"جان کری بعد از سومین تمدیدِ مذاکرات ایران و 5+1 در بیست ماه اخیر، شاخصترین فردی است که منفی میبافد! او در چندین مصاحبه و کنفرانس خبری تأکید کرده است که پیشرفتها چشمگیر بوده «اما هنوز بهجایی که باید برسیم نرسیدهایم.» البته جالب است که «قطعی شدن توافق» هم برآورد طرف ایرانی نیست بلکه اتفاقاً رسانههای آمریکایی هستند که شایعات مبتنی بر «قطعی شدن» را نشر و بازنشر میکنند! همان رسانههایی که به دلیل علاقه باراک اوباما به «میراث سازی برای خود» و همچنین «آرزو اندیشیهای منطقهای آمریکا درباره همکاری راهبردی با ایران» چارهای ندارند مگر اینکه نوزاد توافق را زودتر از موعد به دنیا بیاورند! همین تمایز میان «گفته» های کری و «رفتار» رسانههای غربی است که احتمال «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن» را تقویت میکند و به ناظران پیام مهمی میفرستد: منفیبافیهای امثال جان کری را جدی نگیرید!
چه چیز را باید جدی گرفت؟
آنچه باید جدی گرفت سفر چندین هیئت از آژانس اتمی به ایران - از آغاز هفته جاری - و وعده مهم «حلوفصل ششماهه ادعاهای ناظر بر نظامی بودن فعالیتهای هستهایِ قدیمی ایران» آنهم قبل از هرگونه تضمین دادن ایران برای ارائه مجوزهای زیادهخواهانه و در وضعیتی است که رئیسجمهور ایران بهصراحت و با سرِ بالا به آمانو میگوید که ایران هیچگونه تبعیضی را نخواهد پذیرفت. وضعیتی که موجودیتِ هذیانی بنام پی.ام.دی را عمیقاً مورد تهدید قرار داده و صهیونیستهای دروغزن و سعودیهای سفیه را در تنگنا انداخته است.
آنچه باید جدی گرفت اخبار متواتر و بسیار مهمی است که درباره «حلوفصل شدن مسئله رفع تحریمها» به گوش میرسد. همه میدانند که رفع تحریمها مهمترین هدف جمهوری اسلامی از آغاز و ادامه مذاکرات بوده و حلوفصل شدن این موضوع به معنای رسیدن طرف ایرانی به مهمترین هدفش خواهد بود. آزادسازی داراییهای 120 میلیارد دلاری ایران که به ظالمانهترین وجه بلوکه شده بود، چندی است صدای کُهنهحرامخوارهای اسرائیلی و تازه به دوران رسیدههای خام و بیتجربه سعودی را درآورده و آنچنان دردناک بوده که مدام در رسانههایشان بابت «دستیابی ناگهانی ایران به بیش از 20 برابر بودجه سپاه پاسداران! و احتمال تقویت عناصر جبهه مقاومت در منطقه» پای بر زمین میکوبند و کلاههایشان را از عصبانیت قورت میدهند! و گریزی هم از این «واقعیت» پیدا نمیکنند.
آنچه باید جدی گرفت مخالفت برخی اعضای 1+5 با بازگشت «خود به خودی» تحریمهاست که نشان میدهد آمریکا از آن دست ابرقدرتهای عجیبی است که نمیتوانند در «چند جبهه» قدرتنمایی کنند! طرف آمریکایی مشغول یادگرفتن درس مهمی است: پس از هفت سال همسویی اعضای شورای امنیت در پرونده هستهای ایران، قصد درگیریِ همزمان با ایران و روسیه، آمریکا را از امضای پیشاپیشِ روسیه زیر تحریمهای آینده علیه ایران محروم کرد. حقیقتی که بهخوبی نشان میدهد وجهه ابرقدرتیِ ایالاتمتحده آسیبِ معنادار دیده و روسها ازجمله به دلیل تحریمهای بیمعنایی که آمریکاییها و غربیها به خاطر مسئله اوکراین علیهشان اعمال کردهاند حاضر نیستند به بازگشت تحریمهای ایران «رأیِ پیشاپیش» بدهند. آمریکا چیزی را درو میکند که کاشته است و اگر نهایتاً موفق به درج مکانیسم «بازگشت خود به خودی تحریمها» در توافق نهایی نشود، باید اذعان کرد که شیطان بزرگ ضربه بزرگی خورده است.
آنچه باید جدی گرفت دستِ خالیماندهی طرف غربی در اثبات ادعای تخلف ایران از تعهدات ژنو است؛ خصوصاً وقتی تمام تلاش رویترز با عنوان «سؤالات باقیمانده آژانس درباره کاهش ذخایر اورانیوم ایران» و ادعاهای مبنی بر «تبدیل نشدن اورانیومهای وعده دادهشده به اکسید اورانیوم!» نهایتاً به اینجا میانجامد که کارشناسان آمریکایی به آسوشیتدپرس میگویند «گرچه تنها چند صد پوند اکسید اورانیوم تولید شده است اما بقیه اورانیومهای غنیشده هم در لولهها به شکل دیگری از اکسید تبدیلشدهاند که برای بازگرداندن به اورانیومِ غنیشده حتی مشکلتر از حالت اول است!» و بدین ترتیب، این تلاشِ بینتیجه برای متهم کردنِ ایران بلافاصله به تصفیهحساب داخلی در آمریکا کشیده میشود و واشنگتن فری بیکن مینویسد که طرف آمریکایی سعی دارد نقض تعهدات ایران را کمرنگ جلوه دهد و وزارت خارجه آمریکا با جدیت تلاش کرده «تبدیل نشدن اورانیومهای غنیشده به اکسید اورانیوم» را غیر مهم ارزیابی کند! جالب اینجاست که این پروپاگاندای آمریکایی در حالی رخ میدهد که آنچه «نادیده گرفتن» دانسته شده بود، تنها پاسخی بود به یک «نادیده گرفتنِ خیلی جدیتر» از سوی ایران! 19 ماه پیش که 5+1 در توافق ژنو به لغو تحریم طلا و فلزات گرانبها متعهد شد هیچکس در ایران انتظار نداشت که این تعهد پس از 19 ماه - یعنی حدود یک هفته پیش! - محقق شود. طرف ایرانی این مکثِ 19 ماهه را البته به جاروجنجال نکشانید تا مشخص باشد که همواره در صبر و فرصت دادنِ به مذاکرات از رقیب آمریکایی خود پیش بوده است.
آنچه باید جدی گرفت توضیحات سید عباس عراقچی مذاکرهکننده ارشد ایرانی درباره سه مرحلهای بودن «روند توافق» است و اینکه تا زمانی که همه موانع داخلی کشورها رفع نشوند؛ و تا وقتیکه همه تحریمها لغو نشوند، ایران اقدامات اصلاحی خود در چرخه هستهایاش را حتی «آغاز» هم نخواهد کرد. گزارهای بسیار مهم و تصمیمی تاریخی در راستای تحقق منویات رهبر انقلاب که بارها بر «همزمان بودن اقدامات طرفین» تأکید کرده بودند.
آنچه باید آن را جدی گرفت یکی از «تبعات» مهم توافق هستهای است: اگر این توافق به اینجا بینجامد که سرمایهگذاران غربیِ تشنهی بازار ایران احساسِ یک ثباتِ 10 تا 15 ساله کنند و درنتیجه، بر سرِ ورود به بازارهای ایران به رقابت بیفتند، سرمایههایی که از این رهگذر وارد کشور خواهد شد هرگونه اقدام علیه امنیتِ سرزمین یا قلمرو جمهوری اسلامی را به اقدام علیه «امنیت سرمایههای غربی» تبدیل خواهد کرد و هزینه را برای متجاوزان بهمراتب سنگینتر میکند. اگر شراکت غربیها در سود و زیانِ اقدام علیه امنیت ایران به یک «شراکت واقعی» تبدیل شود، آن زمان حتی با دقت بسیار بالاتری میتوان گفت که بههیچوجه امکانِ «بزن و در رو» وجود نخواهد داشت!
آنچه باید جدی گرفت همزبانی - و انشاالله همدلی - جدی ایرانیها بر محور توجه به توان داخلی است. شاید طرف غربی توقع داشت در «ایرانِ پایِ میز مذاکره» گفتمانِ توان داخلی تضعیف شود و استقبال از کار و سرمایه و فرصتِ خارجی «جذابیت توان بومی» را کم کند. اما با دقتها و هدایتهای تاریخساز رهبر هوشمند انقلاب، امروز در آستانه توافق هستهای گفتمان تکیهبر توان داخلی و تقویت اقتصاد مقاومتی دیگر نهفقط از تریبونهای راهبردی نظام که از تریبونهای دولتی شنیده میشود و محتوای نامهنگاریهای این روزهای مقامات دولتی بیش از آنکه از «اقتصادِ پس از توافق» حکایت کند حولوحوش «رویکردهای اقتصاد دروننگر» میچرخد.
خط قرمزها مراعات نشود و به توافق هم برسیم! چطور است؟!
واقعیت این است که به دوگانهی «رعایتِ خط قرمزهای طرفین و حصول توافق» و «عدم رعایتِ خطوط قرمز طرفین و عدم حصول توافق» حالت سومی هم میتوان افزود و آن «عدم رعایتِ خطوط قرمز آمریکا و حصول توافق» است! خط قرمزهای اعلامیِ ایالات متحده آمریکا همه «واقعی» نیستند بلکه بعضی صرفاً به هدف «امتیاز گیری» طراحیشدهاند و آمریکاییها قصد داشتهاند که با «دست کشیدنِ آرامآرام» از آنها، طرف مقابل خود را به دست کشیدنِ متقابل از بخشی از خطوط قرمز واقعیاش وادار کنند. مطرحشدن برنامههای موشکیِ کاملاً بیارتباطِ ایران در مذاکرات و یا مسئله مصاحبه با دانشمندان ایرانی را میتوان ازجملهی این خطوط قرمزِ غیرواقعی دانست. و شاید به دلیلِ همین قصد «دست کشیدنِ آرامآرام» است که آروزی خام بازجویان موساد و سی آی ای برای مصاحبه با دانشمندان ایرانی نهتنها اکنون دیگر روی میز مذاکرات نیست و شانسی برای تحقق ندارد، بلکه از آغاز هم چیزی جز یک خط قرمز تاکتیکی نبود و مهندسان آمریکاییِ مذاکرات بهخوبی میدانستهاند که کجا قرار است از این درخواستِ بیمعنا دست بکشند.
امیدواریم در این آخرین ساعات، طرف ایرانی حواس خود را به خطوط قرمزِ تاکتیکیِ آمریکاییها بیشتر جمع کند و در وضعیتی که به یک «توافق خوب» نزدیک شده است، منفیبافیهای ساختگی مسئولان آمریکایی را جدی نگیرد. این منفیبافیها صرفاً تمایل آنها به «معامله بر سر خطوطی که درواقع قرمز نیستند!» را نشان میدهد و واجد اهمیت و ارزش دیگری نیستند. آمریکاییها خیلی خوب میدانند که با نقض برخی خطوط قرمز تاکتیکی هم این توافق را میخواهند.