"يکسال بعد از شعار جمهوري ايراني در کف خيابان هاي شمال تهران از سوي پياده نظام فتنه 88، در مرداد ماه سال 1389 مکتب ايراني در همايش ايرانيان مقيم خارج از کشور توسط اسفنديار رحيممشايي- ناشناخته ترين عنصر مرموز و چهره بظاهر فرهنگي! – مطرح و از آن رسما پرده برداري نمود. عده اي هر گونه ارتباط بين شعار جمهوري ايراني که با شعار عليه اصل ولايت فقيه همراه شده بود را با پرده برداري از مکتب ايراني رد کرده و آن را با توجه به نسبت طراحان و مرتبطين آنها در دو جبهه مخالف بي معني مي دانند. اما زماني که حاشيه هاي مربوط به معاون اولي اين عنصر در کنار حاشيه هاي مربوط به برکناري يکي از وزراي کابينه در آن شرايط خاص کشور، کنار هم مي گذاريم، مي بينيم که چگونه اين اقدامات به فتنه تنفس دهان به دهان داد؛حداقل دچار شک ترديد مي شويم که اين تابلوهاي مشترکي که اين دو جبهه موافق و مخالف بلند کرده اند براي چيست؟ عده اي گمانه ها را با توجه به باز شدن پاي چند تن از وابستگان يک حزب تکنوکرات به درون دولت و ارتباطات معنا دار با اين حزب و بازي کردن در زمين آنان از چشم پدر معنوي آنان مي بينند!!! اما راز اين ايراني گرايي آنهم در اين برهه خاص با اين هماهنگي و درست در زماني که جهان اسلام در آستانه يک بيداري تحت تاثير ايران اسلامي است چيست؟ چرا کسي که مدعي پايان دوره اسلامگرايي: " دوره آنکه کسي بخواهد ديني را بر دنيا حاکم کند گذشته است. دنياي امروز گوشهايش بيشتر از هميشه تاريخ باز است که زيباترين پيامها را بشنود." به موازت حرکت اشتراکي با فتنه در حمايت از ايرانيت عليه دين اسلام به اتحاد برسند و با وجود قيام هاي اسلامي در منطقه، در لفظ بهار متوقف شوند!!؟ هر چه جلوتر مي رود قدم ها هماهنگ تر و معنا دارتر مي شود و ديگر شکي نيست که جمهوري ايراني فصلي از کتاب مکتب ايراني است که پيش از آن محسن کديور در کتاب حکومت ولايي مباني و اصول آن را به بياني محترمانه! عليه اصل ولايت فقيه به نگارش درآورده است و مي بايست در مباني و اصول اسلامي به نفع جمهوريت در آن تصرف کرد! و ولايت فقيه را در دايره اصل عدم ولايت محصور! و به پايين ترين سطح از شئونات آن تنزل داد!
اگر بخواهيم يک پژوهش بي طرفانه اي بر مبناي تحليل محتوي سخنان، مواضع، سياست ها، برنامه ها، اقدامات، تحرکات، حاشيه سازي ها و انحراف در اولويت هاي تکليفي در نيم دهه گذشته اجرا کنيم؛ در نتايج اين تحقيق و در بند بند فرضيه هاي اثبات شده مي توان تشابهات معناداري را در قالب سناريو پژوهي ارائه داد که گويي کپي برداري هيچ، همان اتاق اشباح آنرا پخته و با نفوذ به دولت هاي بعد از انقلاب ارائه و پياده سازي نموده است. فرضيه اول اين است که ما با سرنخ هاي مشابهي در هر دو طرف اين دو جريان رو برو هستيم اول محوريت غالب و دوم انتخابات و سوم بُلد رسانه اي که نتيجه را تنها بسمت يک رقابت سياسي مي برد که ظاهرا عادي است! اما براساس چه منطقي اين خرد جمعي که در عقبه چنين فرضيه احتمالي است؛ حاضر شده است که براي يک رقابت سياسي و با وجود ديگر امتيازات جهت دهنده به فضاي انتخابات، بر روي فاکتورهايي متمرکز شود که هم حساسيت زاست و هم هزينه ساز! حساسيت زاست چراکه هم نظام اسلامي و هم جريانات اسلامي همسو با نظام را وارد تقابلات ايدئولوژيک مي کند و هزينه ساز است چراکه منجر به وحدت و انسجام جريانات اسلامي مي شود و عبور آنان را از فيلترهاي نظارتي بسيار سخت و مشکل مي کند. فرضيه دوم اين است که ما با سرنخ هاي مشابهي در هر دو طرف اين دو جريان رو برو هستيم که با تمام جريانات نفوذي و برنامه هاي آنان از ابتداي انقلاب تا کنون در هدف مشترک هستند و براي آنان تمام طراحي ها و برنامه ريزي هاي بظاهر مردمي و جرياني طريقيت دارد و نه موضوعيت و آن پايان دادن به دوره اسلامگرايي به هر اسم و نام فريبنده اي و آغاز عصر ايراني!
حجت الاسلام صديقي در خطبه هاي اين هفته نماز جمعه تهران با اشاره به بيانات احياگر مقام معظم رهبري در روز عيد فطر بيان داشتند: اين توافق عده اي را بر آن داشته بود که گذشته هاي دشمنان را از بين ببرند و هويت استکباري دشمنان قسم خورده دين خدا و اسلام را توجيه کنند و چهره کريه آنان را بزک کنند ولي رهبري با صراحت و شفافيت اعلام فرمودند ما با آمريکا 180 درجه فاصله ديدگاه داريم. ما در تقابل با استکبار جهاني هستيم. و افزودند: هويت دين با بي ديني هيچگاه سازگاري ندارد، عقل با ظلم امکان سازش ندارد، فريب با صداقت نمي سازد، خشونت با رأفت نمي سازد. اين تفاوت و تقابل ميان ما و دنياي استکبار يک تفاوت فطري و يک تقابل قرآني است و جز خط قرمزها است. اينچنين تمام آن محاسبات در آن افطاري قرنطينه شده کذايي با آن حجم سنگين تبليغات رسانه اي راه بجايي نبرد و همانند آن تدبير و محاسبه 48 ساعت قبل از انتخابات سال 88 به طراحان و مجريان اصلي آن برگشت. آينده گان و شايد هم زودتر ، قضاوت خواهند کرد که اين بازي ها با اين رنگ و لعاب و در اين مقام و عبا چگونه و چطور طراحي شد و از کجا و با چه انگيزه ها و روياهاي متوهمانه آغاز و در نطفه خود به پايان رسيد.عصر ايراني و ايراني گري ساخته و پرداخته پهلوي ها، سالهاست که در قاموس مردم مسلمان ايران جايي ندارد و اين توهم "ما بي شماريم" در مناطق خوش نشين و کاخ نشين نه تصوير و دليلي براي آغاز عصر ايراني که ماه رمضان و شب و روز 23 اين ماه مبارک در سراسر ايران اسلامي به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامي(در خطبه اول عيد فطر)تصوير واقعي و هويت ديني و اسلامي ملت ماست: مردم روزهداري که شب قبل را بهمناسبت احياء بيستوسوّم ماه مبارک رمضان و شب قدر تا صبح بيداري کشيده بودند، در روز گرم تابستان، با زبان روزه در اين راهپيمايي عظيم شرکت کردند. اينها است راه درست شناخت ملّت ايران؛ اين ملّت ايران است. " اين ملّت ايران است که ماه رمضان در محراب عبادتْ آنجور، و در صحنهي مقابله و مبارزهي با استکبار اينجور، خود را عرضه ميکند و نشان ميدهد. ملت ما را از زبان مغرض ديگران نبايد شناخت؛ ملت ما را از خودش، از شعارش، از حرکتش، از اين جلوههاي عظيم بايد شناخت؛ اين است ملت ايران. آنچه دشمن با فضاسازي سعي ميکند از ملت ايران نشان بدهد و بعضي کجفهمها هم متأسّفانه همان را تکرار ميکنند، انحراف و غلط است.
ملت ايران همان ملتي است که ابعاد و اجزاء گوناگون خود را در اين ماه رمضان نشان داد. ... شعارهاي ملت ايران، نشان داد که جهتگيريها چيست؛ در روز قدس، شعار مرگ بر اسرائيل و مرگ بر آمريکا، فضاي کشور را تکان داد؛ مخصوص تهران و شهرهاي بزرگ هم نبود؛ همهي کشور در زير چتر اين حرکت عظيم قرار گرفت.