهری، دکتر ابطحی (کارشناس کامپیوتر) و ۱۷ نفر دیگر مبنی بر احتمال تقلب زیاد و این که باید پاسخ برای مردم داشته باشیم توسط تاجزاده مطرح گردید.
نیری:
(جلسه ستاد موسوی در ۲۱/۳/۸۸) فردا بشدت تقلب خواهد شد. شما و ما باید ممانعت کنیم. هرگونه که هست، فردا شب در مقابل وزارت کشور تجمع خواهیم کرد.
مهدی هاشمی:
(۱۶/۳/۸۸) این مطلب را که حاجآقا (هاشمی رفسنجانی) به همه از جمله مرعشی گفته که رأی موسوی ۵۵ درصد است، من به حاج آقا گفتهام.
رمضانزاده:
در حزب اقدام خاصی در مورد نظرسنجی صورت نمیگرفت. نظرسنجیهای انتخاباتی توسط مؤسسهای مربوط به دانشگاه آزاد که توسط مهدی هاشمی اداره میشد، انجام میگرفت.
موسوی خوئینیها:
(۱۸/۳/۸۸) اگر احساس مردم این باشد که احمدینژاد رأی ندارد ولی رأی بیاورد، آثار و تبعات سیاسی این مشکل به دوش آقای خامنهای خواهد بود.
رمضانزاده:
(گفتوگو با سایت نوروز ۲۰/۳/۸۸) به نظر من آقای احمدینژاد و هواداران ایشان به دلیل این که مطمئن شدهاند انتخابات به ضرر آنان شده است و آقای موسوی پیروز میدان خواهد بود، سعی میکنند با دستکاری در آرا نتیجه انتخابات را به نفع خود تغییر دهند.
حسین مرعشی:
(۴/۳/۸۸) فقط باید مراقب یک نکته بود و آن تقلب بسیجیان است. زیرا سابقه داشته مثلاً این که بروند چند دفعه رأی بدهند. بسیجیان توان تقلب را دارند بخصوص اگر به آنها بگویند وظیفه دارید.
زهرا اشراقی: (جبهه مشارکت در ۲۳/۳/۸۸) این یک کودتا است، یک انقلاب عظیم مردمی در راه است. قطعاً موسوی کوتاه نخواهد آمد. بیانیه محکم و خوب داده است و مردم را به ایستادگی دعوت کرده است.
ابطحی:
روز شنبه ۲۳/۳/۸۸ دوستان مشاوران آقای (سیدمحمد) خاتمی که معمولاً دوشنبهها جلسه دارند، به جلسه فوقالعاده دعوت شدند. افراد جلسه رضا خاتمی، تاجزاده، ماجدی، خانیکی، صادق خرازی، صدر، شریعتی، قاسمزاده، خوشرو، موسوی لاری، صفدرحسینی، امینزاده و حسین واله بودند. آقای خاتمی موضوع این که جامعه نتیجه آرای انتخاباتی را نپذیرفته مطرح کرد و اصرار داشت که باید تقاضای ابطال انتخابات یا لااقل ابطال آن در بعضی شهرستانها را داشت و اصرار میکرد که مهندس موسوی را در شرایط فعلی نباید تنها گذاشت و باید از او پشتیبانی کرد.
حجت شریفی:
(در جلسه حزب مشارکت ۲۰/۷/۸۷) الان احمدینژاد به همان مقدار که روی تبلیغات سرمایهگذاری میکند، روی تقلب هم حساب باز کرده است.
تاجزاده:
(جلسه سازمان مجاهدین ۳۰/۷/۸۷) هاشمی نظرش این بوده که در انتخابات گذشته تقلب صورت گرفته پس باید با توجه به سمت ایشان به عنوان رئیس مجلس خبرگان با وی در این خصوص صحبت کنیم.
سیدحسن خمینی:
(جلسه سازمان مجاهدین ۱۵/۸/۸۷) من به آقای خاتمی گفتم با ثبتنام شما، یا شما را رد صلاحیت میکنند یا این که تقلب گسترده صورت میدهند.
محسن میردامادی:
(جلسه در ۱۰/۹/۸۷) آنها نه تنها به دنبال تخلف هستند، بلکه به دنبال افزایش آرا هستند. به نظر من این برخوردها مردم را تحریک میکند.
محسن آرمین:
به نظر من حتماً چیزی پشت پرده هست. آنها قصد دارند انتخابات را با یک تقلب سازمانیافته مدیریت کنند.
مجید نیری:
(جلسه خصوصی در ۲۵/۱۰/۸۷) همین الان رأی آقای موسوی را اگر آقای خاتمی کاندیدا نشود، بالاتر میدانم البته میتوانند با تقلب آن را تغییر بدهند.
مجید نیری:
(در جلسه کمیته دانشجویی ستاد موسوی در ۲۱/۱/۸۸) آقای آرمین گفته شما سه تا مشکل دارید، اول این که با توصیه رهبری آمدهاید، دوم این که میگویید خط سوم هستید، مشکل سوم این سه تا پنج میلیون تقلب در کشور است… به هر حال باید به سمتی بروی که بتوانی راهکاری برای آن تقلب داشته باشی. موسوی پاسخ میدهد الان شرایط بوی رضاخانی در کشور میآید و من به این جهت آمدهام و نگرانم.
مجید نیری:
(جلسه ستاد موسوی در ۲۱/۳/۸۸) فردا بشدت تقلب خواهد شد. شما و ما باید ممانعت کنیم. هرگونه که هست فردا شب در مقابل وزارت کشور تجمع خواهیم کرد.
تاجبخش:
آقای تاجزاده در یک مصاحبه در مجله شهروند امروز به این سؤال که اگر نهایتاً رأی اعلامشده کاندیدای مورد حمایت حزب شما مورد قبول شما نباشد چه میکنید؟ پاسخ دادند که دو گزینه وجود دارد یک این که مردم را به تجمع جلوی وزارت کشور و میدان آزادی دعوت کنیم یا رأی اعلامشده را قبول کنیم.
هدایتالله آقایی:
شایعه تقلب از ماهها قبل توسط شخصیتها و فعالین سیاسی نیز دامن زده شد. سخنان آقای هاشمی مبنی بر حضور بالای مردم به منظور سلامت انتخابات در نماز جمعه تهران، سخنان کروبی در حداقل سه سفر استانی، ایرادات موسوی لاری، تاجزاده و مبلغ به عزل و نصبهای وزارت کشور با تداعی بحث تقلب… در این دوره تقلب به گونهای دیگر مطرح شد، در این دوره یقیناً اتاقهای فکری برای القای سازمانیافته طرح تقلب در میان ستادها و حامیان نامزدها فعال بوده است و اوج روند پیشرفت پروژه، اعلام صریح آقای محتشمیپور درخصوص ابطال انتخابات بود.
هدایتالله آقایی:
به خاطر دارم در آخرین جلسه ستاد اصلاحطلبان به ریاست امینزاده که در آن شرکت داشتم، موضوع اصلی این بود که اگر تقلب شد روز بعد از انتخابات چکار کنیم؟ یعنی موضوع تقلب در صورت شکست قطعی شده بود و فقط چه نوع حرکتی و چه نوع تجمعی موضوع بحث بود… افرادی چون آقایان تاجزاده و امینزاده دارای ذهن سیال و استراتژیک بودند… انتقادات تند و احتمال تقلب را مطرح میکردند.
هدایتالله آقایی:
آقای تاجزاده در جلسه پنجشنبه (۲۱/۳/۸۸) ستاد قیطریه با مرور به فعالیتهای انجامشده گفت همه شواهد نشان میدهد ما پیروز انتخابات هستیم اما رقیب ما میخواهد به هر قیمتی این پیروزی را از چنگ ما بیرون بیاورد و پیشنهاد کرد که اگر نتیجهای غیر از پیروزی مهندس موسوی از صندوقها بیرون آمد، حتماً تقلب شده و باید همه آماده باشیم تا در یک تجمع مردمی و اعتراضآمیز مقابل وزارت کشور حضور یابیم. وی زمان مناسب را غروب شنبه دانست. نهایت در جلسه تصمیمگیری شد مقابل ستاد میرهادی تجمع و از آنجا به وزارت کشور بروند.
هدایتالله آقایی:
در همان جلسه ستاد قیطریه هیچ دلیلی نداشت که در بین مسئولین مناطق القای تقلب شود، طبیعی است که جوانان پرشور هستند و طرح موضوع به این صورت مخرب خواهد بود. در هر حال این هدف سیاسی یا پیروزی در صندوق یا پیروزی در خیابان را زمانی مطمئن شدم که شعار ابطال را از اشخاص مختلف شنیدم که طرح شعارهایی چون رأی من کو نیز یادآور شعارهای انقلابهای مخملی است… شعار ابطال یعنی مقابله با نظام و طرح خواسته سیاسی مرحلهای.
مصطفی طلوعی:
بچههای ۸۸ در نظر داشتند جمعه ۲۲ خرداد یک تجمع در پارک لاله ساعت ۹ شب به بهانه دعای توسل برپا کنند تا اگر احساس کردیم نتایجی که در حال اعلام است و نشان میدهد دستکاری شده و تقلب شد و نتایجی که ما تخمین میزدیم نیست، این تجمع بتواند تبدیل شود به یک تجمع گستردهتر. در ادامه بلافاصله علی هاشمی گفت حتماً باید این تجمع باشد و اگر حالا در پارک لاله نباشد چون نزدیک وزارت کشور است، ببرید میدان انقلاب ولی حتماً باید یک چنین تجمعی باشد و باید یک دفاع جانانه کرد.
شهاب طباطبایی:
آقای علی هاشمی و امینزاده معتقد بودند اگر آقای موسوی نخواهد کاری بکند یا عقب بکشد، نمیتوان قضیه را رها کرد و باید ما نقشی داشته باشیم و کاری بکنیم. آقای هاشمی گفت خود آقای موسوی باور دارد که پیروز است و هرچه غیر از این را نمیپذیرد و ما هم باید همین را پیش بگیریم و حتی با تجمع و اعتراض علنی هم شده باید این کار را بکنیم.
مصطفی طلوعی:
علی هاشمی نظرش این بود که اگر نتایج، چیز دیگری باشد حتماً دستکاری شده است. وقتی این موضوع را گفت، آقای سینکی اعتراض کرد و گفت که این طور هم بیان نکنیم که حالا نتایج اگر نتایج دلخواه ما نشد حالا حتماً تقلب شده است که بعد خود علی هاشمی برگشت به علی سینکی گفت که میترسی صدایت را بشنوند؟ بعد علی هاشمی گفت این نتایج، نتایجی است که به نظر من خیلی نزدیک به واقعیت است. با توجه به این که در سال ۸۴ انجام دادهایم، پس اگر این طور نباشد قطعاً یعنی دستکاری شده است و باید یک سری کارهایی انجام دهیم.
سعید شریعتی:
شریفزادگان در جلسه قیطریه ۲۱/۳/۸۸ میگفت آنچه مهم است، اتفاقاتی است که پس از انتخابات باید ما مورد ارزیابی قرار دهیم از جمله ممکن است نتایج اعلام شود و مردم به هر طریق این نتایج را نپذیرند و معترضانه به خیابانها بیایند و با آنها برخورد خشن شود.
ج) صدور بیانیههای تحریکآمیز
رمضانزاده:
بیانیه مشارکت نتیجه همان جلسه ۲۳/۳/۸۸ میباشد. من هم در آن جلسه خواهان صدور بیانیه اعتراضی بودهام. عدم پیروزی آقای موسوی برای من غیرقابلقبول بود.
مجید انصاری:
(۲۸/۴/۸۸) ما باید در نیمه شعبان یک بیانیه بدهیم و در آن دولت را نامشروع اعلام نماییم. مباحث نماز جمعه [هاشمی رفسنجانی] را نیز ذکر کنیم تا بتوانیم مردم را تحریک کنیم.
مجید انصاری:
(۱۱/۵/۸۸) پیشنهاد من این است که با توجه به نزدیک شدن به ماه رمضان، مجمع یک بیانیه جامعی تهیه کند و مواضع خودش را در آن بیانیه بیاورد.
خاتمی:
(۲۳/۳/۸۸) ما باید امشب یک بیانیه بدهیم مبنی بر این باشد که ما این نتیجه را نمیپذیریم و پیشنهاد ابطال انتخابات را مطرح کنیم. ما دیگر نمیتوانیم به هیچ دلیلی مردم را در صحنه بیاوریم. چرا دیگر از مردم بخواهیم که رأی دهند و باید حرفهایمان را به مردم بزنیم.
محتشمیپور:
(۸/۴/۸۸) میبایست بیانیه جدیدی داد و در آن درخواست کرد که عاملان کشتارها چه از نیروهای مسلح و یا لباس شخصیها محاکمه شوند و یک تیم تحقیق زیر نظر مراجع قم کار کارشناسی کند.
موسوی لاری:
(۲۸/۴/۸۸) موسوی لاری پیشنهاد میدهد در انتهای بیانیه این گونه بیان شود: ای ملت شریف ایران به انتخابات مخدوش و به دولت برآمده از آن صحه نگذاریم و در این راه گام نخست باید پیشنهادهای آیتالله هاشمی تلقی شود.
موسوی خوئینیها:
(۱۶/۳/۸۸) به نظر من باید متنی ملایم (خطاب به رهبری) بنویسیم و در ابتدای آن یک زیارت جامعه [کنایه] بخوانیم و از علاقهمندی به ایشان بنویسیم و اشاره کنیم که کاری که رئیس جمهور [بحث هاشمی در مناظره] انجام داد، در شأن ریاست جمهوری کشور نیست.
مجید انصاری:
(۲۱/۴/۸۸) متنی با این محتوا قابل توجه دوستانی که به راهپیمایی و تجمع نیازمندند، حماسهای دیگر در راه است، نماز جمعه ۲۶ تیرماه به امامت آقای هاشمی در تهران موج سبز بپاخاست.
د) مشروع ندانستن دولت احمدینژاد و ابطال انتخابات
خاتمی:
(۲۳/۳/۸۸) حسنآقا هم در جلسه با هاشمی اصرار داشت که نتیجه انتخابات پذیرفته نشود و نیز حسنآقا گفت تنها کاری که میتوانید انجام دهید، این است که در مراسم تنفیذ شرکت نکنید.
موسوی خوئینیها:
(۲۶/۳/۸۸) ما باید بدانیم این آمدن مردم به خیابانها را که این گونه در مقابل چشم مردم دنیا باشد چند دفعه میتوان تکرار کرد. آیا این موضوع میتواند به دنبال خود اعتصاب و تحصن را به دنبال داشته باشد؟ این مردم چقدر مقابله دارند؟
محتشمیپور:
(۱۶/۳/۸۸) اگر ما بتوانیم از این تشکیلات ۵۰ هزار نفری، پس از انتخابات استفاده کنیم بسیار مؤثر خواهد بود چون این افراد آموزش دیده، جوان و بانشاط و فعال هستند.
موسوی خوئینیها:
(۲۷/۳/۸۸) خواسته مردم کاملاً روشن است و آن ابطال انتخابات است و ما نباید چیزی کمتر از آن بخواهیم و از آن طرف هم باید سعی کنیم که از این هم جلوتر نرویم، مردم در این جریان خودشان را طرف حاکمیت میدانند و نه با عنوان این که حق مهندس موسوی، کروبی یا محسن رضایی را خوردهاند.
موسوی خوئینیها:
(۲۷/۳/۸۸) در این طرف [اصلاحطلبان] چیزی کمتر از ابطال انتخابات زیان دارد لذا خواسته شما باید همین خواسته باشد.
موسوی خوئینیها:
(۲۷/۳/۸۸) اگر شما میخواهید بحث تحصن یا اعتراض را مطرح کنید، به هیچ وجه به نفی آن چیزی که مردم دارند انجام میدهند [در خیابانها] بپردازید و به این کار نداشته باشید که بگویید روش ما چون فرعیتر است بهتر است مردم کار خودشان را میکنند. در کل به نظر من الان راهپیماییها حرف اساسی را میزنند و بعد از این پروژه میتوان سراغ تحصن و اعتصاب رفت.
موسوی خوئینیها:
(۲۷/۳/۸۸) جماران جای مناسبی برای اضافه شدن به جمعیت متحصنین نیست و ضمناً جایی نیست که بتواند در زندگی مردم تهران اخلال ایجاد کند.
موسوی خوئینیها:
(۲۷/۳/۸۸) اینها [حاکمیت] از همه کسانی که در مقابل دنیایشان بایستند، عبور میکنند مگر این که از همین جمعیتهای داخل خیابان بترسند. آنها خودشان را در خطر میبینند.
موسوی خوئینیها:
(۲۸/۴/۸۸) ما نباید خدشهای را که بر انتخابات افتاده است، رها کنیم و نامشروع بودن این دولت برآمده از این انتخابات را پیگیری کنیم.
موسوی خوئینیها:
(در دیدار با علیمحمد حاضری ۲۶/۳/۸۸) مهندس فقط به دنبال ابطال برود. اگر این اتفاق نیفتد، مهندس و دوستانش میتوانند تا چهار سال دولت را نامشروع بدانند.
موسوی لاری:
(۱۱/۴/۸۸) ما باید از سپاه و بسیج و شورای نگهبان که برخلاف قانون عمل کردهاند، شکایت کنیم و این همان زنده نگه داشتن فضای فعلی است.
موسوی خوئینیها:
(۲۷/۳/۸۸) به نظر من الان که همه دارند به صحنههای خیابان نگاه میکنند و همه دارند فکر میکنند که این جریان چطور از تهران به جاهای دیگر برود همه جا را در بربگیرد.
ﻫ) فصلالخطاب نبودن رهبر انقلاب و تضعیف جایگاه ولایت فقیه
خاتمی:
(۸/۴/۸۸) بالاخره نظر مهندس موسوی ابطال انتخابات بود که تحقق نیافت. حال بیاید و بگوید این مرحله پایان یافت. ما هم بگوییم ما که گفتیم برای گرفتن حقتان بیایید، منبعد باید حق خودتان را از نظام یعنی آقای خامنهای بگیرید.
موسوی خوئینیها:
(۱۸/۸/۸۷) من از فرمایشات [بحث ورود زودهنگام به تبلیغات] ایشان این گونه استنباط کردم که گویا ما در یک روستا زندگی میکنیم و ایشان هم کدخدای این روستا هستند.
موسوی خوئینیها:
(۲۳/۴/۸۸) آقای مصباح یزدی، آقای خامنهای را نائب امام زمان و لازمالاتباع میداند، دست رهبری را میبوسد و… اما در زمان امام ما هیچ جا نشنیدهایم که در دیدارهای امام چنین کاری کرده باشد.
موسوی خوئینیها:
(در صحبت با کلانتری، ۳۰/۴/۸۸) در زندانهای شاه کتک میزدند، اما فحاشی و تحقیر و این موارد نبود و این نشاندهنده این است که ما در این زمینه سقوط عجیبی کردهایم، یعنی اگر کسی شک داشته باشد که این جبههای که یک طرف آن آقای خامنهای و یک طرف هم مهندس موسوی، خاتمی و در کل مردم قرار گرفتهاند، کدام یک حق هستند، این رفتارهای اینها [حاکمیت] دلیل این است که آنها باطل هستند.
موسوی لاری:
(۱۴/۴/۸۸) آقای خامنهای این کارها [منظور زدن مردم توسط نیروهای امنیتی] را توجیه کرد [اشاره به خطبههای نماز جمعه] و گفت از نام رهبری سوءاستفاده کردند. خب مگر غیر این است که اینها ابزارهای رهبری هستند و این همان چاقویی است که […] برای کشتن نیروها تیز کرده است و معلوم است که مقصد این کودتا زیر نظر رهبری است. اصلاً فرض بگیریم که آن جمعیت علیه ولی فقیه برخاسته باشد. آیا در این صورت مجاز به کشتن مردم هستند؟ میکشند، بعد میآیند و میگویند عاملان قتلها باید مشخص شوند. خدا میداند من حوادث اخیر را مانند ۵۰ سال صدر اسلام میدانم. آقای جنتی چه فرقی با شریح قاضی دارد؟ بلکه شریح صد شرف به او دارد، چون سر شریح کلاه رفت اما اینها عمداً این کارها را میکنند و آقای جنتی خودش میداند در بحث تقلب در انتخابات سهم اول را دارد.
موسوی خوئینیها:
(۱۲/۵/۸۸) ما یکهشناس هستیم، یعنی یک نفر را میشناسیم، هرچه او بگوید دیگر همه باید اطاعت کنند. باید بحثهای حوزوی از این فضا بیرون برود. مثلاً ایشان [رهبری] میآیند و صحبتی میکنند، همه جمع میشوند و میگویند خوب است؛ دیگر با این صحبتها همه با هم میسازند و مشکلات حل میشود. این مورد اصلاً مشکل تئوریک دارد که آیا حکومت دینی این است که اگر حاکم دینی، چیزی گفت دیگر هیچ کس حرف نزند و نقدش نکند. پس چطور باید نقدش کرد و چه جوری باید جلوی اشتباهات را گرفت.
موسویخوئینیها:
(۴/۱۰/۸۷) اصلا آقای […] در سازمان سیاسی کشور جای شاه نشسته است.
موسویخوئینیها:
(۱۱/۱۲/۸۷) اگر قرار شد آقای خاتمی را شورای نگهبان رد صلاحیت کند او بهتر است که به رهبری بگوید که شما دخالت نکن و بگو که من تابع قانون هستم.
موسویخوئینیها:
(۶/۹/۸۷) به نظر من اگر آقای خاتمی را مثل معین رد صلاحیت کنند بعداً ایشان حکم حکومتی را نپذیرد و از صحنه کنار برود.
تاجزاده:
خواستهها و نظریات رهبری باید از طریق نهادهای تعریفشده قانونی دنبال شود. در مورد اصل مربوط به اختیارات و وظایف رهبری قانون عادی ننوشتهایم؛ بسیار بجاست که زمانی توسط مجلس قانون و اختیارات و وظایف رهبری نوشته و تأیید شود. این کار قانونمند کردن آن برای همیشه و همه موارد در آینده است.
تاجزاده:
اگر شهروندی از یکی از تصمیمات یا اقدامات رهبری شکایت داشته باشد باید به مجلس خبرگان و قوه قضائیه مراجعه کند و در آنجا به صورت ویژه و با مرکز ویژهای با آن مواجه شود. این یک راهبرد درازمدت است و باید برای همه ادوار تعیین تکلیف شود.
تاجزاده:
پیشنهاد ما این است که وظیفه رسیدگی به صلاحیت داوطلبان خبرگان به مرجع دیگری واگذار شود یعنی باید مستقل از مقام رهبری و نهادهای منصوب ایشان صورت گیرد.
موسوی خوئینیها:
(۲۷/۸/۸۷) الان ریاست جمهوری دو تا چهار سال است. میشود رهبری را دو تا ۵ سال کرد و بعد از آن هم کنار برود.
موسوی خوئینیها:
(۸۸/۵/۱۲) سال گذشته ما در کنگره سازمان مشارکت دعوت بودیم که مطالبی درخصوص موقتی بودن رهبری از آقای حجاریان مطرح، اما من با آقای نبوی به این جهت که من و خاتمی آنجا نشسته بودیم اعتراض کردم که چرا چنین مطلبی در حضور ما خوانده شده است و این مطلب برای آینده تهذب و گروههای سیاسی مفید نیست. حال درست است که ما هم در این موضوع -موقتی بودن رهبری- با شما همعقیده هستیم.
تاجزاده:
مجلس خبرگان لازم است بحث صلاحیت رهبر وقت را در دستور کار قرار دهد تا مقام رهبری در هر دورهای طبق قانون اساسی در برابر مجلس خبرگان پاسخگو باشد. در درازمدت باید مقام رهبری احساس کند در برابر جمعی که صلاحیت فقهی و اجتهادی آنان به تأیید فقهای شورای نگهبان مورد تأیید رهبری رسیده پاسخگو و مسئول است.
تاجزاده:
ابلاغ سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی توسط رهبری حداقل یکی از اهداف اصلیش فعال کردن و تقویت بخش غیردولتی است، بنابراین در ایران در ۸۰ سال گذشته حکومت دارای اختیارات مطلقه و نامحدود بوده است. چون نهادهای مدنی پابهپای قدرت گرفتن دولت تقویت نشدهاند، امکان مانور و قدرت تأثیرگذاری حکومت در همه عرصهها افزایش یافته است. این قدرت به حکومت امکان میدهد هر نوع بخواهد با شهروندان برخورد کند.
بهزاد نبوی:
(در دیدار با موسوی خوئینیها مورخ ۱۴/۱۰/۸۷) خاتمی وقتی رفت کاندیدا شود (موقع ثبت نام) بگوید که ولایت فقیه را تنها در چارچوب قانون اساسی قبول دارم و این یعنی محدود کردن رهبری. احمدینژاد که عددی نیست، آن کس، آن جایی و آن مرکزی را باید تحت فشار بگذاریم که اصلیترین نقش را دارد. بالاخره ما باید ببینیم با آقای خامنهای چه کار کنیم!؟
سازمان اطلاعات سپاه نینوای استان گلستان فرد حدودا 46 ساله دو تابعیتی با هویت "رضا شاهینی" را بامداد روز 21 تیرماه در شهر گرگان دستگیر کرد.
دیدار رضا شاهینی با بنی صدر ملعون و فراری
فرد بازداشت شده که از لحظه ورود به ایران تا روز دستگیری تحت مراقبت و کنترل قرار داشت، به اتهام همکاری با دولت آمریکا، اقدام علیه امنیت ملی و ارتباط با عناصر و رسانه های ضدانقلاب بازداشت و تحویل دستگاه قضایی شد.
رضا شاهینی با نام دوم "رابین" از حدود 16 سال پیش در قالب پناهندگی سیاسی به آمریکا رفته و امتیاز تحصیل در دانشگاه "سن دیه گو" را گرفته است. شاهینی در سال های اخیر نیز در شهر سن دیه گو در ایالت کالیفرنیا سکونت داشته و با منافقین، گروهک های ضد انقلاب و رسانه های مرتبط با آنان همکاری نزدیک داشته است.
نزدیکان رابین در گفتگو با صدای آمریکا نحوه دستگیری این دوتابعیتی که اهل استان گلستان است را اعلام کرده اند.
✍اقدامات نهادهای امنیتی طی هفته های اخیر نشان می دهد که سرویس های جاسوسی غرب و ایالات متحده آمریکا حساب ویژه ای روی روابط عناصر دو تابعیتی خود باز کرده اند.
جان کربی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا روز پنجشنبه ۲۱ ژوئیه اعلام کرد که در حال بررسی گزارش های مربوط به بازداشت آقای شاهینی در ایران است.
روزنامه لس آنجلس تایمز روز جمعه گزارش داد که دنرا راگونانان یکی از دوستان او گفته است "رابین به دلیل فعالیت در شبکههای اجتماعی برای دفاع از حقوق بشر معروف بود!!
رضا شاهینی و ربع پهلوی
شاهینی فارغ التحصیل رشته امنیت ملی و حل مناقشه از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در مقطع کارشناسی است و برای تحصیل در مقطع فوق لیسانس رشته امنیت ملی نیز پذیرش گرفته بود
در سالهای گذشته که کشورمان بخصوص در بخشهای علمیو هستهای با پیشرفتهای بسیار خوبی مواجه شده بود، دولتهای استکباری از هر ابزاری برای فشار به ایران اسلامی استفاده کردند. دولتهای بیگانه و دشمنان ملت ایران و سرسپردگانشان علاوه بر استفاده از ابزار رسانهای در جهت سیاهنمایی و تخریب عملکرد جمهوریاسلامی، همواره با ارسال و استفاده از برخی افراد دستنشانده و جاسوسها، از سویی بهدنبال تضعیف و تخریب دستاوردهای کشورمان بهویژه در بخش علمی بودهاند و یا از طریق این افراد کوشیدند به برخی اطلاعات محرمانه و سری دستیابی پیدا کنند.
سرویسهای جاسوسی بیگانگان بخصوص CIA، MI6 و موساد در راه جذب جاسوس و افراد خودفروخته به دو دسته افراد را در نظر دارند. یا افرادی که پس از جذب، تابعیت کشور فرستنده جاسوس را دریافت میکنند و یا افرادی که پیش از استخدام توسط سرویسهای غربی دارای تابعیت دوگانه هستند. عمل مذکور به این دلیل انجام میشود تا جاسوس ارسالی به کشور هدف در صورت شناسایی و دستگیری، با سوءاستفاده از قوانین حقوق بینالملل عمومی و خصوصی راه فرار داشته و بتواند از چنگان دستگاههای امنیتی و انتظامی کشور هدف بگریزد. در همین راستا، پس از آنکه چند روز پیش رسانههای بیگانه خبر دستگیری فردی به نام «رضا (راوین) شاهینی» را در ایران منتشر کردند، به سرعت گفتند که این فرد هم دارای تابعیت دوگانه ایرانی-آمریکایی است؛ همچون بسیاری از جواسیس دیگر مانند «جیسون رضائیان» که در سالهای گذشته دستگیر شدند. «رادیو فردا» به عنوان ارگان رسانهای فارسیزبان سرویس امنیتی و جاسوسی آمریکا مستقر در شرق اروپا، طی خبری نوشت: “گزارشهای منتشره حاکی است که ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ایران یک شهروند ایرانی- آمریکایی را در گرگان به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت کردهاند. شبکه تلویزیونی «سیبیاس نیوز» گزارش داده که ماموران امنیتی روز ۲۱ تیرماه رضا (راوین) شاهینی ساکن سندیهگو در ایالت کالیفرنیا را در منزل مادرش در گرگان بازداشت کردهاند.”
رضا شاهینی در فتنه 88
رضا شاهینی در فتنه 88
این رسانه آمریکایی برای مظلومنمایی فرد بازداشتشدن در ادامه مینویسد: “دوست دختر رضا شاهینی که نخواست نامش فاش شود نیز روز پنجشنبه به رادیو فردا گفت: «رضا شاهینی، اوایل خردادماه گذشته، برای دیدار مادر بیمارش به ایران سفر کرده بود. ماموران امنیتی روز ۲۱ تیرماه به منزل مادری او در گرگان مراجعه کرده و پس از بازرسی منزل و توقیف وسایل شخصی او از جمله کامپیوتر و تلفن همراه، رضا شاهینی را بازداشت کردند». رضا شاهینی در حکم بازداشتش به «اقدام علیه نظام» متهم شده بود.” «رادیو فردا» و دیگر رسانههای همسو با مانور بر روی وضعیت جاسوسهای بازداشتشدن در ایران، با حمله به دستگاههای امنیتی ایران نوشتند: “طی ماههای اخیر چند شهروند دوتابعیتی در ایران بازداشت و زندانی شدهاند. طی ماههای گذشته، شماری از نهادهای مدافع حقوق بشر و برخی از کشورهای غربی از مقامهای جمهوری اسلامی ایران خواستهاند که این افراد را آزاد کند.” در ماههای اخیر رسانههایی مانند «رادیو فردا»، «صدای آمریکا»، «بیبیسی فارسی»، «دویچه وله» و امثالهم که همچی از دولتهای غربی بودجه دریافت کرده و تحت کنترل هستند، بهشدت به موضوع دستگیری افراد مظنون به جاسوسی پرداختهاند و گویا به شدت نگران دستگیری دیگر عوامل وابسته به دولتهای استکباری هستند.
رضا شاهنی و اکبر گنجی
بدون شرح
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی «جدیدترین اخبار» اینجا کلیک کنید