به گزارش پایگاه عدالت خواهان" یکی از موضوعاتی که درخصوص فتنه سال 88 باید به آن توجه کنیم، نقش منحصر به فرد رهبر انقلاب در مدیریت فتنه است.
بی شک بخش زیادی از فشار و حملات سیاسی و رسانه ای و تبلیغاتی ضدانقلاب در حوادث بعد از انتخابات، متوجه رهبری بود و دشمنان انقلاب کمکم به سمت مبارزه علنی با ایشان پیش رفتند. ابتدا با توسل به دروغ تقلب و شایعه و تبلیغات و هوچیگری، و سپس حمله به اصل و اساس نظام (جایگاه ولایت فقیه) و نیز مصداق آن (ولی فقیه).
علی رغم همه این حملات بیرحمانه و غیرمنصفانه که هر آدم قوی و مستقلی را به ناچار ضعیف و منفعل میکند، رهبر انقلاب در برابر بدعتهای غیرقانونی زیادی ایستادند تا هم از اسلامیت نظام دفاع کنند و هم از جمهوریت آن.
مدیریت رهبر انقلاب در فتنه سال 88 را باید در دوره زمانی چند ماهه و نیز گفتمان سازی ایشان در هر دوره خاص در نظر گرفت. رفتار و تصمیم سیاسی، لحظهای و آنی نیست. بلکه محصول یک فرآیند زمانی و بر پایهی پیشفرضها، موضوعات و مسائل مختلف، گذشت زمان، شرایط و مقتضیات زمان و نیز نوع رفتار دیگران است.
فتنه سال ۸۸ از اعتراض ظاهری به نتیجهی انتخابات ریاست جمهوری شروع و به عرصهای برای عقدهگشایی رسمی همه عناصر و عوامل ضدانقلاب علیه نظام اسلامی و مقدسات و آرمان های امام راحل تبدیل شد. این بهانه را کسانی فراهم کردند که خودشان سالها سیبل حمله و دشمنی ضدانقلاب بودند ولی نیاز مبرم آنها به سیاهی لشگر و حضور خیابانی، دشمنیها را به دوستی و یا بیتفاوتی تبدیل کرد و پارچه سبزی که قرار بود نماد مظلومیت اهل بیت باشد، پیوند دهندهی جماعتی متناقض شد. لائیک و سکولار و بیدین و ضددین و ضدخدا و منافق و سلطنتطلب و بهایی و البته بخشی هم خط امامی و اصلاحطلب!
ویژگی فتنه این است که در اثر غبارآلود شدن فضا و آمیخته شدن حق و باطل و رواج دروغها و شایعات متعدد و علم شدن معیارهایی چون نسب و لقب در برابر اصول و قانون، گاهی شناخت حق و حقیقت برای مردم سخت میشود. در این میان بروز برخی اشتباهات و تندروی ها هم مزید بر علت میشود تا بهانهی معترضان برای ادامه اغتشاشات بیشتر و بیشتر شود.
به هرحال جدا کردن این ترکیب عجیب و غریب معترضان، البته کار آسانی نبود. همه آنها ادعا میکردند که مردمند و به بهانه اعتراض به نتیجه انتخابات به خیابان آمدهاند. درست مثل روزها و ماههای اول انقلاب که همه مخالفان انقلاب و فتنهگران خیابانی ادعا میکردند مردمی هستند که برای نجات انقلاب به خیابان آمدهاند!
طبعا برخورد با این جماعت برخورد با مردم عادی تلقی و بلافاصله از طریق رسانهها و بوقهای تبلیغاتی به دنیا مخابره میشد. بنابراین رهبر انقلاب از ابتدا ضمن احترام به آرای مردم، بنا را بر همکاری با معترضان و شنیدن صدای آنها گذاشتند. ایشان هم با نامزد معترض دیدار کردند و هم دلائل و مستندات نمایندگان نامزدهای مختلف را شنیدند و هم با تمدید مهلت رسیدگی به شکایات موافقت کردند و از شورای نگهبان خواستند که به دقت به این شکایات رسیدگی کنند.
البته رهبر انقلاب از ابتدا با هرگونه اردوکشی خیابانی به بهانه اعتراض مخالفت کردند و از معترضان و رهبران آنها درخواست کردند که از طرق قانونی پیگیر اعتراض خود باشند. ایشان حتی در روز 25 خرداد، در دیدار با موسوی، حساب وی را از خشونت طلبان و اغتشاشگران جدا کردند و به خود موسوی هم گفتند که «جنس شما با این گونه افراد متفاوت است و لازم است کارها را با متانت و آرامش پیگیری کنید»، اما انگار گوش کسی به این نصایح بدهکار نبود و نامزد شکست خورده در انتخابات پس از پایان این دیدار، یک راست به میان معترضان رفت! یعنی راهپیمایی روز ۲۵ خرداد که البته همان هم غیرقانونی و بدون مجوز و براساس فرضیاتی دروغین مثل «حماسه خس و خاشاک!» برگزار شد و علی رغم همه ادعاها مبنی بر راهپیمایی آرام و سکوت، زمینه ساز خشونت و ناآرامی شد. چرا که در پایان آن راهنمایی به اصطلاح سکوت و آرام، اغتشاشگران از دیوارهای پایگاه بسیج بالا رفتند و آنجا را به آتش کشیدند و زمینه ساز حوادث بعدی شدند. تا اینجای کار همچنان بهانهی اعتراضات هنوز انتخابات بود و برای روشن شدن چهرهی فتنهگران وقت زیادی لازم بود.
بنابراین در مقابل مدیریت دلسوزانه رهبر انقلاب و تلاش ایشان برای آرام کردن فضا و جداسازی معترضان از آشوبگران، موسوی و اطرافیان او بنای کار خود را دقیقا بر ادامه همان رفتار غیرقانونی و آشوبگرانه گذاشتند. اشتباه بزرگ این آدمها این بود که تصور میکردند همه آن ۱۴ میلیون رای (یا لااقل نیمی از آن جمعیت) در حمایت از موسوی به خیابان میآیند! آرایی که به طیف گسترده و متنوعی از مردم اختصاص داشت . از طیف سنتی اصلاحطلب و چپ گرفته تا اصولگرایان منتقد و مخالف احمدینژاد، و نیز مردمی که هنوز در خاطرات دوران نخستوزیری موسوی بودند و البته بخشی از مخالفان و منتقدان نظام!
اما شکی نیست که ترکیب حامیان موسوی قبل و بعد از انتخابات دچار تغییرات زیادی شد. محال است اصولگرای منتقد احمدینژاد، به خاطر موسوی به خیابان بیاید و به فتنهگری مشغول شود. آنهایی هم که صرفا به خاطر علاقه به نظام و انقلاب و خاطرات دهه ۶۰ به موسوی رای داده بودند، همینطور. از میان اصلاحطلبان نیز چهرههای زیادی به تدریج راهشان را از موسوی جدا کردند. این روند مخصوصا بعد از خطبههای رهبری در نماز جمعه ۲۹ خرداد روشنتر شد.
بنابراین موسوی در میان حامیان خود با ریزشها و رویشهایی همراه بود. مردم، انقلابیون، اصولگرایان و بخش زیادی از اصلاحطلبان از موسوی جدا و در مقابل طیفهای مختلف ضدانقلاب (چه آنهایی که رای داده بودند و چه آنهایی که اصلا رای نداده بودند) به موسوی و سایر یاران او پیوستند و فتنه واقعی شکل گرفت. در حقیقت با جدا شدن مردم از آشوبگران، اعتراضات خیابانی به جنگ مجازی و رسانهای تبدیل شد؛ هرچند گاهی هم در حاشیهی مناسبتی و یا تظاهراتی، عدهای خلاف جریان مردم شنا میکردند که حوادث روز قدس و روز عاشورا از این جنس هستند.
و این همان فتنه ای بود که رهبر معظم انقلاب بارها درخصوص آن هشدار داده بودند. یعنی غبارآلود شدن فضا. یعنی شنیدن صدای ضدانقلاب از اردوگاه انقلاب. یعنی شنیدن صدای مخالفان امام از مدعیان خط امام! یعنی تغییر ناگهانی شعارها و آرمانها و سر برآوردن عقدههای کهنه و پنهان. یعنی علم کردن سابقه و لقب و اعتبار و نام و عنوان برای به چالش کشیدن اصل نظام. یعنی به نام نظام و انقلاب و امام و به کام دشمنان نظام و انقلاب و امام.
به هرحال برخورد با این فتنه کار آسانی نبود. برخورد با عناوین و القاب و سابقهها هم همینطور. نیاز به صبر و تحمل و تامل و گذشت زمان داشت و نگاهی جامع و فراگیر و تصمیم و برخورد غیراحساسی. البته در این مسیر اشتباهاتی هم صورت گرفت و آدمهای زیادی هم صدمه دیدند (چه با گناه و چه بیگناه) ولی هیچکدام اینها باعث نشد که مردم متوجه اصل ماجرا نشوند. بی شک مدیریت چنان فضای پر تنشی جز با تدبیر و صبر و استقامت و تبیین و نصیحت و روشنگری رهبر معظم انقلاب میسر نبود که مظلومانه در برابر همه فشارهای سیاسی داخلی و خارجی ایستادند و از حق حاکمیت و مردم دفاع کردند.
البته خیلی ها سعی کردند طوری وانمود کنند که گویا مردم در برابر مردم و یا نظام اسلامی در برابر مردم ایستاده است اما واقعیت مساله این نبود. رنگ و بوی فتنه اصلا مردمی نبود. نهایت عرضه مخالفان، عرض اندام در چند خیابان تهران و چند نقطه محدود در دو سه شهر بزرگ بود. فتنه گران هرگز نتوانستند موجی مردمی را در کشور به راه بیندازند. چون جنس و ریشه و خاستگاه فتنه اصلا مردمی نبود. به همین علت پس از چند ماه آشوب و اغتشاش و قانون شکنی و حرمت شکنی، خیلی راحت با حضور تاریخی و حماسی مردم در ۹ دی سال ۸۸ جمع شدند.پارس