چاپ صفحه

روحانیت متعهد و انقلابی از دیدگاه مقام معظم رهبری

 

روحانیت متعهد و انقلابی از دیدگاه مقام معظم رهبری

 

رهبر معظم انقلاب که خود یکی از ستارگان پرفروغ آسمان علم و فقاهت در اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله است، برای روحانیت متعهد و پایبند به اصول و ارزشهای واقعی اسلام ویژگی هایی را برشمرده اند که پاره ای از آنها به قرار زیر است:

 

 وظایف متقابل مردم و روحانیت متعهد:

 

موضع‌گیری‌های دشمنان به درستی همان حقیقتی را برای مردم آگاه و جامعه روحانیت متعهد و انقلابی آشکار می‌سازد که امام حکیم و روشن بین ما بارها آن را بیان کرده‌اند:

 

1- پیروی آحاد مردم از روحانیت متعهد به عنوان وظیفه‌ای دینی، ملی و انقلابی:

 

اولاً، اینکه قدرشناسی از روحانیون بزرگوار و تبعیت از آنان وظیفه‌ای دینی و ملی و انقلابی است که هیچگونه غفلت از آن جایز نیست.

 

2- پرهیز روحانیت از واپسگرایی و دنیاطلبی:

 

اینکه تحجر و واپسگرایی در میان روحانیون یا خدا ناخواسته توجه به منافع شخصی و دنیاطلبی و روی آوردن به زیورهای مادی و سوءاستفاده از امکانات اجتماعی خطرش برای روحانیت کمتر از حملات دشمن نیست بلکه به مراتب از آن بیشتر است.

 

3- تطبیق حوزه‌های علمیه با نیازهای روز و جلوگیری از کجروی و التقاط:

 

وضعیت دوران انقلاب و توجه روزافزون به اسلام در خارج از مرزهای کشور اسلامی ایجاب می‌کند که علمای دین با بینشی کاملاً نو و با استفاده از ذخیره بی پایان معارف دین و با اسلوب فقاهت سنتی و اجتهاد زنده و پویا راه جامعه اسلامی را هموار نمایند و حوزه‌های علمیه با تحولی اساسی، خود را با نیازهای امروز جهان تطبیق دهند و نوآوری را جهت و سمت برنامه‌های خود قرار دهند و البته با اعمال دقت لازم و برجسته کردن اصول ومبنای فقاهت راه را بر التقاط و کجروی ببندند.

 

4- حضور مخلصانه روحانیت در تمام عرصه‌های سیاسی و اجتماعی:

 

انزوا و دوری از فعالیت سیاسی را که خواست دشمنان و خلاف وظیفه اسلامی است به هیچ وجه در زندگی خود و حوزه‌های علمیه راه ندهند و همواره مخصوصاً در مواقع خطر پیشاپیش صفوف مردم به تلاشی مخلصانه و خستگی‌ناپذیر مشغول باشند و علم را با عمل، تفقه را با جهاد و معرفت را با تبلیغ قولی و عملی همراه سازند و هرسه سنگر: مدرسه، مسجد و جبهه را پر کنند.

 

تبلیغ دین از دیدگاه مقام معظم رهبری

 

تبلیغ دین، در شئون اصلی حوزه‌ها قرار داشت. عالمان بزرگ، در زمره مبلغان دیانت بودند و مسؤولیت خود را در سنگر تبلیغ و ارشاد جامعه ایفا کردند. حوزه‌های شیعی، تاریخ تابناک و ارجمندی در وادی گسترش معارف دین در جوامع مختلف داشتند و در این جهت، از روحانیون و دیگر حوزه‌های مذاهب اسلامی، تمایزی بارز یافتند.

 

منبر رفتن و سخن گفتن در امر دین، جزو شریفترین کارهاست و باید و شاید که شریفترین انسانها و عالمترین و آگاهترین آنها به مسایل اسلامی و عاملترین آنها به احکام شرعی، در این راه قدم بردارند و آن را برای خود، افتخار بدانند کما که این در گذشته هم همین طور بوده است. افرادی مثل شیخ جعفر شوشتری، عالم اخلاقی بزرگ که خود، منبری بوده است یا مرحوم حاج آقا رضا همدانی واعظ - صاحب کتاب «هدیه النمله»-  که خود یک واعظ و یک گوینده دینی بوده است؛ یا پسر آن مرحوم، آقا میرزا محمد همدانی که از علما بوده است، و امثال اینها. در گذشته، شخصیتهای علمی و چهره‌های معروف تقوایی و دینی متصف به این صفت و مفتخر به این فن بوده‌اند.

 

ارزش تبلیغ:

 

دیانت مقدس اسلام، با تبلیغ آغاز شد و در گسترش و نفوذ نیز، از عنصر دعوت سود برد و به امداد آن، اقصی نقاط جهان را در بر گرفت و کلمه طیبه الهی و شریعت جاودانه محمدی (ص)، از شرق تا غرب گیتی، مؤمن و خاضع یافت و در اطراف و اکناف جهان، در تیره‌ها و رنگها و نژادهای گوناگون، درخت پاک دین مبین، برگ و بر پیدا کرد.

 

دین اسلام، دین تبلیغ است. درست است که ما در دین مقدس اسلام، برای پیشبرد هدفهای الهی و اسلامی، جهاد و شمشیر را داریم.

 

اما اصل، بر تبلیغ و تبیین است. جهاد فلسفه دیگری دارد. جهاد برای مقابله با قلدران و ستمگران و موانع تبلیغ و موانع گسترش نور اسلام است.آن جایی که چنین مانعی وجود ندارد، یا حتی در آن جایی که این مانع هم هست و جهاد امکان پذیر نیست، راه اساسی اسلام، تبلیغ است... از هزار و چهارصد سال پیش تا حالا، چه موقع مسلمین تبلیغ نمی‌کردند؟

 

ببینید آفاق عالم را تبلیغ اسلام گرفته است. الان در منطقه شرق ایران، هر چه شما جلو بروید، بیشتر مسلمین، مسلمین به موعظه و تبلیغ و دعوتند، تا شمشیر. در کشور چین، این همه مسلمان هست؛ چه چیزی اینها را مسلمان کرد؟ در کشورهای مالزی و اندونزی و فیلیپین و این جاهایی که مسلمان هست، چه کسی رفته مردم را با شمشیر، مسلمان کرده است؟ اگر شمشیر سلطان محمد غزنوی می‌توانست مؤثر باشد، اثرش این بود که مردم را دشمن اسلام کند؛ کما این که کرده است.

 

شمشیر مغولی‌های هند و همان اکبرشاه و جهانگیر شاه و اورنگ زیب و امثال اینها که معروفند. حالا عده‌ای هم به اسم اینها افتخار می‌کنند! اینها برای مسلمین، دشمن سرسخت درست کردند. همین سیکهای هند که شما آنها را می‌شناسید ساخته و پرداخته شمشیر مغولی‌هایند. …

 

شمشیر، کسی را مسلمان به اعماق دل نمی‌کند... پس، مسلمین هند هم، مسلمین به فتح جهادی نیستند؛ مسلمین به دعوتند. شما بروید ببینید، هندیها در سر قبر آن عرفای ایرانی که به هندوستان رفتند، چه می‌کنند؛ عوامل تبلیغ آنهایند. یک نفر عارف و عالم و واعظ و روحانی، یکی مثل من و شما، بلند شده، به آن جا رفته و فقط یک هنر کرده است که دل از یار و دیار کنده، اسیر آب و گل نشده، مجاهدتی کرده، به منطقه‌ای از هند رفته و در آن جا مانده و در ظرف چهل، پنجاه سالی که در آن جا زندگی کرده، یک عده را مسلمان کرده است.

 

اسلام، این طوری گسترش یافته است. «یجلب بعضه بعضا». یکی که مسلمان شد، صد نفر را مسلمان می‌کند.

 

جهاد تبلیغی، مسؤولیت هماره حوزه‌های دینی است. روحانیت، به عنوان پرچمدار دینداری، باید رعایت دعوت به دیانت را در داخل و خارج بر دوش داشته باشد و در تبیین، تحکیم و دفاع از باورها و ارزشهای اسلامی، به تبلیغ گسترده و اساسی دین دست یابد.

 

این تکلیف مستمر، در شرایط جاری، مؤکدتر می‌نماید. دایره نیازها و دغدغه‌ها و پرسشها گسترده تر، عطشها افزونتر و گوش‌های مشتاق برای شنیدن اسلام ناب، فراوانتر گشته اند. این گستره مخاطب، بر مسؤولیت امروز داعیان و مبلغان می‌افزاید و آنان را در برابر خلق عطشناک و علاقه مند به معارف دین، مسؤول و متعهد می‌سازد.

 

حوزه علمیه قم در رأس و به تبع آن، بقیه حوزه‌های علمیه، در شرایط فعلی که میدان برای تبلیغ اسلام باز است و دست و صدای ما، به اقصا نقاط عالم می‌رسد، وضع تبلیغیش نباید با گذشته‌ها فرق داشته باشد؟ آن وقتی که حوزه کار تبلیغیمان، جلسه‌ای با پنجاه نفر، صد نفر و حداکثر پانصد نفر بود و در مسجدی تشکیل می‌شد و عالمی در کسوت امام جماعت و یا در کسوت منبری، حرفی برای اینها می‌زد.

 

با امروز که در کل اقطار کشور و جامعه خودمان کسانی منتظر کار تبلیغی ما هستند، فرق می‌کند. چقدر جوانان مشتاقند که از دین، چیزی بدانند. چقدر افراد فهمیده و تحصیلکرده بودند که تا دیروز، آنها را از دین و معرفت دینی، عملا جدا نگه می‌داشتند اما امروز دستگاه حکومتی؛ آنها را به فهم دین و گرایش به دین، تشویق می‌کند. اینها می‌خواهند از دین، چیزی بفهمند.

 

 

 

از سوی دیگر، زمان ما با موج قوی تبلیغات علیه اسلام و اندیشه‌های ناب شیعی روبه روست. شاید نتوان هیچ دوره‌ای از تاریخ مسلمانان را با این دوره، مشابه و مماثل انگاشت. از هر سو و در شیوه‌های گوناگون، تفکر دینی اسلامی، در فشار قدرتها و فرهنگهای مخاصم و رقیب است و این خود، بر اهمیت دعوت و ارزش کار مبلغان می‌افزاید.

 

قیمت و ارزش بعضی از اشیا مطلق نیست و در همه جا، یکسان نمی‌باشد. مثلا فرض کنید، آب گوارا که مایه حیات انسان است در وسط بیابان قیمتی دارد و در کنار روخانه‌های پرآب، قیمت دیگری دارد… آن وقتی که نیاز به تبلیغ کم باشد، یا عرضه کننده آن زیاد باشد، قیمت زیادی ندارد. آن وقتی که نیاز به تبلیغ زیاد باشد و عرضه کننده آن کم باشد، آن وقت قیمت پیدا می‌کند.

 

شاید بشود گفت، امروز از روزگاری است که نیاز به تبلیغ، از همیشه بیشتر است؛ …برای این که تبلیغات ضد دینی و ضد اسلامی، با استفاده از مدرنترین شیوهها و اسلوبها، به وسیله قدرتمندان دنیا که ضد اسلامند امروز حداکثر رواج را دارد.

 

فرصت موجود تبلیغی

 

روحانیت شیعی، در هیچ زمانی چونان موقعیت کنونی، در مسؤولیت تبلیغی، موظف و مکلف نمی‌نمود. مخاطراتی که سابقا از آن یاد شد در پیش دید روحانیت قرار دارد و مبلغان دین را به تلاشی پیگیرتر، برنامهدارتر و پرشورتر فرا می‌خواند. از آنان به عنوان طلایه‌داران فرهنگ دینی، استواری و پشتکار در برابر موج مهاجم را طلب می‌کند و تولید فکر و تبلیغ مناسب و وافر را تمنا می‌دارد.

 

تهاجم فرهنگی عظیمی علیه اسلام هست که ارتباط مستقیمی با انقلاب ندارد. این تهاجم، وسیعتر از انقلاب و علیه السلام است.

 

شکی نیست که مقابله با این تهاجم، پول و بودجه و امکانات و پشتیبانی‌های سیاسی دولت را می‌خواهد اما دولت پول بدهد و پشتیبانی بکند که چه بشود. طبیعی است که فکری پخش بشود. آن فکر کجا تولید خواهد شد؟ آیا آن هم در دولت است یا در حوزه؟

 

شرایط ویژه شبیخون فرهنگی دشمن، نهاد تبلیغی حوزه را به بسیجی عام و جدی فرا می‌خواند، تا چون کوهی استوار، در برابر سیل پرشتاب بایستد و مدافع کیان دیانت و ایمان ملت باشد. این نکته، خود گوشه‌ای از مسؤولیت مؤکد مبلغان دین را نشان می‌دهد. به این واقعیت، مطلب دیگری می‌توان افزود و آن، فرصت تبلیغی است که اینک برای روحانیت، پدید آمده است.

 

 

 

بی‌تردید، می‌توان دعوی آن را داشت که روحانیت، در هیچ برهه تاریخی خود چنین شرایطی را در فرادید خود نداشته و با آن، روبه رو نبوده است. در هیچ دوره ای، چنین فرصتهای مغتنمی برای تبلیغ دین، نصیب حوزه و روحانیت نگردیده است و هرگز با چنان پشتوانه و امکانات و ابزار و گوشهای شنوا و دلهای مشتاقی، مواجه نشده است.

 

در طول تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام به گمانم هیچ برهه‎ای را نداریم که علمای دین چنین فرصتی برای تبلیغ احکام اسلامی پیدا کرده باشند؛ نه در دوران ائمه، نه بعد از دوران آنها، نه در دورانی که حکومتهای طرفدار فقه حنفی و شافعی در ایران بر سر کار بودند و نه در دورانی که پادشاهان طرفدار فقه جعفری در کشور ما بودند. در هیچیک از این دوره‌های گوناگون، برای علما چنین فرصتی پیدا نشده بود که امروز پیدا شده است.

 

مقام معظم رهبری در سخنی دیگر، بر این نعمت الهی تأکید ورزیده و فرموده اند: برادران عزیز! امروز، فرصت عظیمی در اختیار روحانیت است.

 

هیچ وقت در طول تاریخ، بعد از زمان رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) تا امروز، چنین فرصتی در اختیار دعات دین نبوده است. دعوت کنندگان دین، چه موقع چنین فرصت به این مغتنمی را در اختیار داشته اند؟

 

فرصت و نعمت موجود، بر تکلیف مبلغان دین می‌افزاید؛ استفاده و بهره‌وری از آنات و لحظه‌ها را طلب می‌کند؛ حضوری فراگیر در عرصه‌های مختلف را بر می‌تابد و برنامه‌ریزیهای دقیق و ظریف تبلیغی را تقاضا می‌دارد.

 

فرصت عظیم و عزیزی است و ما امروز باید بتوانیم به عنوان مبلغان دین، نقش کارآمد و ماندگاری ایفا کنیم.خدای متعال، از ما سؤال می‌کند.این، وظیفه ماست و باید خودمان را آماده کنیم.

 

فرصت تبلیغی موجود، آزمایش الهی برای روحانیت می‌نماید. لیاقت و کفایت ایشان، در این برهه تاریخی رقم می‌خورد. نسل آینده، به این صفحه تاریخ می‌نگرند و درباره طلاییترین فرصت حوزه و روحانیت، قضاوت می‌کند. خداوند نیز به عمل امروز روحانیت می‌نگرد.

 

اگر از فرصت موجود بهره بردند، فرصتهای مضاعف می‌آفریند و اگر خدای ناکرده آن را براحتی از کف بدهند و رایگان ببازند، نه تنها فرصت موجود، که فرصتهای آینده را هم خواهد گرفت.

 

جامعه علمیه و حوزه علمیه شیعه و علمای دینی تشیع، در مقابل یک آزمایش عظیم تاریخی، بی نظیر و غیرقابل تکرار و بدون شبیه در گذشته تاریخ، قرار دارند این نعمتی است که مصداق آیه شریفه قرآن است: «و اذ تأذن ربکم لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید.» روحانیت، در کسوت مبلغ دین، خود را در جایگاه رفیع پیامبران و از جمله پیامبر اکرم (ص) قرار می‌دهد و آن مسؤولیت را عهده دار می‌شود.

 

چنان دعویی، گزاف و راحت به بار نمی‌نشیند و مقبول نمی‌افتد؛ لیاقت و ارایه قابلیت را می‌طلبد اگر تا دیروز و دیروزها، عذرها در کار می‌بودند و موانع سد راه می‌شدند؛ قدرتهای جایر، زبان و قلم بر می‌بستند و خود، سگهایشان را می‌گشادند، اینک دیگر نه چنان است. امروز، درهای مراکز آموزشی، نظامی، انتظامی، زندانها، ادارات و…، در برابر مبلغان گشوده و باز می‌نماید. تمامی حصارها و موانع، خود را به کناری می‌نهند و او را به ایفای تکلیف فرا می‌خوانند.

 

آقایان علما، چه شیعه و چه سنی! امروز، روزی است که ما روحانیون باید نشان بدهیم، لایق منصب ترویج دین نبوی هستیم. مسأله ترویج دین پیامبر (ص)، چیز کم و شوخی نیست که هر کسی بگوید من مروج و مبلغ و حامل و مفسر دینم. این، به زبان و در حرف، آسان است؛ ولی در عمل، کار مشکلی است.

 

روحانیت شیعه، هزار سال است که فقه مدون و مرتب و استدلالی دارد. این، وظیفه‌ای است که اگر ما مرد و اهلش باشیم و در این معنا صادق باشیم، وقتش حالاست. چرا؟ به خاطر این که در دوران گذشته، ما میدان و مجال کار کما هو حقه نداشتیم.

 

من اغلب بلاد خراسان و خیلی از بلاد ایران را در دوران طاغوت رفته‌ام. هر جا هم می‌رفتم، با علما انس می‌گرفتم. یعنی هر چند برای منبر یا غیر منبر می‌رفتم، اما با اهل علم آن شهر حتما انس می‌گرفتم و آشنا می‌شدم. من، غالب علمای معروف دوره خودمان را در سراسر بلاد ایران می‌شناسم. علما و بزرگانی بودند؛ اما از اینها کاری بر نمی‌آمد.