به گزارش پایگاه خبری عدالت خواهان گلستان"حسن روحانی کتابی دارد تحت عنوان «انقلاب اسلامی: ریشهها و چالشها». این کتاب، مجموعهای از 19 سخنرانی جناب آقای روحانی در سالهای 73 تا 75 به علاوهی 2 سخنرانیاش در سال 56 میباشد که شناخت خوبی را نسبت به تفکرات و اندیشههای او در دههی هفتاد به دست میدهد.
ابتدا بخشهایی از این کتاب را با هم مطالعه میکنیم:
- شاید به ذهن بعضی خطور کند که این همه مشکلاتی که امروز، استکبار برای نظام ما به وجود آورده، به خاطر مسائل سیاسی یا نظامی است. نه، دعوای اصلی جهان با ما نظامی یا سیاسی یا اقتصادی نیست... ترس دنیا از ما به خاطر قدرت فرهنگی ماست. ترس دنیا به خاطر اندیشهی ماست. اندیشهای که توانسته جهان اسلام را به حرکت در آورد... دعوای ما با آمریکا، فرهنگی است.
- آمریکا اعلام میکند دموکراسی برای ادارهی کشورها بهترین شیوه است. اما برای ادارهی جهان، بهترین شیوه دیکتاتوری است و در جامعهی بینالمللی و در سطح جهان، دیکتاتوریِ یک ابرقدرت به عنوان رهبری جهانی، شیوهای مطلوب است. بنابراین آمریکا باید رهبر باشد. ما با این دیکتاتوری مخالفیم... چرا آمریکا با ژست یک رهبر با دیگر کشورها سخن میگوید؟
- ما میگوییم باید قانون در روابط جهانی حاکم باشد، آمریکا میگوید باید ارادهی کاخ سفید حاکم باشد. ما میگوییم اگر کشوری میخواهد تکنولوژی هستهای صلحآمیز را به دست آورد، میتواند طبق معاهدهی عدم گسترش سلاحهای هستهای از تکنولوژی هستهای برای مقاصد صلحجویانه استفاده کند، آمریکا میگوید نه! معیار قانون نیست، بلکه معیار ارادهی من است... دعوا بر سر این است.
- خوشبختانه، شیوههایی که آمریکا انتخاب کرده، بسیار سادهلوحانه و کودکانه است و این هم از عنایت پروردگار است که دشمنان ما را از نادانها قرار داده است.
احتمالا با مطالعهی هر بند از عبارات فوق، بر تعجب شما افزوده شده و این سؤال را در ذهن خود خواهید داشت که آیا این حرفها، از زبان آقای روحانی بیان شده است؟ و در ادامه حتما به دنبال راهی برای دفع این نسبت به رئیسجمهور خواهید بود.
خواننده با مطالعهی این کتاب، کاملا در خواهد یافت که حسن روحانی چه نسبتی بین سیاستهای جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا برقرار کرده و در کسوت دبیر شورای عالی امنیت ملی، آمریکا را با چه القاب و عناوینی یاد کرده است. او آمریکا را «دیکتاتور»، «دشمن اسلام»، «برهم زنندهی ثبات و امنیت در جهان» و «بزرگترین دشمن انقلاب اسلامی» مینامد و معتقد است دشمنی ایالات متحده با انقلاب اسلامی، فراتر از دعواهای سیاسی و اقتصادی پیشآمده است.
در بخش دیگری از کتاب، روحانی در خصوص فواید تحریم و رشد کردن در فضای تحریم میگوید:
- مقام معظم رهبری در یک سخنرانی فرمود من آرزو دارم که یک روزی بتوانیم همهی چاههای نفت را ببندیم و یک قطره نفت صادر نکنیم. البته این یک آرزوی ناممکن نیست. اگر همه در میدان جهاد و تلاش و کار وارد شویم، آن وقت شدنی است.
- امروز صادرات آب درآمدش از صادرات نفت بیشتر است... سنگ به دنیا صادر کنیم بهتر از نفت است. ایران ما خیلی غنی است.
- ما همه چیز داریم، منتها مثل اینکه ما باید در فشار قرار بگیریم تا راه بیفتیم. یک فشار نیاز است. ظاهرا باید یک روزی، شیر نفت بسته شود تا ما راه بیفتیم... ما باید اتکاء به نفت را کم کنیم.
- تجربه نشان داده است که هر چه فشار بر ما بیشتر شود، به نفع ما خواهد بود.
- اگر آمریکا به ما هواپیما و موشک نداد، ما ضرر کردیم؟ بهعکس؛ در سایهی این محاصرهها، بزرگترین منافع نصیب مردم ما شد.
- اگر آمریکا به ما هواپیما، موشک و تجهیزات نظامی میداد، ما امروز یک قدرت عظیم نظامی مثل سپاه در اختیار داشتیم؟
- این فشارها باعث شد که ما روی پای خودمان بایستیم.
شاید اکنون اگر نقطه نظرات جناب آقای روحانی از آغاز دورهی ریاست جمهوری تا بهحال مورد تدقیق و برسی قرار بگیرد، میتوان با مطالعهی تیپولوژی ایشان در مسائل سیاسی و اقتصادی، به چرخش تقریبا 180 درجهای ازاصولی که در دههی هفتاد و پیش از آن داشته، پی بُرد. بهگونهای که در گفتمان غالب دولت یازدهم، آمریکا نه به عنوان دشمن اصلی انقلاب بلکه به عنوان کشوری که «ایران باید هر چه زودتر تکلیفش را با آن مشخص کند» و «بهتر است با آن کنار بیاید» در نظر گرفته میشود. کشوری که به قول آقای روحانی «نباید تا قیامت با آن قهر باشیم» و مذاکره با آن، راحتتر از مذاکره با اروپاییها میباشد.
روحانی، کلید حل ارتباط بین ایران و آمریکا را در واشنگتن میبیند و معتقد است اگر آن کلید در تهران بود تا به حال از آن استفاده میکرده است.
تنزل یافتن آمریکا از کشوری در طراز دشمن اصلی انقلاب اسلامی به کشوری که میتواند در چارچوب درست، مصالح نظام اسلامی را تأمین کند و جناب روحانی نیز از مذاکره با آمریکا اظهار «خوشبینی» میکند از جمله تناقضاتی است که بین روحانی دهه هفتاد با روحانی دهه نود مشاهده میشود. به عبارت دیگر، روحانی معتقد است که راه توسعه از تعامل با دنیا میگذرد و راه تعامل نیز با بده و بستان. یعنی طرفین پشت یک میز بنشینند و چیزی بدهند و چیزی هم دریافت کنند.
«بده و بستان»، منطق دیپلماسی مورد نظر دولت یازدهم است که حتی حاضر است برخی از «خطوط قرمز» نظام اسلامی را نادیده گرفته و مورد معامله قرار بدهد.
روحانی همچنین در اقتصاد نیز چرخشی باورنکردنی داشته و مقایسهی صحبتهای دهه هفتاد او در خصوص کاهش وابستگی به نفت، با ادعاهای امروزش که افزایش صادرات نفت را آرزوی خود و از اثرات مثبت برجام میداند، این چرخش را تأیید میکند. همهی اعضای کابینهی دولت یازدهم یکصدا شعار افزایش صادرات نفت را سر میدهند که در آخرین نمونه، میتوان به سخنان اخیر وزیر اقتصاد اشاره کرد که گفت: «اگر توافق هستهای به دست نمیآمد، مرحلهی دوم تحریمها علیه ایران اعمال میشد و در نتیجه صادرات نفت خام کشور ما به صفر میرسید.»
اینکه امروز، دولت، همهی تلاشش را به کار گرفته تا «افزایش خام فروشی نفت» را نوعی پیروزی از قِبل برجام اعلام کند، مایهی تأسف است که در سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» درست در نقطهی مقابل سیاستهای اقتصاد مقاومتی عمل میشود که خامفروشی نفت را غلط دانسته و معتقد است باید از طریق تکمیل زنجیرهی ارزش صنعت نفت و گاز، ارزش افزوده ایجاد کرد و همچنین سهم صندوق توسعه ملی از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز، تا قطع کامل بودجه کشور از نفت، افزایش یابد.