چاپ صفحه

نقدی بر بیانیه جوانان اصلاح طلب گلستانی / نغمه های شیطانی فرزندان معنوی بازرگان

"به گزارش یکی از سایت های  محلی افراطی و معلوم الحال (که در آینده ای نزدیک عقبه و ارتباط گسترده پوششی آن با عناصر فتنه در استان و تهران را افشا خواهیم کرد)شورای مصطلح به  هماهنگی جوانان اصلاح طلب گلستان و جوانان اصلاح طلب پیش رو، بیانیه مشترکی صادر کردند .

 

صرف نظر از موضوع اصلی این بیانیه یعنی حمایت از هاشمی رفسنجانی-  که موضوع این نقد نمی باشد و اینجانب نقد مقتضی را براساس بیانیه کانون حزب الله استان گلستان  به نگارش در آورده ام و گذشته از آنکه ضرورتی به تکرار آن نمی بینم؛دیگر با انتخاب شایسته و بصیرانه  حضرت آیه الله محمد یزدی  بعنوان رئیس خبرگان رهبری ،سالبه به انتفا موضوع است.

 

اما بخشی از این بیانیه در تنزل اولا قیام و نهضت اسلامی به کنشگری یا اکتیویسم سکولارانه ثانیا نقش و جایگاه رهبری امام خمینی به یک کنش گر آنهم همسطح با بعض شاگردان و صحابه ایشان و همچنین  شخص معلوم الحالی همچون مهندس بازرگانثالثا تعریف سهم و سهام موهوم برای جریان نهضت آزادی  و لیبرال در عینیت انقلاب اسلامی! رابعا  القای انسداد رهبری  انقلاب اسلامی با مرگ و شهادت  افراد مورد اشاره و انحصار تداوم چنین راهی با وجود هاشمی رفسنجانی !!!

 

با عبور از نقش و جایگاه رهبری معظم انقلاب اسلامی در تمام دوران نهضت و 36سال گذشته بالاخص پس از رحلت امام(ره)؛ جای بسیار تامل داشته و نمی توان از آن بسادگی گذشت .ضمن اینکه همین بیانیه سند رسمی محکمی در خصوص ماهیت اصلی این گروهک های شبه سیاسی است و  به وضوح پرده از چهره و اهداف و برنامه های ضد امنیتی آنان-که چندی پیش از سوی رهبران احزاب منحله از آن پرده گشودند- می گشاید.

 

ماهیتی که یکبار همسو با هم کنش گران تجدیدنظرطلب و فتنه گر خود در تهران و دیگر شهرهای کشور،تواسط بعض این افراد در خیابان ولی عصر گرگان و همچنین در سفرهای تعریف شده به تهران و لندن نیز خود را یکبار نشان داده بود و...

 

2-2

 

در سطر میانی بیانیه مورد اشاره آمده است که:« در واقع عینیت یافتن انقلاب اسلامی، مرهون کنش انسانهایی همچون امام راحل(ره)، شهید بهشتی، آیت الله طالقانی، استاد شهید مطهری، مهندس بازرگان و انسانهایی است که پیش زمانی در کنار ما بودند ولی شهادت و مرگ پایان بخش زندگی آنان، و بغضی بر گلوی ایرانیان نهاد. بغضی که شاید بتوان به حسرتی نا ممکن و دست نیافتنی برای ما ایرانیان و نسل جوان انقلاب تعبیر نمود.» 

 

حال آنکه انقلاب اسلامی  همچنانکه در مقدمه میثاق نامه ملت ایران آمده است:« اعتراض در هم کوبنده امام خمینی به توطئه آمریکایی «انقلاب سفید» که گامی در جهت تثبیت پایه‌های حکومت استبداد و تحکیم وابستگی‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران به امپریالیزم جهانی بود عامل حرکت یکپارچه ملت گشت و متعاقب آن انقلاب عظیم و خونبار امت اسلامی در خرداد ماه ۴۲ که در حقیقت نقطه آغاز شکوفایی این قیام شکوهمند و گسترده بود مرکزیت امام را بعنوان رهبری اسلامی تثبیت و مستحکم نمود و علیرغم تبعید ایشان از ایران در پی اعتراض به قانون ننگین کاپیتولاسیون (مصونیت مستشاران امریکایی) پیوند مستحکم امت با امام همچنان استمرار یافت و ملت مسلمان و بویژه روشنفکران متعهد و روحانیت مبارز راه خود را در میان تبعید و زندان، شکنجه و اعدام ادامه دادند.»( طلیعه نهضت-مقدمه قانون اساسی)

 

بنابراین اولا عینیت انقلاب اسلامی با توجه به ریشه های عمیق و آثار و ثمرات درونی و بیرونی آن چه در اعماق انفس و آفاق یک امر آنی نبوده است و از سال 42 در پیوند بین امام و امت عینیت یافته و در سیر تکاملی خود به مرحله  پیروز مقدماتی سال 1357رسیده و هنوز نیز بر همان خط اصیل به رهبری حضرت آیت الله خامنه ای مدظله العالی جهت غایت عینیت یافتن خود یعنی ظهور تمدن نوین اسلامی ادامه دارد.

 

ثانیا همانطور که در مقدمه قانون اساسی یاد شده است این نهضت عظیم اسلامی یک قیام دینی است که براساس بیانات صریح امام خمینی (ره) آن چه هدف و مراد اصلی بوده است خدا، دین خدا،حاکمیت دینی و ... است و اساسا انگیزه های فردی و گروهی در آن جایی نداشته و ندارد؛ نظیر قیام امام حسین (ع)  که امام خمینی (ره)  آنرا الگوی نهضت اسلامی می داند.

 

2-1

 

بنابراین تنزل  و تغییر این ماهیت  به یک کنشگری که معمولا به اقدامات و فعالیت های‌ مختلف با هدف ایجاد تغییر و تحول در آنها با اهداف و انگیزه های شخصی و گروهی و.. انجام می‌شود؛کاملا متفاوت است.

 

ثالثا آنچه در این قیام از برجستگی و تمایز خیره کننده ای نسبت به دیگر انقلاب های معاصر برخوردار است؛عبارت است از رهبری شجاعانه امام خمینی(ره) و تداوم این رهبری بلامنازع در تمام دوران نهضت است و لذا هیچ شخص و فردی را نمی توان در عرض امام خمینی(ره) قرار داد و برای او هم وزنی قائل شد.کسانی که مدعی چنین هم وزنی هستند یا انقلاب اسلامی و ریشه های آن را نمی شناسند و یا مغرضانه برای اهداف دیگری(هم عرض سازی جریان لیبرال با جریان اسلامی و سهم دهی مساوی به آنان در عینیت انقلاب اسلامی) بدنبال هم عرض سازی رهبران کاریکاتوری خود همچون بازرگان هستند.
 

 

رابعا قطعا بازرگان از زمره کنشگران سکولار بوده است که هیچ اعتقادی به عینیت انقلاب اسلامی در چارچوب اندیشه های امام خمینی و خواست تاریخی ملت ایران نداشته است و این براساس مستندات موجود در دوران نهضت قابل اثبات است.حسن نزیه عامل سازمان سیا و سخنگوی نهضت آزادی، در نطقی که به مناسبت اعلام موجودیت نهضت آزادی ایراد کرد اعلام داشت: «در رژیم سلطنت مشروطه، شاه باید بماند و خاندانش نسلاً بعد نسل سلطنت کنند ...

 

به نظر من، نهضت آزادی ایران ضامن حفظ رژیم حاضر مملکت و اجرای صحیح و کامل اصول مشروطیت می‌باشد» . در گزارش «محرمانه» ساواک به تاریخ 10 خرداد 1340 چنین آمده: «مهندس بازرگان می‌گفت که ما هرگز برنامه‌ای برای تضعیف مقام سلطنت نداریم و با توده‌ای ‌ها هم همکاری نخواهیم نمود و می‌خواهیم فقط از آزادی در ایران دفاع کنیم »

 

دکتر عباس شیبانی ( از اعضای سابق نهضت آزادی ) نیز در مورد بازرگان اظهار می‌دارد: «بازرگان اعتقاد به دموکراسی غربی و پارلمان و اصلاحات در داخل رژیم پادشاهی و موافقت شخص شاه داشت ؛ چون فکر نمی‌کرد که سلطنت را هم می‌شود حذف کرد».

 

شیبانی در ادامه اشاره می‌کند که از دید برخی سران نهضت آزادی، مردمی که در 15 خرداد به حمایت از امام خمینی و علیه شاه تظاهرات کردند، «یک عده نادان و چاله میدانی» بوده‌اند!

 

وی می‌گوید :«بعد از قیام 15 خرداد نیز جبهه ملی و بعضی از اعضای نهضت آزادی صریحاً مخالف بودند که از آن اعلام حمایت بکنیم. ما آن را یک قیام مردمی می‌دانستیم ولی آن‌ها می‌گفتند که یک عده نادان و چاله میدانی علیه اصلاحات شاه و آمریکا، شورش کرده‌اند !»بازرگان در سال 1342 در جریان دادگاه خود، بار‌ها از سلطنت مشروطه حمایت کرده و در خصوص اتهام اقدام علیه سلطنت مشروطه، می‌گوید :« برای شما قسم بخورم به پیر به پیغمبر و به خدا قسم، این حرف ‌ها و اتهامات دروغ است ».

 

وی در بخش دیگری از دفاعیاتش پرده از نسبت خود با نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی  می گشاید :« اگر ما را از بین ببرید، آخرین سنگر دفاع از سلطنت را از بین برده اید و آن وقت با مخالفین واقعی رژیم پهلوی مواجه خواهید شد .»

 

ضمن اینکه به اعتراف مهندس بازرگان در بهمن سال 1358، وی و دوستانش از سال 1332 با دولت‌های گوناگون رژیم شاه، دولت آمریکا و برخی کشورهای اروپایی ارتباط‌های پنهانی داشته اند:« پایه گذاران و اعضاء و علاقه‌مندان به نهضت آزادی ایران و نهضت مقاومت ملی، نه تنها با آمریکا، بلکه با بعضی از کشورهای اروپا و نیز دولت وقت [رژیم شاه] ارتباط‌های کم و بیش پنهانی داشته‌اند ؛ نه تنها از چند ماه مانده به پیروزی درخشان انقلاب، بلکه از 26 سال پیش .».

 

همچنین براساس دیگر مستندات موجود  از جمله ملاقات بازرگان با جان استمپل عنصر اطلاعاتی بخش سیاسی سفارت آمریکا در تاریخ نهم خرداد 1357:« اگر شاه حاضر باشد که تمام مواد قانون اساسی را به اجرا درآورد، ما آماده ایم تا سلطنت را بپذیریم ». 

 

و نامه‌ای که در مرداد 1357 برای امام خمینی به نجف می‌فرستد، و از امام خمینی می‌خواهد که قانون اساسی ـ و در حقیقت رژیم شاهنشاهی ـ را به رسمیت بشناسد و آن را نفی نکند ! هم چنین از امام می‌خواهد که حملات ایشان فقط علیه استبداد باشد و فعلاً علیه استعمار یعنی آمریکا و اروپا، چیزی نگوید ! به وضوح نشان می دهد که این جریان به رهبری بازرگان در عینیت انقلاب اسلامی نقش نداشته اند و حتی امام بارها و به مناسبت های مختلف متذکر آن شده اند.

 

حضرت امام در بهمن ماه سال 56 در مورد آنان چنین هشدار داد: "... به آنها که دم از چهارچوب قانون اساسی می‌زنند تذکر اکید دهند که با این کلمه صحه بر رژیم سلطنتی فاسد موجود نگذارند." ( از پیام امام خمینی در رابطه با کشتار رژیم در ماه محرم 56/11/2 صحیفه نور جلد2، ص 13) "اگر شما در نوشته یک حزبی دیدید که از آن بیرون می‌آید که ما قانون اساسی می‌خواهیم، به طور مطلق این را گفتن معنایش این است که ایشان (شاه) باید باشد، این خیانت است. (بیانات امام خمینی به مناسبت سالروز 15 خرداد. 57/3/10 صحیفه نور، جلد 2، ص 74)

 

تا جایی که اما در شُرف پیروزی انقلاب اسلامی از تکرار این سخنان به نغمه های شیطانی یاد کردند:«فرقی نیست بین موافقین دولت و آنان که با فرصت‌طلبی و فریبکاری، خود را به صورت مخالف درآورده‌اند و به فریاد برخاسته‌اند و آنان که دم از انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسی می‌زنند، زیرا تمام اینها کوشش دارند با این نغمه‌های شیطانی شاه را حفظ کنند.» ( از پیام امام خمینی، 57/7/16 صحیفه نور، جلد 2، ص 113 5) و آیا با وجود این پیشینه و سابقه این عناصر در خیانت داخلی و خارجی به نهضت اسلامی امام خمینی(ره) می توان از آنان به  نقش آفرینان انقلاب اسلامی و آنهم در عرض رهبری امام خمینی یاد کرد؟آیا این سخنان همان نغمه های شیطانی در همسویی با خواست شیطان بزرگ آمریکا نیست؟

 

1

 

نااهلانی که امام خمینی(ره) همواره نسبت به وجود و نفوذ آنان هشدار می داد جریان نفاق و لیبرال بود که در نامه عزل منتظری هم نسبت به بازرگان و بنی صدر و هم نسبت منتظری بدان صریحا اشاره و از عواقب به قدرت رسیدن جریان لیبرال و منافق هشدار داده بود.

 

حال از خودتان بپرسید که امروز این نااهلان منافق و لیبرال در زیر چتر حمایتی چه کسی هستند و سر بر آخور طویله کدام جریان سیاسی دارند؟نسبت این جریان با امام و رهبری چیست؟و در سیر تکاملی عینیت بخشی به انقلاب اسلامی در غایت آرمانی-عملگرایی آن چه نقشی ایفا می کنند؟همراهی یا تقابل؟

 

امروز ماهیت اصلی شما و این نغمه های شیطانی تکراری بر همگان آشکار شده است اما خداوند متعال یک فرصت دیگری در این سالها عنایت فرمودند که شاید به راه حقیقی امام که همان راه رهبری انقلاب اسلامی است بازگردید.

 

این فرصت همچون ابرهای بهاری می گذرد و آنان که مدعی اکثریت هستند امروز خوب باید نغمه الهی-مردمی خبرگان ملت را شنیده باشند که راه امام عرصه قیام و شهادت برای خدا و دین خداست نه کنشگری سیاسی برای منافع شخص و گروهی.باشد که از این روز تاریخی عبرت بگیرید و به دامان انقلاب اسلامی برگردید؛چراکه  اگر روز موعود فرا برسد انقلاب اسلامی برای همیشه جریان نفاق و لیبرال را به زباله دان تاریخ خواهد سپرد.محمد حیدری کارشناس مسائل سیاسی - گلستان ما