چاپ صفحه

آقای روحانی از برخورد علی ع با برادرش عقیل چه درسی میگیرید؟

 

امام علی(ع) و درخواست برادرش از بیت المال ؛ . عقيل سومين پسر ابوطالب بود كه در كودكى كور شد، همين عامل باعث تهى دستى وى شده بود و به علاوه مردى عيال وار و در عين حال مرد گشاده دست و مهمان نوازى هم بود ؛ . وقتى نوبت حكومت به اميرالمؤمنين رسيد او خوشنود شد زيرا چنين انديشيد كه در حكومت برادر خود از مال دنيا توانگر خواهد شد(اين انديشه عقيل بواسطه درک دوران حكومت عثمان و حتى عمر و ابوبكر و اعطای بخشش بسيار زياد آنها به دوستان و اقوام خود بود) . لذا به طمع دريافت سهمى بيشتر از ديگران با كودكان خود به حضور على(ع) رفت و از حضرت درخواست کرد که يک دسته گندم بیشتر از ديگران به او بدهد؛ على(ع) در آنجا آهن پاره اى را به آتش سرخ كرد و بر خلاف انتظار عقيل در مقابل تمنا و درخواست عقيل آهن گداخته را جلو برد و فرمود: اى عقيل اينست عطاى تو، عقيل دستش ‍ را دراز كرد تا عطاى على(ع) را بگيرد که از سوزش آهن چنان فرياد كشيد که همه ترسیدند؛ . اميرالمؤ منين درباره اين ماجرا خطابه اى ايراد فرموده كه ترجمه مختصرى از آن ؛ از نهج البلاغه برگرفته و مى آوريم : . " بخدا اگر بستر آسايش من بر خارهاى جانگزاى بيابان گذاشته شود اگر دست و پايم را در پيچ و خم زنجير بپيچند و مرا به خار و خس صحرا بسته بكشانند بيشتر دوست مى دارم تا روز رستاخيز در پيشگاه عدالت الهى در صف ستمكاران قرار گيرم... سرانجام به گودال گور فرو خواهيم غلطيد... با چنين عاقبت كجا سزاوار است كه پيشه ى ستم به پيش گيريم... او چنين پنداشته بود كه دين مرا خواهد ربود و زمام مرا به مشت خواهد گرفت و در اين هنگام آهن پاره اى را در دل آتش به رنگ آتش در آوردم و آن فلز تفتيده را به مشتش گذاشتم چنان فرياد كشيد كه پنداشتم هم اكنون سراپا شعله ور خواهد شد، اما من در پاسخ اين فرياد دردناک گفتم: در عزاى تو بنالند عقيل، تو از اين پاره ى آهن كه با دست آدميزاد داغ شده مى خروشى و من بر آتشى كه غصب الهى به لهيبش در آورده چگونه بردبار بمانم؟

 

برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی «جدیدترین اخبار» اینجا کلیک کنید