چاپ صفحه

روایتی از سی‌وچهار سال مظلومیت + عکس

س محکوم به بی‌هویتی اند، باید در دنیای ما بی‌هویت باشند. حق ندارند شناسنامه داشته باشند، حق ندارند یارانه بگیرند، حق ندارند بیمه باشند وصد البته حق ندارند مدرسه بروند چون مجرمند!

این‌ها مجرمند چون ثبت احوال رودبار از احوالشان بی‌خبر است! مسئولیت بی‌شناسنامه بودن این خانواده با کیست؟ یادتان باشد جایگاه این مجرمان فردای قیامت در مقام شاکی است.

امروز به اتفاق دوستم برای دومین بار به سراغ دومین خانواده بی‌شناسنامه در رودبار رفتم که گزارش بگیرم! این خانواده جمعیتش از خانواده قبلی کمتر بود فقط۴نفر! در ۳۰ کیلومتری جنوب شرق رودبار، دارایی آنها را اگر بنویسم از یک سطر تجاوز نخواهد کرد!

کپری به عنوان سرپناه! کوزه ای سفالین، به عنوان یخچال! واجاقی همیشه روشن! وظروفی که از تعداد خانواده تجاوز نمی‌کرد! پدری لاغر اندام، بیمار احوال وساده لباس به نام حسین! ودو پسر.

آنها شیعه دوازده امامی هستند. میلاد ۱۴ساله و امید ۳ساله! میلاد دوست دارد در آینده کارمند باشد و وپدر هم دوست دارد امید در آینده کارمند شود (می‌گوید دوست دارم بچه‌هایم مثل من نباشند، مثل سایر مردم زندگی کنند)، همین!

اما آرزوی مشترک همه اعضای خانواده داشتن شناسنامه است! برای این خانواده رئیس جمهور هنوز آقای احمدی‌نژاد است، فرماندار و امام جمعه شهرستان را که اصلا نمی‌شناسد! و مادری صبور که «تنهایی»تنها رفیق اوست!

جالب بود برایم وقتی از حسین پرسیدم آیا شناسنامه دارید؟ گفت بله داشتیم! شاهنشاهی بود، اداره ثبت احوال گرفت برامون عوض کنه، که دیگه هیچ وقت بهمون پس نداد! سه سال است منتظر شناسنامه از ثبت احوالم …وقتی پرسیدم آقا حسین تلویزیون؟ ندارم اما درخانه اربابان دیده ایم!
کباب؟ خندید و ذوق زده گفت بعضی اوقات ارباب گوسفندی می‌کشه و به ما هم مرحمتی! یارانه؟ نه
بیماربشی چه؟ ارباب می‌بره دکتر، آزاد درمون می‌شم,خونه؟ همین که می‌بینی!
سواد؟ هیچ کداممون,برق؟ خندید وگفت ای کاش داشتیم!
چند بار رفتی دنبال شناسنامه؟ خیلی ولی ثبت احوال همش اذیتمون می‌کرد می‌گفت برید بعدا بیاییدو… ارباب هم اجازه نمی‌داد مدت زمان بیشتری دنبال کار شناسنامه برم!
بچه‌ها کارتون دیدن؟ آره زیاد

منظورم فیلم کارتونه؟ به هم نگاه کردند ونه!!! حسین اقا اگه رئیس جمهور اینجا بود ازش چه می‌خواستی؟ نیازی نبود ازش چیزی بخوام خودش همه چیز رو می‌دید! شناسنامه!

تعجب کردم، آخه بی‌سوادن ولی حاضر جواب! میلاد چند امام داریم؟ دوازده تا
از کجا می‌دونی؟ شنیدم, امام اول؟ نمی دونم,امام آخر؟ نمی دونم
می دونی امام دوازدهم زنده است؟ سرش را به نشانه فکر کردن پایین انداخت!
اگه اینجا بود اگه صداتو می‌شنید ازش چه می‌خواستی؟ فکر می‌کند و به دیگران نگاه می‌کند، حسین سریع به کمک پسرش اومد وگفت می‌خواستم آینده بچه‌هام خوب شه! می‌خواستم آرزومون رو برآورده کنه! بغض گلویم را فشار داد، از آنجا دور می‌شدم و شرمنده بودم.