سال هایی نه چندان دور، همان زمان که ما نوزادی در گهواره بودیم یا اصلاً هنوز پای به این دنیا ننهاده بودیم، جوانانی بودند که از زندگی خود چشم پوشیدند و تمام هستی خود را کف دست گذاشته و راهی جبهه های جنگی شدند که دشمن بعثی بر ایران تحمیل کرده بود، از پیر و جوان گرفته تا کارگر و کارمند، معلم و دانشجو و دانش آموز و با شجاعت و فداکاری خود و به پشتوانه ایمان به خدا تا آخرین لحظه مقاومت کردند و حتی ذره ای از خاک دیار پارس را به دشمن واگذار نکردند.
سال هاست که از آن روزها می گذرد
و حالا سال هاست که از آن روزها می گذرد. همه ما بزرگ شدیم و مدرسه رفتیم و دانشگاه و درگیر زندگی خود شدیم، ولی یادمان رفت آن روزها را. آن روزها که جوانان عزیزی را از ما گرفت و خانواده های بسیاری را تا ابد داغدار کرد و بر بعضی زخمی زد که هیچ چیز آن را التیام نمی بخشد.
آری جانباز عبدالجلیل اونق را می گویم. . جانباز اعصاب و روان را می گویم، همو که هر وقت موج انفجار او را گرفت، دیگر هیچ کس را نمی شناسد نه زن، نه فرزند و نه پدر و مادر. همه از دستش عاصی شده اند و تحملی برای اطرافیانش باقی نگذاشته است.
آری ! برادر
امروز این جانباز تنها تنهاست ، هم زندگی و هم سرپناه از کف دستش رفت د و شاید هم ....
خبر مشکلات این جانباز بقول امروزیها آدم موجی ! به گوش برادر میار دادستان عدالت محور و مردمی بندرترکمن میرسد . و از آنجایکه مثل همیشه نسبت به این عزیزان احساس تکلیف میکرد، فردایش ( یعنی امروز مورخه 12/12/92 ) خود را به بیمارستان امام خمینی بندرترکمن میرساند .و سپس به دفتر مدیریت بیمارستان میرساند و سفارش رسیدگی به وضعیت این جانباز را به برادر رحیمی می دهد .سپس تصمیم میگیرند که هردو جهت عیادت و شنیدن به مشکلات این جانباز به داخل بخش بروند ،اما وقتی داخل بخش رفتند .خبر ترخیص او را آنهم در ساعتی قبل داده میشود که دراین هنگام دادستان مردمی بشدت ناراحت میشود و افسوس ...
یک شهروندی که دادستان را می شناخت خطاب به دوستش گفت : ببین اون موجی دیوانه چه جرمی مرتکب شد که دادستان شخصا برای پیگیری پرونده اش به اینجا آمد !!
دوسستش هم در جواب گفت : آره راست میگی!!
حتی یکی از مسئولین همان بیمارستان ساعتی قبل به من گفت: فکر نمی کنم اونق جانباز باشد و......!!
عکس برادر میار دادستان عدالت محور و مردمی بندرترکمن
اما ای کاش همه مسئولین ما همچون برادر میار دادستان جوان و اما با تجربه وعدالتمحور و مردمی بندرترکمن برای رسیدگی به مشکلات و یا عیادت از جانبازان ، زمان و مکان نمی شناختند
بحرحال امثال اونق ها کسانی اند که بخاطر حفاظت از ناموس ما و بخاطر امنیت و پیشرفت این سرزمین الان دوران سخت جانبازی را تحمل می کنند. باور کنید زندگی سخت و مشقت باری دارند که هیچ عقل سلیمی و هیچ کشوری چنین کسانی را که بخاطر دفاع از مملکت شان به این وضعیت دچار شدند در مشکلات مادی زندگی شان رها نمی کند ضمن اینکه مردم کشور از ایشان تجلیل می کنند.
کسی که دندان درد دارد، می فهمد و به دندان پزشک مراجعه می کند اما جانباز اعصاب و روان چه می کند! دندان ایشان درد می کند، دهانش باد می کند اما متوجه نمی شود، اعصاب دردی ایشان کار نمی کند چون درد زیادی کشیدند
فکر می کنم همه مسئولین و ما باید رجوع دوباره ای به آموزه های دینی خودمان داشته باشیم. به جوانمردی، غیرت، حیا، وفاداری برای کسانی که جانشان را برای ما به خطر انداخته اند. توجه به این جانبازان توجه به خداست. پس باید یک توجه جدی به خود خدا داشته باشیم. سعی کنیم همچون برادرمیار دادستان بندرترکمن در روز چند حسنه داشته باشیم.