به گزارش پایگاه خبری عدالت خواهان گلستان"هیجان انگیز ترین خبر در روز های پایانی سال 1394 این بود که بگویند ظهر خودت را باید برسونی به میدان هفت تیر. علی پروین آنجاست و می خواهد پای سفره هفت سین صحبت کند. خاطره بازی با اسطوره پرسپولیس می توانست اوج هیجان پایان سال باشد. بی معطلی به سردبیر اوکی دادم و با رضاریاضتی مرد قدیمی رسانه ای تماس گرفتم و هماهنگی لازم را کردم. آقارضا که رسما مدیر رسانه ای علی پروین شده می گفت زود خودت را برسان چون قراره مراسم آشتی کنان داشته باشیم! گفتم دوباره کی با کی قهر کرده که گفت بیا تا بگویم.
وعده همان دفتر قدیمی رفیق گرمابه و گلستان پروین بود. محمود وحدتی کسی که در دهه 60 مدیریت مالی صندوق عقب پیکان پروین برای هدایت پرسپولیس را داشت میزبان دیدار پروین با چند خبرنگار بود. وقتی رسیدم ریاضتی جلوی در منتظر بود. ورود ما به آن دفتر قدیمی و انتظار اصلا طول نکشید. پروین راس ساعت یک بعدازظهر با پسرش محمد وارد ساختمان شد. اولین حرفش هم خیلی جالب بود! زودتر مصاحبه را بگیرید که خیلی گرسنه ام است!
باقی ماجرا و صحبتهای اسطوره پرسپولیس خودتان بخوانیدبهتر است ...
توصیه های پروین!
به محض ورود، علی پروین سراغ تک تک کسانی رفت که در محل حضور داشتند و با آنها سلام و علیک گرمی کرد. گفت کجا باید برای مصاحبه بنشینم که او را به یک راحتی هدایت کردیم. دوربین شبکه 5 آماده می شد تا فیلمبرداری را آغاز کند. علی پروین که مشغول صحبت با گوشی همراهش شد به مسوول دوربین گفت با موبایل حرف می زنم از من فیلم نگیرید وگرنه مصاحبه نمی کنم! این توصیه آنقدر جدی بود که مسوول دوربین به حرفش گوش کند!
این قلیچ اینجا چی می گه!
وقتی وحید قلیچ دروازه بان قدیمی پرسپولیس وارد ساختمان شد مشخص شد جریان مراسم آشتی کنان چیست! قلیچ چند وقت قبل مصاحبه تندی علیه پروین کرده بود و ریاضتی تلاش می کرد او و پروین را با هم آشتی دهد. اما مکالمه پروین و او وقت ورود قلیچ خیلی جالب بود.
پروین (با خنده): این قلیچ اینجا چی می گه؟! نه به اون مصاحبه کردنت نه به این اومدنت!
قلیچ: علی آقا اون مصاحبه حقت بود!
پروین : حالا بگو ببینم پات چطوره؟!
و قلیچ طاقت نمی آورد و به سمت پروین می رود و دستش را می بوسد!
پروین: من از دست دوربین و خبرنگار فراری ام تو چرا دائم جلوی دوربینی؟!
قلیچ : علی آقا به خدا من که حرفی نزدم!
پروین: آقا اول از قلیچ فیلم بگیرید!
قلیچ : علی آقا باید افتخار کنه با من عکس و فیلم می گیره!! اما خدایی علی آقا هرجا باشم هر چی بشه بازم شاگردتم.
پروین: وجید اون پیکان قسطیه یادته بهت دادم. یه پیکان بهش دادم قیمتش بود 100 هزار تومن. قرار بود ماه به ماه 5 هزار تومن پرداخت کنه اما نمی داد. دائم می رفت پیش مامان نصرت و اونو واسطه می کرد که پول رو نده! آخرش هم نداد!
قلیچ : یادش بخیر شبا تا 2 باهاش مسافر می کشیدم. خدا رحمت کنه مامان نصرت رو.
پروین: راستی پات چی شده بود؟!
قلیچ در حالی که پاچه شلوارش را داد بالا گفت: تصادف کردم علی آقا ، چرک کرده بود!
پروین: حالا خوبی؟!
قلیچ : خدا رو شکر!
و در این موقع روح الله عبادزاده بازیکن پرسپولیس در دهه 60 هم به جمع حاضرین اضافه شد. پروین می گفت شاگردام همه دارند جمع می شن!
عاشق نوروز !
پروین صحبت هایش را این گونه شروع می کند و می گوید: عاشق عید نوروز هستم. سنت اش را خیلی دوست دارم. اخوی بزرگم همیشه برام لباس عید می خرید و اندازه اش را هم بزرگ می گرفت تا بتونم سال بعد هم اونو بپوشم. الان زمونه عوض شده. قدیمها مث الان نبود. با پول کم می تونستی راحت زندگی کنی اما الان با پول زیاد باید سخت زندگی کنی. اون زمان گوشت کیلویی یک تومن بود. خونواده ها واقعا خوش بودن. جمعیت هم اینقدر نبود. قدیمها اینقدر چشم و هم چشمی نبود. تو خونه ها حموم نبود و برادر بزرگم ما رو می برد حموم. اونقدر به پامون سنگ پا می کشید که نمی تونستیم بعدش راه بریم! خلاصه عاشق نوروز و همه خاطراتش هستم.
در انتظار اسکناس دو تومانی !
پروین در ادامه به عیدی هایی که می گرفت اشاره می کند و دوباره خاطراتش را این چنین ورق می زند:
عید که می شد یه تومن یا دو تومن عیدی می گرفتیم و کلی باهاش عشق می کردیم!اون اسکناسهای دو تومنی رو شما یادتون نمیاد. همیشه منتظر بودیم یه دونه از اون اسکناسها از پدر و مادر بگیریم.
در این هنگام قلیچ می گوید: یادش بخیر علی آقا من کاملا اون اسکناسها رو یادمه . پروین با خنده می گوید :نه بابا!یادته واقعا ؟!
نوه های سرخ آبی عشق های سلطان
حرفهای اسطوره پرسپولیس در مورد عیدی این چنین ادامه می یابد: امروز من به این دو تا نوه ام عیدی می دم. والا رضا و نازگل عشقهای من هستند و عیدی هایم را فقط به آنها می دم.
از پروین می پرسند چرا والا رضا استقلالی شده که می گوید: همینجوری! اصلا بازیهای استقلال را هم نگاه نمی کنه. اما چه اشکالی دارد؟ به جایش نازگل یه پرسپولیسی تیره . اتفاقا خیلی خوبه . بابا دولت باید از این مسئله استفاده کنه و پرسپولیس و استقلال را تقویت کنه. شما هر جا بری چند تا پرسپولیسی و چند استقلالی را کنار هم می بینی. آمادگی این دو تیم می تونه برای این جامعه مفید باشه.
این پرسپولیس مثل پرسپولیس دهه 60 نیست!
حرفهای پروین در مورد شباهت پرسپولیس 94 با پرسپولیس دهه 60 واقعا جالب بود. او می گفت: پرسپولیس الان تیم خوبی شده و این بازیکنان وقتی به موقع پول می گیرند خوب هم تمرین می کنند. اما خدایی کجای این تیم شبیه پرسپولیس دهه 60 هست؟! یادش بخیر همین محمود آقای وحدتی این ساختمون رو اون موقع 12 میلیون خرید اما من و ایشون و احمد یوسفی پرسپولیس رو با 100 هزار تومن اداره می کردیم! تیم پرسپولیس امروز هم خوب شده و شانس قهرمانی هم داره . اگر استقلال رو ببریم قهرمانیم.اما این پرسپولیس کجا پرسپولیس دهه 60 کجا.
بهترین عیدی از نظر پروین
پروین در ادامه گفت : به نظرم بهترین عیدی که پرسپولس می تونه به ما بده پیروزی مقابل استقلاله دیگه . چه عیدی بالاتر از این؟ این برد هم برای من عیدی عالییه هم برای هوادارای تیم.
به او می گوییم حاضرید این جمله را جلوی دوربین بگوید تا ثبت شود که با همان گویش دوست داشتنی اش می گوید:آقا ببین چه کارایی از ما می خوان بکنیم.باشه آقا جون.دوباره می گم :آقا استقلال رو ببرید بهترین عیدی برای ماست!
خاطره بازی با عمو همایون
صحبت از رفتگان و درگذشتگان پرسپولیس می شود. پروین به همایون بهزادی اشاره می کند و می گوید: هنوز باورم نمی شه همایون خان از بین ما رفته. البته این شتریه که در خونه همه ما می خوابه. با بهزادی 15 سال زندگی کردم. بهترین خاطره ام از او بازی 6 تایی است. بهزادی با تیمسار خسروانی مشکل داشت به من می گفت:" تو رو قرآن هر جا توپ را گرفتی بفرست برای من . پاس رو بدی توپ رو گل می کنم." همیشه به من می گن بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال چه کسی بوده می گم اول همایون بعد قلیچ خانی بعد خودم. همایون تو زمین هم سر داشت هم 2 تا پا. یه فوتبالیست چی باید تو زمین داشته باشه؟!
رمز موفقیت پرسپولیس
پروین در ادامه باز هم در مورد پرسپولیس امروز صحبت می کند و می گوید: به نظرم پرسپولیس الان موفقه چون همه با هم رفیقند! مث سالهای قبل نیست که بازیکنای تیم به هم پاس ندن! برانکو خوب تیم رو رفیق کرده و این تیم هم داره خوب نتیجه می گیره.
لطف مردم!
پروین در مورد محبوبیتش در بین مردم حرف جالبی می زند. او می گوید: قهرمان شدن آسونه اما حفظش سخته. ما تلاش می کردیم قهرمانی ها رو حفظ کنیم. اینطوری بود که مردم به ما لطف داشتن!
بعد هم با خنده به محمود وحدتی می گوید: محمود مثل اینکه به آخر خط رسیدما!
تنفر از باخت!
پروین می گوید: این وحید و عبادزاده خوب یادشونه من از باخت متنفر بودم. همین حس رو هم به تیم منتقل کردم و اونا هم حق نداشتند با باخت کنار بیان. همین الان که والیبال بازی می کنم این محمد(پروین) می دونه اگه ببازم تا صبح خوابم نمی بره. زمان ما داور سوت شروع بازی رو می زد ما 3 هیچ جلو بودیم. خدایی اون موقع ها نمی دونستیم اشتباه داوری چیه! جلوی استقلال به وحید گفتم 50 هزار تومن می دم گل نخوری . سر این کار دندونش رو گذاشت و بقیه اش رو هم نمی تونم بگم!!
البته الان گفتم یادم اومد .همین وحید قلیچ برای این که فیکس بازی کنه یر بازی ها با استقلال یه بار به سلطانی می گفت بازی ساعت چهاره.در حالی که بازی ساعت 3 بود مثلا.یه بار هم یادمه بنده خدا بهروز رو فرستاد ورزشگاه شیرودی.بازی آزادی بود فرستادش شیرودی (می خندد)!
همسر همراه
پروین به همسرش اشاره می کند و می گوید: هر کی زن خوب داره خدا براش نگهش داره. خدایی حاج خانوم ما از صبح تا شب دنبال کار خیره. همین الان گفته اگه 50 تا مانتو نگیرم نرم خونه! خدایی زمان فوتبال همیشه تو اردوهای طولانی مدت بودیم و این خانومم و بچه ها بودن که به من سر می زدن.
عید و عیدی!
پروین در ادامه گفت: عیدها فقط میرم شمال هیچ جای دیگه هم نمی رم. احتمالا همین فردا پس فردا می پیچم و می رم شمال! دیگه از عیدی دادن من به بچه هام گذشته و اینا باید بهم عیدی بدن. فقط به نوه هام عیدی می دم. البته 10 سال هست که به بچه ها دیگه عیدی نمی دم. محمد گاهی دو دست کت و شلوار برام می خره.
اعتراض مامان نصرت
صحبت از مادر می شود و پروین ادامه می دهد: خدا مامان نصرت را بیامرزه. حاج خانم خیلی شاد بود. وقتی در تیم عارف بودم لباسهای بچه ها رو من باید می شستم. وقتی لباسها رو به خونه می بردم طفلی می گفت چرا من باید بشورم که می گفتم مادر کاپیتان تیمم من باید لباس بشورم و شما زحمتش رو بکش! البته مامان نصرت و پدرم با فوتبالیست شدن من مخالف بودند و فقط محمود پروین بود که می گفت من باید فوتبالیست شوم.
دوری از ایران؟ محاله!
پیشنهاد تیم کریستال پالاس را به پروین یادآور می شویم که می گوید: 500 هزار تومن اون موقع می دادند اما خدایی بچه بودم و بی عقل! البته من نمی تونستم از ایران دور بشم. دوبی می رم چون نزدیک ایرانه .بیشتر از 5 روز از ایران دور باشم دق می کنم. البته الان فوتبال حرفه ای شده و بازیکنان باید بروند خارج اما اصلا به قطر نروند. فوتبال اونجا از فوتبال ما پایین تره!
اینا برای خودشون کسی اند!
از پروین می خوان با قلیچ و عبادزاده عکس بگیرد. قلیچ می خواهد جلوی دوربین دست پروین را ببوسد. پروین ممانعت می کند. ریاضتی می گه علی آقا بذار دستت رو ببوسه که پروین می گه اصلا اینا برای خودشون کسی هستن چرا باید این کار رو بکنن!
مربیگری هرگز
از سلطان پرسپولیسی ها می پرسیم دلش برای مربیگری در پرسپولیس تنگ نشده که به سرعت می گوید: نه بابا.من دیگه چشم و چال قدیم و حال و حوصله گذشته رو ندارم دیگه نمی تونم مربیگری کنم. اصلا این بحث ها رو ولش کن بیا برات تعریف کنم قلیچ بابت او 50 هزار تومنی که قولش رو داده بودم بهش چی کار کرد!
صحبت ها به پایان رسید و گروه بعدی رسانه ای وارد ساختمان شدند. پروین به ریاضتی نگاه می کرد و می گفت رضا باید با چند نفر صحبت کنم؟!
حرفهای نوروزی علی پروین به راستی شنیدنی و خواندنی بود. حرفهایی که قابی از تصویر بزرگمرد فوتبال ایران بود.