چاپ صفحه

تصرفات يک آقازاده گرگانی در روستاي زيارت

تصرفات يک آقازاده گرگانی در روستاي زيارت بهانه ایی برای تداوم ساخت و سازهای غیرقانونی توسط بعضی از مسئولین

در تقواي فردي و جمعي بعضي افراد مدعي دين و ديانت همين بس که صد عيب اظهر من الشمس وابستگان سياسي و جناحي خود را نمي بينند و يک يا چند عيب رويت نشده چون هلال اول ماه ديگران را از تريبون عمومي بيان مي کنند و شهادت بر رويت آن از زاويه اي مي دهند که حتي عالمي بلحاظ علمي حاضر نيست آنرا تاييد کند! اين قصه پرغصه اين روزهاي مبارزه با فساد است که عده اي مفاسد دولت هاي فلان و فلان را نمي بينند و چند موردي که معلوم نيست به دولت فلان مربوط مي شود را به هر اسم و عنواني مثلا تقبيح مي کنند! و از اين صغريِ بدون کبري، نتيجه اي مي گيرند که! فساد هاي اخير! خسارات عظيمي چه مادي و معنوي در بر داشته است که در زمان کوتاه قابل جبران نيست و کمترين آن سلب اعتماد و بدآموزي براي جامعه است !!؟ حال آنکه به فرموده امام علي عليه السلام: «هر که عيب خود را ببيند از پرداختن به عيب ديگران باز ايستد.( ميزان الحکمه، ج9).

جاي دوري نمي خواهيم برويم همچون عده اي که با ليست کردن مفاسد مستند دولت هاي فلان و فلان در بيش از 30بند مستند جواب اين سخنان را داده اند و اين روزها کمتر کسي است که از آن بي اطلاع باشد بلکه مي خواهيم از ميان چند عيب خود اين افراد، يک عيب را به اين افراد پر مدعا شرعا متذکر شويم که خود اگر نمي دانند، بدانند که بعضي تصرفات از جمله در منطقه زيارت گرگان ولو چند هزار متر ناقابل و علي رغم پرداخت مبلغ ريالي ناچيز در هر متر مربع در سال 83 براي ساخت يک ويلاي دو طبقه مسکوني در محدوده ورودي روستاي زيارت، چگونه راه را براي زمين خواري و کوه خواري به هر اسم و عنواني فقط چون فلاني هم در اين منطقه زمين و ويلا دارد باز کرد و با تغيير کاربري اراضي گسترده آن علاوه بر تغيير اکوسيستم اين منطقه- که در آينده نزديک آثار تخريبي و غيرقابل کنترلي بر مناطق پايين دستي و به تبع آن در گرگان خواهد گذاشت – با تخريب هويت روستا و تغيير بافت جمعيتي گسترده آن با بحران هاي اجتماعي و فرهنگي مواجه نمود!


سرآغاز تغيير و تحولات پيراموني روستاي زيارت را مصادف با اجراي طرح خروج دام از جنگل براي حفظ جنگلها و حيات وحش در اواخر دهه هفتاد مي دانند؛ طرحي که با وجود نواقص و عدم پيش بيني آسيب هاي احتمالي آن نه تنها کامل اجرا نشد بلکه خود اولا باعث از تعطيلي دامداري و کسب و کارهاي مرتبط با آن شد ثانيا اين دامداران را به سيستم بانکي بدهکار نمود ثالثا اين اراضي را بلا استفاده و مستعد تغيير کاربري و تجاوز به حريم جنگل ها بطرق ديگر نمود.

اما عمده تغيير و تحولات که ناظر به داخل روستاي زيارت مي باشد به اوايل دهه هشتاد و آنهم اعلام آن به عنوان روستاي توريستي است که منجر به خروج دامداران و دامهاي محلي داخل روستا شد؛ بنحوي که با تعطيلي آخرين بخش اين کسب و کار اصلي و وابسته مردم اين منطقه، ديگر حتي کشاورزي در اراضي کوچک بدون دام پاسخگو معيشت خانوارها نبودوعملا دست مردم براي تامين معيشت تنگ و بسته شد. اين دو واقعه و آثار آن در کنار هم شرايطي بر اين روستا حاکم کرد که پايه هاي هويتي اجتماعي و فردي سنتي مردم روستا را سست نمود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 با فروش چندين قطعه از اراضي ابتداي روستا از جمله در مناطق کوه پايه اي (سمت راست ابتداي روستا-که پايين دست آن در کنار رودخانه گاوداري سنتي بزرگي بود) از سوي بعضي خانواده ها همچون خانم ل.ر به يکي از آقازاده ها و متعاقب آن آغاز يک ساخت ساز ويژه با انشعاب برق و تلفن و يک لوله کشي آب از چشمه آب آن منطقه، در فضاي روستا همچون يک بمب خبري منفجر و دهان به دهان چرخيد که با چنين اقدامي راه براي برون رفت از اين چالش اقتصادي با استناد به اقدام اين آقا و آقازاده فراهم است! پل موقت روي رودخانه، زدن جاده ماشين رو و رفت و آمدهاي طول هفته بالاخص آخر هفته و راهپيمايي هاي اين آقا در اين منطقه –که از چشم تيز بين مردم اين منطقه بدور نبود- اشتباهاتي بود که منجر به برداشت مشروعيت اينگونه تصرفات و همچنين تشبث عده اي از مردم غيربومي بدان براي خريد و فروش و ساخت و سازهاي بدون ضابطه گرديد.
اگر در ابتدا املاک با قولنامه عادي و امضاي فروشنده و مهر يک نهاد به فروش مي رسيد اما ديگر با تاسيس انواع بنگاه و مشاور املاکها با رسميت ويژه اي خريد و فروش آنهم نه يک دست که چند دست مي شد. کسب و کارهاي کاذب و کم زحمت اما با درآمد خوب برخلاف کسب و کار سنتي مردم اين منطقه شکل گرفت و اينگونه سرمايه هاي مادي و معنوي اين روستا در معرض يکي از تهديدات جدي در طول حيات خود قرار گرفت. در سايه اين شبح طمع اقسام تخلفات و جرايم ناشي از تصرفات و خريد و فروش و ... ارتکاب گرديد و مردمي که در کارنامه اجداد و پدران خود کوچکترين تخلفي نداشتند با تشکيل پروندهاي قضايي هويت و شخصيت اجتماعي شان خدشه دار گرديد. بافت روستا و پيرامون آن ديگر نه براي استفاده شخصي که براي منافع مقطعي بگونه اي مورد بهره برداري قرار گرفت که در شهرها هم چنين اجازه اي نمي دهند که مثلا در صد متر يا کمتر از آن آپارتمان چند طبقه بسازند و با انشعابات ...! بفروشند؟ با ورود افراد غير بومي و استفاده از انشعابات غيرقانوني آب چشمه ها مي شد بحران آب را در اين روستا ديد! طبق آمار رسمي در زيارت 7000 مورد واحد مسکوني و زمين هاي ديوارکشي شده گزارش شده است!!! البته ممکن است اين امار واقعي بيش ازاين ارقام واعداد مي باشد!!؟ آن مشاغل تبعي ناشي از فروش و ساخت و سازهاي بي ضابطه که در اين سالها هم رونق گرفته بود و دستمزد آنرا بيشتر از کسب وکار سنتي اين روستا مي دانستند با سياست هاي جديد و اعمال قانون! به تعطيلي کشانده شد و اين خود بدترين شرايط بيکاري است چراکه نه راهي مانده است تا به کسب وکار سنتي برگردند و نه راه و اميدي به رونق مجدد مشاغل تبعي کنوني است. روستايي که خود سرچشمه آب و يکي از تامين کننده گان عمده آب مناطق پايين دستي بود با تغيير اکوسيستم اين منطقه خود با بحران کم آبي دست و پنجه نرم مي کند.عمق اين خسارات مادي و معنوي به اينجا ختم نمي شود و در آينده گريبان همه مردم گرگان را خواهد گرفت.
آقازاده محترم! اين همه، بهاي همان تک سيب و تنها خوشه گندم ممنوعه اي است که از اراضي زيارت شما چيديد و برداشت کرده ايد و همين بد آموزي عده اي را آنچنان جري کرد که ريشه هاي زراعت، باغداري، دامداري، کندوداري و... از اين منطقه بيرون آورد و خشکاند و مردم مستقل اين منطقه را حتي در تامين کوچک ترين نيازمندي هاي خود ناتوان ساخت و وابسته به شهر گرگان ساخت! آيا اين عيب بزرگ، گناه کمي است؟ آيا مي دانيد چه خسارات عظيمي چه مادي و معنوي به مردم اين روستا و ديگر مردمان غير بومي که در اين منطقه سرمايه گذاري کرده اند وارد کرده ايد؟ آيا مي دانيد اين اقدام شما نه در زمان کوتاه بلکه هيچ گاه قابل جبران نيست!!؟ حفظ وضع موجود و بازگرداندن آن به مقطعي که شما آن قطعه زمين را خريداري کرديد يکي است! اين اعتمادي که از مردم اين روستا و شهر گرگان فقط در اين موضوع خاص سلب کرديد را چگونه مي خواهيد باز گردانيد؟ گرگان ما شهر پر از راز شما و نياز مردم است؛ و از همه مهمتر شما براي آنها پاسخ هاي قانع کننده اي نداريد! اينهاست که در تمام اين سالها اعتماد جريان مومن را از شما سلب نموده است و زمينه بد آموزي را به اعوان و انصار شما از جعفر تا زيد شما در اقصي نقاط استان فراهم نموده است.
 

 پژواک سخن