عدالت خواهان گلستان"دانشجوى موفّق چه دانشجویى است؟
به نظر من دانشجوى موفّق کسى است که خوب درس بخواند؛ خوب تهذیب اخلاق کند و خوب به ورزش بپردازد. من براى دانشجو
موفّق، سه شاخص دارم. البته ممکن است یک جوان موفّق در خانه، معیارهاى دیگرى داشته باشد؛ یک کاسب موفّق، یک اداره موفّق، معیارهاى دیگرى داشته باشد؛ اما دانشجوى موفّق، به حیث دانشجویى، این است: باید خوب درس بخواند، به اخلاق و تهذیب نفس بپردازد، ورزش هم بکند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
عمدهترین وظیفه جوانان حزبالّلهى و انقلابى چیست؟
به نظر من، جوانان انقلابى دانشگاه - چون بحث دانشجو را داریم - سعى کنند خوب درس بخوانند؛ خوب فکر و معرفتشان را بالا ببرند. سعى کنند در محیط خودشان اثر بگذارند؛ فعال باشند، نه منفعل؛ روى محیط خودشان، اثر فکرى و روانى بگذارند. این شدنى است. یک جوان گاهى اوقات مىتواند مجموعه پیرامونى خودش را - کلاس را، استاد را و حتّى دانشگاه را - زیر تأثیر شخصیت معنوى خودش قرار دهد. البته این کار با سیاسیکارى بهدست نمىآید؛ با معنویت بهدست مىآید، با صفا بهدست مىآید، با استحکام رابطه با خدا بهدست مىآید. عزیزان من! رابطه با خدا را جدّى بگیرید. شما جوانید؛ به آن اهمیت بدهید، با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید. مناجات، نماز، نماز با حال و با توجّه، براى شما خیلى لازم است. مبادا اینها را به حاشیه برانید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
نظر شما در مورد ظهور نسل جدید انقلاب و ماموریت این نسل چیست؟
گفتند که نسل جدیدى در حال ظهور است. این کاملاً درست است. این نسل که شما میگوئید دارد ظهور میکند، این را هم من کاملاً قبول میکنم؛ تصدیق دارم و آن را حس میکنم.
سؤال میشود که مأموریت این نسل چیست؟ الزاماتش چیست؟ کى میخواهد او را پیش ببرد و هدایت کند؟ اینها سؤالهاى خوبى است. به نظرم میرسد این سؤالها سؤال است، لیکن ابهام نیست. پاسخ به این سؤالها معلوم است. انقلاب براى ایجاد یک دولت به جاى دولت که به وجود نیامد، براى ایجاد یک نظام، یک مجموعهى ملى و انسانى بر اساس یک تفکر به وجود آمد. آن تفکر، تفکر اسلام است. ادعاى ما این است - که این ادعا را اثبات هم میکنیم و ثابت شده است؛ قطعى است - ما معتقدیم راه سعادت انسانها به دست تعالیم انبیاء است، که کاملترینش هم تعالیم اسلام است. بشر منهاى تعالیم انبیاء حتّى پیشرفت مادى هم در این حدى که پیدا کرده، پیدا نمیکرد؛ چه برسد به تعالى معنوى و بهجت معنوى و آرامش و آسایش روانى که زمینهساز عروج اوست به معارج والاى ملکوتىِ انسان. راه سعادت انسان این است.
براى اینکه تفکر انبیاء در جامعه پیاده شود، یک حرکت بلندمدت و طولانى لازم بود. این انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعهى اسلامى، کشور اسلامى، نه فقط دولت اسلامى، نه فقط تشکیل یک نظام اسلامى، بلکه تشکیل یک واقعیت و یک مجموعه مردمى که بر اساس تعالیم اسلام - که لبّ لباب تعالیم انبیاء است - زندگى میکنند و آثارش را احساس میکنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود که در ظرف سى سال برسیم. این هدف، هدف خیلى طولانى مدتى است. باید تلاش کرد، باید کار کرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ کشور و ملتتان را به آن جایگاهى که معنایش این باشد که یک جامعهى اسلامى به معناى واقعى تشکیل شده، برسانید. این را الگو کنید. این میشود بزرگترین وسیله براى گسترش این فکر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
وظیفهی جنبش دانشجوئی در کنار سایر اقشار جامعه برای رسیدن به جامعه اسلامی الگو چیست؟
جنبش دانشجوئى؛ یعنى دانشجوى متحرک، دانشجوى فعال؛ دانشجوئى که از نیروى فکر و توان جسمى و روحى خودش میخواهد براى پیشرفت استفاده کند؛ آیا فقط اینها مخاطبند؟ بلاشک نه. سنگینترین مسئولیت بر عهدهى مسئولان و انواع نخبگان جامعه است؛ نخبگان علمى و نخبگان فکرى و نخبگان سیاسى، لیکن جریان دانشجوئىِ فعال هم مسئولیت سنگینى دارد. یکى از مسئولیتهاى جریان دانشجوئى، تلاش براى فهمیدن است؛ یعنى تفکر.
من به نظرم میرسد،یکى از کارهاى لازم، تشکیل جلسات فکرى وسیعى است که مجموعهى دانشجوئى، همراه با مجموعهى حوزوى، با برنامهریزى خوب، میتواند به وجود بیاورد تا بنشینند دربارهى مسائل گوناگون فکر کنند. گسترش فکر و پراکندن فکرِ درست و صحیح میتواند همان ثمراتى را ببخشد که ما در زمینههاى مسائل علم و فناورى و پیشرفت علوم از دانشجو توقع داریم؛ یعنى شکوفائى، آوردن حرف نو به میدان اندیشه، با یک حرکت صحیح و جهتگیرى درست. یکى از کارها این است.
یکى از کارها، مشخص کردن اصول است. ما اصولى داریم که باید از این اصول تخطى نشود.
یعنى به نام فکرپردازى و اندیشهپردازى، از اصول انحراف پیدا نشود. اصول، شاخصهاى راه صحیح و صراط مستقیم است. خطاست اگر اصول را به دیوارههائى تشبیه بکنیم که انسان از وسط این دیوارهها باید حرکت کند؛ نه، اصول شاخصند. یک راه مستقیمى وجود دارد، یک صراط مستقیمى هست که این، انسان را به هدف میرساند. این صراط مستقیم را باید شناخت، باید کشف کرد. هیچ کس در محدودهى صراط مستقیم زندانى نشده. اجبار به پیمودن صراط مستقیم در هیچ کس نیست. این اصول کسى را اجبار نمیکند، الزام نمیکند، محدود نمیکند، بلکه این اصول انسان را هدایت میکند و به او میگوید که اگر چنانچه بر طبق این اصول حرکت کردى، به آن نتیجهى مطلوب خواهى رسید؛ اگر از این اصول تخطى کردى، به هدف نخواهى رسید. آخر، اشکال بیراهه همین است. بیراهه، دو اشکال دارد: یک اشکال این است که انسان به سرمنزل مقصود نمیرسد؛ اشکال دیگر این است که وقت انسان تلف میشود؛ فرصتها از دست میرود.
این کسانى که در طول این صد سال، صد و پنجاه سال اخیر در کشور ما داعیهى اصلاح و پیشرفت و ترقى سر دادند و ما را حقاً و انصافاً به بیراهه کشاندند، این گناه بزرگ را انجام دادند؛ هم ما در طول این صد و پنجاه سال به مقصد نرسیدیم و عقب ماندیم، هم وقتمان تلف شد. چند نسل پىدرپى باید بیایند، ضایع شوند، در این تیه(1) سرگردانى بروند و به نتیجه نرسند، تا یک وقت یک نسل متوجه بشود که اشتباه کردهاند؛ راه را برگردد، شروع کند از نو حرکت کردن. گناه آن کسانى که جوامع بشرى را به بیراهه میکشانند، این است که وقت آنها و عمر آنها و فرصتهاى آنها را ضایع میکنند.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
جمع میان تلاش برای تعالی و خلوصبخشی به نظام با وحدت حداکثری نیروهای انقلاب که به حق نیاز شرایط امروز کشور است چگونه ممکن میگردد؟
بعضىها میگویند وحدت، بعضىها میگویند خلوص؛ شما چه میگوئید؟ من میگویم هر دو. خلوص که شما مطرح میکنید - که ما بایست از فرصت استفاده کنیم و حالا که غربال شد، یک عدهاى را که ناخالصى دارند، از دائره خارج کنیم - چیزى نیست که با دعوا و کشمکش و گریبان این و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بیاید؛ خلوص در یک مجموعه که اینجورى حاصل نمیشود؛ ما به این، مأمور هم نیستیم.
در صدر اسلام، خوب، با پیغمبر اکرم یک عده بودند؛ سلمان بود، اباذر بود، ابىّبنکعب بود، عمار بود، کى بود، کى بود؛ اینها درجهى اول و خالصترینها بودند؛ عدهاى دیگر از اینها یک مقدارى متوسطتر بودند؛ یک عدهاى بودند که گاهى اوقات پیغمبر حتّى به اینها تشر هم میزد. اگر فرض کنید پیغمبر در همان جامعهى چند هزار نفرى - که کار خالصسازى خیلى آسانتر بود از یک جامعهى هفتاد میلیونى کشور ما - میخواست خالصسازى کند، چه کار میکرد؟ چى برایش میماند؟ آن که یک گناهى کرده، باید میرفت؛ آن که یک تشرى شنفته، باید میرفت؛ آن که در یک وقتى که نباید از پیغمبر اجازهى مرخصى بگیرد، اجازهى مرخصى گرفته، باید میرفت؛ آن که زکاتش را یک خرده دیر داده، باید میرفت؛ خوب، کسى نمیماند. امروز هم همین جور است.
اینجورى نیست که شما بیائید افراد ضعافالایمان را از دائره خارج کنید، به بهانهى اینکه میخواهیم خالص کنیم؛ نه، شما هرچه میتوانید، دائرهى خلّصین را توسعه بدهید؛ کارى کنید که افراد خالصى که میتوانند جامعهى شما را خالص کنند، در جامعه بیشتر شوند؛ این خوب است. از خودتان شروع کنید؛ دور و بر خودتان، خانوادهى خودتان، دوستان خودتان، تشکل خودتان، بیرون از تشکل خودتان. هرچه میتوانید، در حوزهى نفوذ تشکل خود، براى بالا آوردن میزان خلوصهاى فردى و جمعى تلاش کنید؛ که نتیجهى آن، خلوص روزافزون جامعهى شما خواهد شد. راه خالص کردن این است.
وحدت هم که ما گفتیم - که بعد سؤالات دیگرى هم در این زمینه شده - منظور من اتحاد بر مبناى اصول است. بنابراین وحدت با کیست؟ با آن کسى که این اصول را قبول دارد. به همان اندازهاى که اصول را قبول دارند، به همان اندازه ما با هم مرتبط و متصلیم؛ این میشود ولایت بین مؤمنین. آن کسى که اصول را قبول ندارد، نشان میدهد که اصول را قبول ندارد یا تصریح میکند که اصول را قبول ندارد، او قهراً از این دائره خارج است. بنابراین با این تفصیل و توضیحى که عرض شد، هم طرفدار وحدتیم، هم طرفدار خلوصیم.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 31/5/89)
معیار و ملاک براى جدایى و مرز اصول و سلیقهها چیست؟ اصول را چگونه مىتوان تشخیص داد؟
اصول، با سلیقههاى گوناگون در زمینههاى مختلف، با هم اشتباه نمىشود. اصول، پایههاى فکرى یک نظام و یک اساس حکومتى است. اسلام، از اصول است؛ استقلال، از اصول است؛ نظام دینى، از اصول است؛ رعایت قوانین اسلامى، از اصول است؛ جهتگیرىِ عمومى ملت و کشور به سمت متدیّن شدن و جامعه را به سمت جامعه اسلامىِ کامل کشاندن، از اصول است. اصول از این قبیل است. سلیقهها این است که یک نفر با زید خوب است، با عمرو بد است؛ یکى از آن خوشش مىآید، آن دیگرى از آن خوشش نمىآید. در زمینههاى اقتصادى، از سلیقه هم بالاتر هست؛ اما اصول نیست.
فرض بفرمایید که یک نفر معتقد به سیاست «تعدیل اقتصادى» است، یکى هم مخالف این سیاست است؛ مثلاً معتقد به سیاست نوع دیگر است. اینها از سلیقه هم بالاتر است؛ اما با اصول نباید اشتباه شود. آن کسى که داراى این سلیقهى سیاسى و این روش سیاسى است، وقتى که مسؤولیتى داشته باشد، بر طبق همان عمل مىکند؛ آن دیگرى مىآید و برطبق چیز دیگر عمل مىکند؛ اما اصول همیشه محفوظ است. الان شما ملاحظه بفرمایید؛ از زمان ریاست جمهورى بنده، که آنوقت رئیس دولت کسى بود، بعد رئیس دولت کس دیگرى شد؛ و زمان بعد از ریاست جمهورى بنده، که رئیس دولت کس دیگرى شد؛ با اینکه سلایق سیاسى و اقتصادى تفاوتهاى گوناگونى کرده، اما درعینحال همواره در این مدّت، آن پایههاى فکرى - یعنى اعتقاد به اسلام، اعتقاد به امام، اعتقاد به نظام اسلامى، اعتقاد به مردمى بودن جامعه - همه سر جاى خود محفوظ است. این اعتقادها چیزهایى نیست که حتّى با آمدن و رفتن دولتها عوض شود. بنابراین قابل اشتباه نیست.
(پاسخهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى به پرسشهاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف 78/9/1)
چگونه مىتوان از خطّ فکرىِ ناب ولایت در مسائل روزمرّه و جارى به صورت واضح مطّلع شد تا افراد نتوانند نظرات حضرتعالى را خلاف وانمود کنند؟
من آنچه که در سخنرانیها بیان مىکنم، لبّ نظراتم است. اساسیترین نظراتم همانهایى است که شما در سخنرانیها از من مىشنوید. هیچ نظرى درباره مسائل جارى کشور و مسائل اسلام و مسلمین و مسائل اجتماعى وجود ندارد که من آن را درِگوشى به کسى بگویم و نشود آن را در علن گفت. نظرات من، نظراتى شفّاف و روشن است که در خطبه نماز جمعه و در سخنرانى با گروههاى مختلف، شما اینها را مىشنوید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
راه دستیابی به نظرات امام (ره) چیست؟
نظرات امام یک مجموعه است و خوشبختانه بیانات امام ثبت شده است و همین است که هست. مثل همهى متونى که از آنها میشود تفکر گوینده را استنباط کرد؛ منتها با شیوهى درستِ استنباط. شیوهى درستِ استنباط این است که همه حرفها را ببینند، آنها را در کنار هم قرار بدهند؛ توى آنها عام هست، خاص هست؛ مطلق هست، مقید هست. حرفها را باید با همدیگر سنجید، تطبیق کرد؛ مجموع این حرفها، نظر امام است. البته کار خیلى سادهاى نیست، اما روشن است که باید چه کار کنیم: یک کار اجتهادى است؛ اجتهادى است که از عهدهى شما جوانها برمىآید. بنشینند واقعاً گروههاى کارى در زمینههاى مختلف، نظر امام را استنباط کنند، از گفتههاى امام به دست بیاورند.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
آیا ما به عنوان سربازان انقلاب و فعالان جریانات دانشجویی انقلابی باید عینا از همان موضعی سخن بگوییم که رهبری معظم به اقتضای جایگاه رفیع ولایی و سکانداری کشتی انقلاب از آن سخن می گویند؟
میگویند آیا ما هم باید مثل رهبرى موضع بگیریم یا نه؟ خوب، رهبرى یک تکلیفى دارد، ما یک تکلیف دیگر داریم. ببینید،
نبادا کسى تصور کند که رهبرى یک نظرى دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمى مطرح میشود، در خفا به بعضى از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزى نیست. اگر کسى چنین تصور کند، تصور خطائى است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهاى انجام داده. نظرات و مواضع رهبرى همینى است که صریحاً اعلام میشود؛ همینى است که من صریحاً اعلام میکنم.
چند سال قبل که یک قتلى اتفاق افتاده بود و دشمنان جنجال کردند، تبلیغات کردند و گفتند اینها فتوا داشتند، دستور داشتند، و میخواستند یک جورى پاى رهبرى را میان بکشند، توى نماز جمعه گفتم: اگر من یک وقتى اعتقاد پیدا کنم که یک نفرى واجبالقتل است، این را توى نماز جمعه علنى خواهم گفت. نه جایز است، نه شایسته است که مواضع دیگرى غیر از آنچه که رهبرى به صورت علنى و صریح به عنوان مواضع خودش اعلام میکند، وجود داشته باشد؛ نه، همینى است که دارم میگویم.
البته ممکن است کیفیت روزه گرفتن شما با بنده، نماز خواندن شما با بنده یک تفاوتهائى داشته باشد. خوب، شما جوانید، دانشجوئید؛ فعالیت دینى شما، فعالیت اجتماعى شما جوانانه است؛ با رفتار پیرمردانهى پیرمردها طبعاً تفاوت پیدا میکند. از این تفاوتهاى قهرى و طبیعى نمیشود صرفنظر کرد.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)
به ما بگویید در این اوضاع آشفته، وظیفه یک دانشجوى آگاه و آماده در مقابل جریانهاى سیاسى مختلف چیست؟
درست فکر کردن، درست تحلیل کردن، تحلیل درست را به دیگران منتقل کردن و سعى در روشن و آگاه کردن کسى که فکر مىکنید ناآگاه است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
لطفاً نظر خود را در مورد آینده فعالیتهاى سیاسى دانشجویان و سمت و سوى این حرکات بفرمایید.
من سه، چهار سال قبل از این گفتم که دانشجویان بایستى سیاسى شوند؛ و بعد هم علیه کسانى که دانشگاه را از سیاست دور کردند، تعبیر تندى کردم. یک سال بعد از آن، یا همان وقتها، در یک اجتماع دانشجویى گفتم که اشتباه نکنید؛ من که مىگویم فعّالیت سیاسى، معنایش این نیست که فعالیت سیاسى حتماً باید علیه دولت، علیه مسؤولان و علیه نظام باشد. بعضى از بدخواهان، فعالیت سیاسى را اینگونه تعبیر مىکنند. فکر مىکنند فعّالیت سیاسى، یعنى سیاسیکارى! این، یک نوع سیاسیکارى و یک نوع تقلّب است که آدم تصوّر کند فعّالیت سیاسى در دانشگاه، فقط با بدگفتن و با فحّاشى کردن و با اهانت کردن به این و آن حاصل مىشود؛ نه. فعّالیت سیاسى، براى پیدا شدن قدرت تحلیل در دانشجوست. این دانشجو اگر قدرت تحلیل سیاسى نداشته باشد، فریب مىخورد و فریب خوردن دانشجو، درد بزرگى است که تحمّلش خیلى سخت است. بالاخره اگر دانشجویان بخواهند قدرت تحلیل پیدا کنند، باید فعّالیت سیاسى بکنند؛ باید سیاست را بخوانند، بنویسند، بگویند، مذاکره و مباحثه کنند. تا این کار نشود، دانشجویان توانایى پیدا نمىکنند. عقیده من، هنوز هم همین است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
اولویّتهاى سیاسى، فرهنگى در دانشگاهها و راهکارهاى صحیح حرکتهاى دانشجویان مسلمان انقلابى را در رسیدن به آنها بیان فرمایید.
به نظر من، اولویّتهاى سیاسى امروز، نباید موضوعات را مشخّص کند؛ روشها را باید مشخّص کند؛ موضوعات خیلى تفاوتى نمىکند. به نظر من، بحثهاى سیاسى دانشجویان خوب است.
بحث کنند؛ منتها بحثهاى جستجوگر و کاوشگر، نه بحثهاى فرمایشى. ما مثلاً به بعضى از شخصیتها یا افراد یا مقاماتى که همه چیز را فرمایشى بیان مىکنند، اعتراض مىکنیم؛ اما بعد ناگهان مىبینم که فلان دانشجو در یک گردهمایى، اجتماع کوچک یا بزرگ، یک فرمایش صادر مىکند! اگر فرمایش بد است، همه جا بد است. بحث دانشجویى باید باز، قابل کشش، قابل انعطاف، قابل کم و زیاد شدن باشد، تا در نتیجه قدرت تحلیل سیاسى دانشجو بالا برود. هدف بحثهاى سیاسى دانشجویى باید همین باشد تا دانشجو بتواند قدرت تحلیل سیاسى پیدا کند. در مورد مسائل فرهنگى هم همینطور است. حالا اگر وارد این بحث شویم، خیلى طول مىکشد؛ اینها بحثهاى طولانى است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
بهترین شیوه برخورد با منکرات چیست؟
بستگى به این دارد که چه کسى بخواهد برخورد کند.
اگر شما بخواهید برخورد کنید، «زبان» است. شما به غیر از زبان، هیچ تکلیف دیگرى ندارید. نهى از منکر براى مردم، فقط زبانى است. البته براى حکومت، اینطور نیست. اگر منکر بزرگى باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونى و خشن هم باشد؛ لیکن نهى از منکر و امر به معروفى که در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است؛ «انّما هى اللسان»
تعجّب نکنید. من به شما عرض مىکنم که تأثیر امر و نهى زبانى - اگر انجام گیرد - از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است. من چند سال است که گفتهام امر به معروف و نهى از منکر. البته عدّهاى این کار را مىکنند؛ اما همه نمىکنند. همه تجربه نمىکنند، مىگویند آقا چرا اثر نمىکند؛ تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید. اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است. شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مىتواند منکر را ادامه دهد؟
البته به شما بگویم عزیزان من! منکر را باید بشناسید. چیزهایى ممکن است به نظر بعضى منکر بیاید؛ در حالى که منکر نباشد. باید معروف و منکر را بشناسید. واقعاً باید بدانید این منکر است. بعضى گفتهاند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مىگویم احتمال تأثیر همه جا قطعى است؛ مگر در نزد حکومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمىرود و اثر نمىکند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش براى شما که از من سؤال کردید، «زبان» است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران 77/2/22)
امام فرمودند دانشجویان باید در مقابل انحرافات، شجاعانه بایستند. اگر ایستادگى دانشجو باعث اصلاح مسؤولان نشد، تکلیف چیست؟
چرا، عاملِ اصلاح خواهد شد. البته
ایستادگى دانشجو معنایش این نیست که مبارزه مسلّحانه کند. انسان به مسؤول باید بگوید، تذکّر بدهد و بخواهد؛ این خواستن باید در روش، برخورد و انتخاب او اثر بگذارد، که بلاشک اثر مىکند؛ ممکن نیست اثر نکند؛ بنده این را بهصورت یک امر قطعى عرض مىکنم. اگر روى این نکته دقّت کنید، خواهید دید امکان ندارد یک مجموعه چیزى را بخواهد و در نظامى مثل نظام ما - که نظام مردمسالارى و انتخاب است - تحقّق پیدا نکند؛ بالاخره تحقّق پیدا خواهد کرد.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
اگر اشکالى در سیاستها و عملکردها باشد، آیا باید آن را ابراز کرد؟ چگونه مىتوان این کار را کرد که متّهم به مخالفت با فرمایش شما در حمایت از دولت نشویم؟
من البته هیچوقت جلوِ انتقاد را نگرفتهام و کسى را منع نکردهام. انتقاد صحیح و دلسوزانه ضررى ندارد؛ اما این انتقاد بایستى به تخریب نینجامد. بعضیها طورى انتقاد مىکنند که تخریب است؛ این مصلحت نیست. کسى که مسؤولیت سنگینى در کشور بر دوشش هست و از او توقّع داریم که فلان کار را بکند - اقتصاد را درست کند و... - اگر ما او را تقویت نکنیم؛ اگر یک وقت ضعفى هم پیدا شد، آن را نپوشانیم؛ آیا مىتوانیم چنین توقّعى داشته باشیم؟ باز هم مىتوانیم امیدوار باشیم که آنچه که ما مىخواهیم، انجام خواهد گرفت و آنچه که وظیفه اوست، انجام مىگیرد؟
به نظر من، وظیفه همه است که به مسؤولان کشور کمک کنند و آنها را یارى نمایند؛ البته تا وقتى که در خطّ مستقیم اسلام و امام حرکت مىکنند. اگر کسى از خط مستقیم اسلام و امام منحرف شود - هر کسى باشد - او درخور حمایت نیست. این فرق هم نمىکند؛ از بالا تا پایین همه یکسان هستند؛ خود من هم همینطور هستم. اگر خداى نکرده من هم از آن خطّ صحیحِ اسلام تخطّى کنم، بر مردم واجب نیست که از من حمایت یا تبعیت کنند. البته احیاناً یک وقت اشتباه و اختلاف سلیقهاى وجود دارد. این اختلاف سلیقه نباید موجب شود که ما مسؤولان کشور و مسؤولان بخشهاى گوناگون را از حمایت خودمان محروم کنیم؛ نه، باید آنها را حمایت کنیم.
شما هم بدانید عزیزان من! امروز این کشور اقتدارش به همین است که دولت و ملت به هم وصلند. هیچ جاى دنیا هم اینگونه نیست. این را که عرض مىکنم، با علم و اطّلاع مىگویم؛ یعنى حتّى در کشورهاى دمکراتیک، این حالتى را که شما در اینجا مشاهده مىکنید - و خوشبختانه نظایر آن در این کشور زیاد است که یک مسؤول بنشیند و با مردم، صمیمى و خودمانى حرف بزند؛ نه آنها از او احساس وحشت کنند، نه او از آنها احساس وحشت و بیگانگى کند - وجود ندارد. این هم به برکت دین و به برکت اسلام است، والاّ آن حکومتهاى به خیال و به ادّعاى خودشان مردمى - که بىدین و ملحد بودند - حجابهایشان از مردمشان، خیلى خیلى قطورتر از دیگران هم بود! بنابراین، این اتّصال دولت و ملت، به برکت دین و اسلام است. این را نباید از دست داد؛ این چیز خیلى مغتنمى است. این ارتباط بین مسؤولان دولتى و مردم، حمایت اینها از آنها، علاقه و دلسوزى آنها به اینها، چیز بسیار با ارزشى است.
(پاسخهاى رهبر معظم انقلاب اسلامى به پرسشهاى دانشجویان در دانشگاه صنعتى شریف 78/9/1)
حدود و خطوط قرمزِ ما در جنبش عدالتخواهى چیست؟ چون گاهى برخى مسؤولان رده پایین در سخنرانیهاى خود، رفتار ما را تخریبى و مغایر با منافع نظام تفسیر مىکنند. نظر حضرتعالى چیست؟
اى کاش مىگفتند عملى که به عنوان رفتار تخریبى تعریف مىشود، چیست، تا بنده بگویم تخریبى است یا نه. بنده نمىدانم چطور رفتارى بوده که آنها آن را تخریبى دانستهاند. به هرحال،جنبش عدالتخواهى هنگامىکه در جمع دانشجویان و خطاب به آنها گفته مىشود، مقصود این است که این طلب و خواسته و خواهش به عنوان یک خواسته عمده مطرح شود.
نباید بگذارید این مطالبه مهم از ذهنها دور شود؛ یعنى بایستى عدالت آنچنان از طرف مردم، قشرها و بخصوص جوانان مطالبه شود که هر مسؤولى - چه بنده و چه هر کس دیگرى که در جایى مسؤول است - ناچار باشد به مقوله عدالت، ولو برخلاف میلش هم باشد، بپردازد. یک وقت است که ما مثلاً به وزارت اقتصاد و دارایى مىگوییم عدالت را رعایت کن، یا به قوّه قضاییّه مىگوییم عدالت را رعایت کن؛ اما یک وقت به جوانان مىگوییم شما عدالت را مطالبه کنید. هر کدام معناى خاصّى دارد. مطالبه عدالت به معناى این است که عدالت، گفتمان غالب در محیطهاى جوان و دانشجویى شود؛ عدالت را مطالبه کنند و آن را از هر مسؤولى بخواهند. اگر غیر از این کارى صورت گیرد، ممکن است درست و یا غلط باشد، که بنده چون نمىدانم، نظرى نمىدهم.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
برخى از مسؤولان فرهنگى و حتّى روحانیون و افراد موجّه و دلسوز، ما را نصیحت مىکنند که اعتراض به مسائل ضدّعدالت، به نظام و انقلاب ضربه مىزند و این کارها تندروى است. در پاسخ به این افراد چه باید گفت؟
باید گفت مطالبه عدالت نه فقط به نظام ضربه نمىزند، بلکه نظام را تقویت مىکند. البته من نمىدانم شما آن را چگونه مطالبه کردهاید که آنها گفتهاند ضربه مىزند. ممکن است روش مطالبه، تند یا خشن یا نامناسب بوده، که من در این باره قضاوتى ندارم؛ اما اصل مطالبه عدالت، هیچ ضربهاى به انقلاب نمىزند؛ کاملاً هم در جهت تقویت انقلاب است.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
بعضى میگویند اگر چنانچه صدا و سیما را نقد کنیم، بر خلاف رهبرى مطلبى گفتهایم چون رهبرى رئیس صدا و سیما را معین میکند! نظر شما چیست؟
اگر واقعاً ملاک این باشد، که آدم باید به هیچکس اعتراض نکند؛ چون رئیس قوهى قضائیه را هم رهبرى انتخاب میکند، رئیس جمهور هم بعد از انتخابات، تنفیذ رهبرى دارد؛ میگوید نصب کردم. پس باید به هیچکس اعتراض نکرد. نه آقا، اولاً صدا و سیما را رهبرى اداره نمیکند؛ این معلوم باشد. صدا و سیما را رئیس صدا و سیما اداره میکند. و رهبرى هم در موارد زیادى اعتراضهائى دارد. همین اعتراضهائى که شما دارید، بعضىهایش یا خیلىهایش، اعتراضهاى ما هم هست.
احتمالاً اعتراضهاى دیگرى هم هست که چون براى من از جوانب مختلف گزارش مىآورند - با اینکه خود من ممکن است به قدر شما تماشاچى تلویزیون یا گوشکنندهى رادیو نباشم - اطلاعاتم زیاد است. از وضع صدا و سیما اعتراضهائى هم میکنیم، اشکالاتى هم میکنیم، گاهى با آنها دعوا هم میکنیم. بالاخره آنها هم یک ضرورتهائى دارند و جواب میدهند؛ گاهى جوابشان درست است، گاهى هم نادرست است. به هر حال اعتراض هست و انتقاد شما از صدا و سیما مطلقاً به رهبرى منتقل نمیشود. شما حق دارید انتقاد کنید؛ هیچ اشکالى ندارد.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
آیا در مواردی که شائبهای در سطح جامعه به وجود آمده و نحوه عملکرد دستگاه قضا یا هر نهاد دیگری، غیرشفاف و یا خدای نکرده سوالبرانگیز به نظر میرسد طرح پرسش و درخواست پاسخگویی نمیتواند به حرکت عدالتخواهانه نظام کمک کند؟
یک سؤال این بود که آیا جریان دانشجوئى میتواند آنجائى که ایرادى به نظرش مىآید، سؤال کند؟ پاسخ این است که بله، باید سؤال کنید. ایرادى ندارد که سؤال کنید؛ به شرط اینکه همان طور که خود این برادر هم گفت، قضاوت نکنید؛ اما سؤال کنید.
بهترین روش سؤال و پاسخ هم این است که مسئولین بیایند توى مجموعههاى دانشجوئى. من همین جا از مسئولین درخواست میکنم که دیدارهاى دانشجوئىشان را زیاد کنند. امروز بهترین قشرهاى کشور اینهایند؛ هم جوانند، هم باسوادند، هم تحصیلکردهاند، داراى فهمند، داراى انگیزهاند؛ مسئولین بروند شرکت کنند.
این سؤالات مطرح بشود، احتمالاً پاسخهاى قانع کنندهاى هم خواهید شنید. کمااینکه خود من در برخورد با بعضى از مسئولین، احیاناً بعضى از همین سؤالهاى شما یا سؤالاتى از این قبیل را از آنها دارم. خوب، یک جوابى میدهند، انسان احیاناً قانع میشود؛ ممکن هم هست جواب قانع کنندهاى نداشته باشند. به هر حال طرح سؤال، خوب است. مراقبت کنید طرح سؤال را مخلوط نکنید و اشتباه گرفته نشود با معارضه. آن چیزى که من قبلها هم گفتهام، بارها هم گفتهام، الان هم میگویم، این است که جریان دانشجوئى یا جنبش دانشجوئى یا هر چیز دیگر که اسمش هست، تصور نکند که وظیفهاش این است که با دستگاه متولى امر و متصدى ادارهى کشور معارضه کند؛ نه، این خطاست؛ چه لزومى دارد؟ معارضه کردن که کارِ همیشه درستى نیست؛ ممکن است یک جا درست باشد، یک جا درست نباشد. مهم این است که شما حرفتان را مطرح کنید، استدلالتان را مطرح کنید، پاسخ قانع کنندهاى بخواهید؛ مسئولین هم باید پاسخ بدهند.
(بیانات در دیدار دانشجویان در یازدهمین روزماه رمضان 89/6/1)
آیا حرکتهایى همچون تجمّع مقابل قوّه قضاییّه و مطالبه شدید از آنها در جهت مبارزه با مفاسد اقتصادى، تضعیف نظام است؟
فرق مىکند. گاهى اوقات قوّه قضاییّه مایل است واقعاً کارى انجام دهد، که اگر پشتوانه اینطورى هم ببیند، حتماً انجام خواهد داد. بعضى از امواج سیاسى جلوِ قوّه قضاییّه را در بعضى از کارها مىگیرد؛ بنابراین تصوّر نمىکنم این کار تضعیف نظام باشد. البته گاهى ممکن است در شرایطى تضعیف باشد، اما در شرایطى هم تقویت است؛ یعنى در واقع کمک به آنهاست تا کارى را که مىخواهند، بتوانند بکنند و در برابر بعضى از جریانهاى سیاسى که مزاحمت ایجاد مىکنند، حربه قویترى داشته باشند.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى 82/02/22)
چرا برخی از دستگاه های مسئول با دانشجویان به جرم مطالبه ی عدالت برخورد می کنند در حالی که بعضا از برخورد با مفسدین و دشمنان عدالت شانه خالی می کنند؟
شما میگوئید که ما شعار عدالت میدهیم؛ دانشجو را میگیرند، اما آن کسى را که به عدالت صدمه زده، نمیگیرند. قوهى قضائیه چنین، یا دستگاه مسئول چنان. خوب، اینجا شما باید زرنگى کنید؛ یک لحظه از درخواست و مطالبهى عدالت کوتاهى نکنید؛ این شأن شماست.
جوان و دانشجو و مؤمن شأنش همین است که عدالت را بخواهد. پشتوانهى این فکر هم با همهى وجود، خودم هستم و امروز بحمداللَّه نظام هست. البته تخلفاتى هم ممکن است انجام بگیرد؛ شما زرنگىتان این باشد: گفتمان عدالت خواهی را فریاد کنید؛ اما انتقاد شخصى و مصداقسازى نکنید.
وقتى شما روى یک مصداق تکیه میکنید، اولاً احتمال دارد اشتباه کرده باشید؛ من مىبینم دیگر. من مواردى را مشاهده میکنم – نه در دانشگاه، در گروههاى اجتماعى گوناگون – که روى یک مصداق خاصى تکیه میکنند؛ یا بهعنوان فساد، یا به عنوان کجروى سیاسى، یا بهعنوان خط و خطوط غلط. بنده مثلاً اتفاقاً از جریان اطلاع دارم و مىبینم اینجورى نیست و آن کسى که این حرف را زده، از قضیه اطلاع نداشته است.
بنابراین وقتى شما روى شخص و مصداق تکیه میکنید، هم احتمال اشتباه هست، هم وسیلهاى به دست میدهید براى اینکه آن زرنگ قانوندانِ قانون شکن – که من گفتهام قانوندانهاى قانون شکن خطرناکند – بتواند علیه شما استفاده کند. شما از دادستان چه گلهاى میتوانید بکنید؟ اگر یک نفرى بهعنوان مفترى یک شخصى را معرفى کند و بگوید آقا او این افتراء را به من زده. خوب، شأن آن قاضى این نیست که برود دنبال ماهیت قضیه. اگر این افتراء گفته شده باشد، زده شده باشد، مادهى قانونى آن قاضى را ملزم به انجام یک کارى میکند؛ لذا نمیتوانیم از او گله کنیم.
شما زرنگى کنید، شما اسم نیاورید، شما روى مصداق تکیه نکنید؛ شما پرچم را بلند کنید. وقتى پرچم را بلند کردید، آن کسى که مجرى است، آن کسى که در محیط اجراء میخواهد کار انجام دهد، همه حساب کار خودشان را میکنند. آن کسى هم که فریاد مربوط به محتواى این پرچم را بلند کرده، احساس دلگرمى میکند و کار پیش خواهد رفت. بنابراین به نظر من مشکلى در کار شما نیست؛ شما جوانهاى مؤمنى هستید که انتظار هم از شما همین است. هر شعار خوبى که داده میشود، بعد از اتکال به خداى بزرگ که همهى دلها و زبانها و ارادهها دست اوست، تکیه به شما جوانهاست، امید به شما جوانهاست؛ این را بدانید. بالاخره همشهرى شما که از او شعر هم خواندید، میگوید:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافرى است رنجیدن
نرنجید؛ دنبال کار بروید.
(بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى شیراز 1387/2/14)
بزرگترین آسیب و اشکال محتمل برای محیط دانشجوئی چیست؟
بدترین اشکال و اشکال وارد بر محیط دانشجوئى این است که دانشجو دچار محافظهکارى شود و حرفش را با ملاحظهى موقع و مصلحت خیالى بیان کند؛ نه، دانشجو باید حرفش را صریح بزند. البته در کنار این صراحتِ در بیان، صداقت در نیت هم باید وجود داشته باشد و در کنار او، سرعت در پذیرش خطا؛ اگر ثابت شد که خطاست. فرق شماى جوان و دانشجو و صادق و پاکیزهدل، با یک آدم سیاسىکار باید در همین باشد؛ حرفتان را صریح بزنید؛ آنچه را که میزنید، از دل بزنید؛ و اگر چنانچه معلوم شد که اشتباه است، سریع پس بگیرید؛ راحت. این، به نظر من یکى از بهترین شاخصههاى دانشجوئى است.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 1387/7/7)
پایگاه اطلاع رسانی امام خامنه ای