فردای آن روز پسر ناشناسی با پدر فهیمه تماس گرفت و گفت: ما دخترتان را گروگان گرفتهایم و باید 450 هزار تومان به ما بدهید تا فهیمه را آزاد كنیم. پدر فهیمه قبول كرد و شخا آدمربا در میدان صادقیه تهران قرار ملاقات گذاشت تا پول درخواستی را تحویل بدهد و دخترش را آزاد كند،اما ابتدا موضوع را با پلیس در میان گذاشت.
كارآگاهان به او توصیه كردند، با كیف پول در سر قرار حاضر شود و منتظر رسیدن آدمربا بماند. ساعتی پیش از فرا رسیدن زمان ملاقات، ماموران در اطراف محل قرار كمین كردند. بدون اینكه دیده شوند. اما پدر فهیمه هر چه به انتظار ایستاد، خبری از جوان ناشناس نشد.
او با ناامیدی و اضطراب به خانه برگشت و همان شب جوان ناشناس در یك تماس تلفنی به او گفت: دخترت هرگز به خانه برنمیگردد. دیگر منتظرش نباشید. پس از گفتن این جمله فورا تلفن را قطع كرد. از سوی دیگر، كارآگاهان جستوجوی گستردهیی را برای یافتن دختر ربوده شده آغاز كردند تا اینكه با گذشت پنج روز از این ماجرا، فهیمه با پدرش تماس گرفت و گفت: من در میدان آزادی منتظرت هستم و از چنگ آدمربایان فرار كردهام.
ماموران همراه با پدر فهیمه به میدان آزادی رفتند و با دختر جوان روبرو شدند. فهیمه همان موقع همراه ماموران به دایره یازدهم آگاهی تهران رفت تا در آنجا شكایت خود را مطرح كند.
ماموران كنجكاو بودند كه بدانند چه بلایی بر سر فهیمه آمده و چگونه به تنهایی برگشته است. فهیمه كه بشدت ترسیده بود ماجرای ربوده شدنش را چنین تعریف كرد: من از آموزشگاه بیرون آمدم تا به خانه برگردم. در میدان نور سوار خودرویی شدم كه سه سرنشین داشت.
هر سه پسر جوانی بودند كه یكی از آنها در صندلی جلو و دیگری در صندلی عقب نشسته بود. جوان سوم هم رانندگی میكرد. در میانه راه پسر جوانی كه در صندلی عقب نشسته بود، چاقویی از جیبش درآورد و به پهلویم فشار داد.
میخواستم فریاد بزنم، اما دستهایش را روی دهانم گذاشت و مرا روی صندلی خواباند. آنها در تاریكی شب به سمت یافتآباد راه افتادند و مرا در منطقه چهاردانگه به اتاقكی در حاشیه یك زمین كشاورزی بردند. به آنها التماس كردم كه با من كاری نداشته باشند، اما هر سه با زور وحشیگری به من تجاوز كردند و بعد مرا در اتاقی انداختند و زندانیام كردند.
فردای آن روز هم دو جوان افغانی كه كارگر زمین كشاورزی بودند به سراغم آمدند و به من تجاوز كردند. چند بار میخواستم خودم را بكشم، اما نشد. مدت چهار شبانه روز در آن خانه كوچك زندانی بودم، تا اینكه روز پنجم، سه پسر جوان برای انجام كاری از آنجا رفتند، ساعتی بعد به سراغ یكی از كارگران افغانی رفتم و با دادن مقداری پول و زنجیر طلایم از او خواستم كه یك اتومبیل برایم بگیرد.
او هم پذیرفت و با گرفتن پول و زنجیر طلا مرا سوار اتومبیل كرد تا از آنجا بروم… بعد از صحبت های فهیمه، كارآگاهان به منطقه چهاردانگه رفتند و دو كارگر افغانی به نام اوصف و شكور و پسرجوانی به نام مصطفی )19ساله( را كه راننده اتومبیل بود، دستگیر كردند.
اوصف و شكور به تجاوز به دختر جوان اعتراف كردند و مصطفی در بازجویی اولیه گفت: من راننده بودم و از ماجرای آدمربایی خبر نداشتم و یكی از دوستانم به من گفته بود كه در منطقه میدان نور با دوست دخترش قرار دارد. من هم با آنها رفتم، اما وقتی دختر جوان سوار ماشین شد.
دوستم با چاقو او را تهدید كرد و به زمین كشاورزی برد. اما همین جوان در بازجوییهای بعدی اعتراف كرد كه او نقشه آدمربایی را میدانسته و به دختر جوان هم تجاوز كرده است. كارآگاهان با اطلاعات به دست آمده، یكی از همدستان او به نام داود را كه در ربودن فهیمه شركت داشت دستگیر كردند.
اما هنوز سومین جوان فراری است. پرونده این آدمربایی به شعبه 77 دادگاه كیفری استان تهران فرستاده شد و دیروز در دادگاه مصطفی و همدستش داود به ربودن دختر و تجاوز به او اعتراف كردند. اكنون تلاشی دوباره برای دستگیری سومین جوان متجاوز آغاز شده است تا قاضی دادگاه حكم خود را درباره متهمان صادر كند.
بنا به گزارش خبرنگار ما؛ پرونده این جنایت سیاه كه با توجه به اقرار صریح ربایندگان دختر جوان به تجاوز به عنف به نظر مى رسد آنان با مجازات اعدام روبرو شوند به شعبه ۷۷ دادگاه كیفرى استان تهران ارجاع شده است وقرار است ۵ قاضى به اتهامات هولناك عاملان جنایت سیاه رسیدگى كنند.
منبع:ایران ناز