طی سال های گذشته با هدایت مستقیم آمریکا و رسانه های جیره خوارش، انقلاب رنگی نارنجی پوشان اوکراین را درنوردید و غربگرایان به رهبری تیمشنکو به قدرت رسیدند.
براساس این گزارش، نارنجی پوشان پیروز، با حضور رهبرشان در کاخ ریاست جمهوری به این گمان که اتصال هرچه بیشتر آنها به غرب مایه سعادت و خوشبختی شان را فراهم خواهد آورد، به خانه هایشان بازگشتند و به امید روزهای بهتر در انتظار ماندند؛ اما گذشت زمان، نشان داد که این وابستگی، به ضرر آنها بوده و تنها بر مقروضات و بدهی های اوکراین افزوده است.
نهایتا، در یک فرایند انتخاباتی، رییس جمهور مخالف غربگرایان بر سر کار آمد اما از همان روز نخست، تلاش های سنگ اندازانه آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نیز آغاز شد.

سوءاستفاده از رسانه های پرشمار جهت مدیریت و تحریف افکار عمومی یکی از ابزار همیشگی جهان غرب جهت تسلط روحی- روانی بر مردم کشورهای مختلف بوده است. با فشارهای سیاسی و جنجال های روحی - روانی، از 3 ماه گذشته پایتخت نشینان باز هم به خیابان ها آمدند و خواستار امضای قرارداد تجاری با اروپا و نیز تحقق خواست های آمریکا شدند.
در واقع، دشمنان اوکراین در یک تقسیم کاری آشکار، از دو جبهه بر افکار عمومی این کشور مسئولان اوکراینی تهاجم سنگینی را آغاز کردند. بخش اروپایی، با زبان اقتصاد و پیشنهاد تجاری وارد عمل شد تا جوانان بیکار و مردم ناراضی از وضعیت اقتصادی را همراه خود کند و ایالات متحده با ادبیات سیاسی و دفاع از حقوق بشر و آزادی زندانیان سیاسی، از جمله تیمشنکو (همان رییس جمهور انقلاب رنگی) آتش زیر خاکستر اوکراین را شعله ور نمود.
ویکتور یانوکوویچ، رییس جمهور قانونی اوکراین، اگرچه در ابتدا با هر دو پیشنهاد اروپایی- آمریکایی مخالفت کرد اما فضاسازی گسترده و سنگین رسانه های غربی بر جامعه اوکراین و مشکلات اقتصادی که به وجود آمده بود، موجب فشار بیشتر از مردم این کشور شد تا نهایتا یانوکوویچ قدم قدم از مواضع سرسختانه خود عقب بکشد.
جالب اینجاست که پس از اینکه او به تمام خواست های بیگانگان تن داد و با مخالفان غربگرا از در سازش وارد شد، کمتر از 24 ساعت بعد، مجبور به فرار از کیف گردید و اوکراین، برای دومین بار طی سال های اخیر، در اختیار غربگرایانی که از حمایت اروپا و آمریکا بهره می بردند، قرار گرفت.
در این جار و جنجال، دو نکته مهم وجود دارد که نباید نادیده گرفته شود:
1- هدف اروپا از پیشنهاد قرارداد تجاری با اوکراین، به تحت تسلط بیشتر در آوردن این کشور است تا با مقروض شدن حداکثری به اتحادیه اروپا، فکر جدایی و استقلال را از ذهنشان خارج کنند و همچنین به مردم اوکراین تلقین کنند که تنها با وابستگی به غرب می توانند زندگی کنند.
2- آمریکا نیز با دخالت آشکار در مسایل داخلی اوکراین، ضمن تقویت حامیان خود در این کشور، به سیاست تفرقه بیشتر میان ملت ادامه می دهد تا از این دودستگی ها، شکار موردنظر خود را صید کند.
* شباهت و تفاوت های ایران و اوکراین برای استکبار جهانی
طرح انقلاب رنگی در اوکراین که در چند کشور نیز تست شد و البته به موفقیت رسید، یکبار در سال 88 در ایران اسلامی مورد آزمایش قرار گرفت و سبزپوشان، بخشی آگاهانه و بخشی غیرآگاهانه، در زمین بازی غرب مورد سوءاستفاده قرار گرفتند. اگرچه طی 8 ماه فتنه گری، هزینه های بسیاری به کشور وارد آمد اما در نهایت، نتیجه واکسینه شدن بیشتر انقلاب اسلامی شد.
اما پس از فتنه، استکبار جهانی که هرگز از تلاش های خصمانه علیه ملت های مختلف جهان خسته و ناامید نمی شود، رویکرد سیاسی خود را تغییر داد و این بار، از فاز اقتصادی فشارها را آغاز کرد.
پروژه تحریم اقتصادی از همان ماه های آخر فتنه 88 کلید خورد و همزمان، بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و انواع و اقسام شبکه های ماهواره ای و سایت های خبری رنگارنگ که هزینه هایشان مستقیما از دولت های انگلیس و آمریکا تامین می شود، با همراهی برخی دلبستگان غربی در داخل، برای این آتش هیزم آوردند که باید برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور، با اروپا و آمریکا (بخوانید 5+1) از در سازگاری وارد شد.
در این میان هرچه دلسوزان انقلاب اسلامی فریاد زدند که در اندرون دستکش مخملی آمریکا و یارانش دست های چدنی قرار دارد، برخی افراطیون خوش بین، یا ندیدند و یا خود را به ندیدن زدند!
هرچه انقلابیون گفتند که به مذاکرات خوش بین نیستند و این مذاکرات به جایی نخواهد رسید، عده ای در داخل نعره برآوردند که کلید همه مشکلات کشور در پس این مذاکرات و خنده های شیطانی سران آمریکایی قرار دارد.
رفتند و به خیال خود برای بهبود وضعیت اقتصادی کشور بر سر پیشنهادهای مختلف اروپایی- آمریکایی وارد بحث و گفتگو شدند (لطفا با وضعیت اوکراین در این باره تطبیق دهید).
اگرچه طرف ساده اندیش خودی پس از اعلام موافقت با غرب، اعلام پیروزی و برد - برد کرد اما هنوز پایشان از اتاق مذاکرات بیرون گذاشته نشده بود که از پس مشوق های اقتصادی اروپایی ها، درخواست های آشکار سیاسی آمریکا از تریبون های رسمی این کشور خبرساز شد.
از یکطرف هیات های اقتصادی اروپایی از اعلام موافقت نسبت به حضور مجدد در ایران خبر می دهند و صف بسته اند تا بازار خوب و پردرآمد ایران را از آن خود کنند و البته به صورت نامحسوس، اقتصاد کشور را خود وابسته نمایند تا در زمان لازم، ضربات اقتصادی را وارد کنند (مانند همین تحریم های اقتصادی که البته هرگز دشمن را به مقصود مدنظرش نرساند)
از طرف دیگر، بازی سیاسی آمریکا آغاز شده و با اعلام درخواست های بی انتهایش، به فضاسازی بر افکار عمومی و مدیریت و انحراف آن همت می شود. سران آمریکایی روزی آزادی سران فتنه را مطالبه می کنند (با ماجرای تیمشنکو مقایسه نمایید) روز دیگر از عدم رعایت حقوق بشر در ایران سخن می گویند و روز واپسین از نگرانی های خود نسبت به موشک های بالستیک ساخت داخل خبر می دهند و البته این لیست نگرانی هایشان را هرگز انتهایی نیست!
همزمان، رسانه های پرشمار و رنگارنگ وابسته به غرب از خارج و داخل تلاش می کنند تا به مردم این مطلب را القا کنند که تنها راه سعادت و بهشت برین آنها، کوتاه آمدن از برخی اصول انقلاب و سازش با دشمن قداره بند و دارای "کینه شتری" با ملت ایران است.
اما در ایران، برخلاف اوکراین همه نقشه ها براساس میل و خواست استکبار پیش نمی رود و همین مساله، موجب سردرگمی و عصبانیت آنها را فراهم آورده است.
در ایران اسلامی، حکومت، حکومت ولایت فقیه است و حضور و نظارت فقیهی کاربلد، دوراندیش، استقلال طلب، آزادیخواه واقعی و دلسوز حقیقی این مرز و بوم بر روند فعالیت ها موجب شده که تحرکات وابستگان فکری به غرب از حد محدود خود خارج نشود و در سایه این حضور هوشمندانه، در برابر هر حمله دشمن ساختار دفاعی متناسب با آن شکل بگیرد و البته در سال های اخیر، حتی حالت تهاجمی نیز به دستور کار افزوده شود.
به عنوان نمونه، در برابر تحریم اقتصادی، سیاست های راهگشای اقتصاد مقاومتی مطرح می شود تا مردم و دولتمردان بدانند که راه حل اصلی مشکلات اقتصادی کشور، رفع تحریم و وابستگی بیشتر به اروپا نیست، بلکه کلید مشکلات در خودباوری و تکیه بر توانمندی های داخلی است.
تفاوت دیگر ایران و اوکراین، به مردم این دوکشور بازمی گردد. اگرچه معضلات اقتصادی که بیشتر آنها از سوءمدیریت ها ناشی می شود و نه تحریم، موجب بروز مشکلاتی برای مردم شده اما در اینجا و در اوج مشکلات و کارشکنی ها و تلاش ها جهت مدیریت و انحراف افکار عمومی، مردم تنها در دفاع از انقلاب و حکومتشان به خیابان می آیند که 22 بهمن امسال، مصداق واقعی و عینی این حقیقت است.
پتانسیل های بالقوه موجود در ایران، نیروی انسانی باسواد و جوان، پیشرفت های بی نظیر علمی، سرمایه های خدادادی گرانقیمت و بسیاری از نکات مثبت دیگر موجب شده تا ایران برای آمریکا و یارانش لقمه گلوگیر و خفه کننده ای شود. در ایران هرگز نمی توان با طرح های اوکرانیزه کردن به موفقیت رسید. اگرچه دشمنی های شیطان بزرگ موجب بروز سختی هایی خواهد شد اما عبور از موانع دشمن از سوی ملت ایران به یک روند طبیعی و عادی طی 35 سال اخیر مبدل شده و همین مساله، موجبات خشم شیطانیان را فراهم آورده است.
ای کاش برخی مسئولان اجرایی، به مردم و قدرت بی نظیر داخلی ایران عزیز بیشتر از این اعتماد و تکیه کنند و خنده های نشسته بر لبان شیطان بزرگ را به یاس و ناامیدی بکشانند. خنده شیطان بی جهت نیست، نباید او را راضی و امیدوار نمود.