چاپ صفحه

مرد چینی ساپورت‌پوش به ماشین مشایی حمله کرد !

چه کسی فکرش را می‌کرد چینی‌ها با آن قیافه معصوم که همیشه هم خواب‌شان می‌آید، بتوانند تا این حد مردم‌آزار باشند؟ تصور می‌کردیم فقط خودمان سادیسم مردم‌آزاری داریم.

از شما چه پنهان ما وقتی در خیابان بچه بامزه‌ای می‌بینیم، برای اینکه انگ دیپلمات بودن بهمان نخورد با بچه بازی نمی‌کنیم و فقط یواشکی مویش را می‌کشیم و طرف دیگر را نگاه می‌کنیم. بچه هم گریه می‌کند و مادرش هم به این دلیل که بچه بی‌مورد گریه کرده، دعوایش می‌کند.

زمان قدیم که هنوز مزاحم تلفنی از مُد نیفتاده بود، ما یکی از فعالین این عرصه بودیم. اصلا از همان جا بود که شدیم طنزنویس. مجبور بودیم بداهه بامزه باشیم و بعدها همان‌ها را روی کاغذ پیاده کردیم و بعدترش با وجود اینکه همه بامزگی‌مان تمام شده بود متوجه شدیم برای این چرندیات پول هم می‌دهند. حالا که می‌بینیم یک چینی این‌چنین نوآوری‌ای داشته متوجه می‌شویم عمر طنزنویسی ما رو به پایان است.

یا باید یک حرکت مردم‌آزاری بامزه رو کنیم یا کلا کار را بگذاریم کنار. در ادامه خبرخوانی به خبری رسیدیم در مورد اینکه پوشیدن ساپورت و شلوارهای تنگ برای دانش‌آموزان ایالت ماساچوست آمریکا ممنوع شد.  مسئولان این مدارس معتقدند که پوشیدن لباس‌های تنگ و تحریک‌کننده مانع پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان می‌شود. آنها برای مقابله با افت تحصیلی دست به این اقدام زده‌اند.

تصور می‌کردیم فقط ما ایرانی‌ها به ساپورت حساسیت داریم، نگو این معضل همگانی است. قدیم‌ترها جوانان در خیابان به چهره و زیبایی دختران نگاه می‌کردند تا همسر آینده خود را انتخاب کنند اما از وقتی ساپورت به بازار آمده همه جوانان سربه‌زیر شده‌اند و دیگر به صورت دختر مردم نگاه نمی‌کنند. به خاطر همین موضوع آمار ازدواج پایین آمده است. البته از آنجایی‌ که این خبر در یک خبرگزاری خیلی آن‌طرفی منتشر شده بود، می‌شود حدس زد که اصل خبر خیلی کوتاه‌تر و به این شکل باشد: «مسئولان مدرسه‌ای در آمریکا، دانش‌آموزان را به پوشیدن شلوار تشویق کردند.»

در خبری دیگر آمده بود: «23 بهمن به ماشین اسفندیار رحیم مشایی حمله شده است. یکی از طرفداران مشایی نیز در فیس‌بوک با اعلام این خبر بدون اشاره به جزئیات آن نوشته است که شب گذشته عده‌ای لباس شخصی به ماشین مهندس مشایی حمله کردند.» شاید این حمله هم کار همان مرد چینی باشد که در اولین خبر، بلیت‌های سینما را یک صندلی در میان خریده بود.

دو دلیل برای این نتیجه‌گیری داریم. اول اینکه آن مرد خیلی مردم‌آزار بود و ازش هیچ چیز بعید نیست، دلیل بعد هم اینکه ما عادت کردیم یک ارتباطی بین شقایق و گودرز پیدا کنیم.طنزنویس : ایمان پیربرناش