ما عاشق پیامبر اسلامیم و جانمان را به پیشگاه آسمانی او تقدیم میکنیم.ما شارلی نیستیم و از شارلی و حامیانش متنفریم. از همه کسانی که به مقدسات میلیاردها مسلمان توهین میکنند بیزاریم. از کسانی که کوردلانه چشمشان را بر روی هزاران هزار کشته توطئههای شوم غرب میبندند و بر روی خون آنها رقص مستی میکنند متنفریم. چگونه میتوان مسلمان بود و از کنار توهین به ساحت مقدس «رحمت للعالمین» گذشت!؟ اصلا چگونه میتوان انسان بود و به خود اجازه داد قلوب و احساسات دیگران را با توهین به مقدسات آنها جریحهدارکرد؟
این روزها که غرب در سودای به راه انداختن «جنگهای صلیبی جدید» با نمایش ترور و گروگانگیری راه را برای تروریستهای رسانهای و اجارهایاش باز میکند، میلیونها مسلمان از ملیتها، نژادها و مذاهب مختلف با ابراز خشم و انزجار نسبت به این اقدامات موهن، عشق خود را به پیامبر نور و رحمت ابراز میدارند و جانشان را به پیشگاه او تقدیم میکنند. آنها باور دارند، آمریکا، که پدرخوانده داعش و القاعده و طالبان و دیگر گروههای وحشی تکفیری است، میکوشد با تسلیح و تجهیز آنها و با اجرای سناریوهای گوناگون، چهره نورانی اسلام را در برابر چشمان مشتاق حقیقت در جهان مخدوش کند. حتی اگر در این راه چند نوکر خود را قربانی کند.
درباره دور جدید «اسلامستیزی» آشکار غرب، چند نکته را میتوان یادآور شد:
1- پس از حوادث ساختگی یازده سپتامبر، جورج بوش رئیسجمهور وقت آمریکا در یک سخنرانی رسمی، صراحتا از شروع دور جدید جنگهای صلیبی سخن گفت و به تهدید کشورهای اسلامی پرداخت! متعاقب این سخنان و با بزرگنمایی دروغین نقش مسلمانان در آن حوادث، ائتلافی از ریزهخواران و نوکران آمریکا ساخته شد و عراق و افغانستان زیر چکمههای منادیان صلح! به خاک و خون کشیده شدند. آنها از آن نمایش تروریستی و از نفرتپراکنی علیه اسلام عزیز نهایت کینهتوزی و جنایت را به صحنه آوردند و مسلمانان بیشماری را در سراسر جهان به قتل رساندند. ولی این همه هدف آنها نبود...
2- راستی چرا غرب و به ویژه صهیونیست جهانی تا این حد به سناریوسازی و مبارزه با اسلام نیاز دارد!؟چرا باید گاه و بیگاه شاهد یک عملیات نمایشی با نام و نشان مسلمین باشیم؟ غرب از هزینههایی که در این راه میکند، چه فایدهای میبرد؟ آنها با این کار میکوشند از بروز چه رخدادی جلوگیری کنند؟ چرا در حالیکه میدانند توهین به پیامبر بزرگ اسلام، احساسات و عواطف آنها را جریحهدار کرده و احتمال بارش خشم مسلمانان را در پی دارد، باز هم به این عمل کثیف دامن میزنند و هر از چندی نوکری از نوکرانشان را به آن وا میدارند؟ پاسخ این سؤالات را باید در هراس غرب از«عالمگیر شدن اسلام» جستجو کرد. براساس آمار رسمی و علیرغم همه نفرتپراکنیهای رسانهای غرب، نام زیبای پیامبر ما یعنی «محمد» پرطرفدارترین و پرتکرارترین نام در همه جهان است. اروپا به سرعت در حال گرایش بیش از پیش به اسلام است و پیشبینیهای متعدد حکایت از آن دارد که تا یک دهه آینده، ترکیب جمعیتی این قاره به نفع مسلمین تغییر میکند. این شواهد و دهها سند و مدرک دیگر حاکی از آن است که اسلام جای خود را در دل مردم باز کرده و هیچچیز مانع پیوند دلهای آگاه با این آیین آسمانی نیست و به قول حضرت امام(ره) «دنیا تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی(ص) است» این نفوذ و این گرایش به طور طبیعی با امپراطوری غرب ناسازگار است و طبیعی است که آنها نیز همچون فرعون که در هراس از تولد «موسی» به کودککشی روی آورده بود، به اسلامستیزی و اسلامهراسی روی بیاورند.
3- برای رسیدن به این هدف شوم و ایجاد رعب در دل مردم، باید همچون روزگار جاهلیت و همچون ابوجهل و ابوسفیان رفتار کنند. آن روزها کافی بود تا صدای آسمانی پیامبر به گوش مردم گم کرده راه برسد تا طریق هدایت بیابند. بتپرستان برای جلوگیری از این کار به آنها توصیه میکردند که پنبه در گوشهایشان بفشارند! امروز نیز چنین است. غرب میداند که ابلاغ سخنان پیامبر نور و رحمت، کار خود را میکند و مردم را به آیین اسلام متمایل میسازد. پس میکوشند چهره نورانی او را مخدوش کنند. آنها میکوشند مردم خبردار نشوند که او همان کسی است که حقوق زنان و دختران را به رسمیت شناخت و آنها را از زنده به گور شدن به کمال انسانی و الهی رساند، خبردار نشوند که او همان کسی است که با کارگران و فرودستان همنشین بود و زندگیاش را با فقیرترین مردم همسطح میکرد، خبردار نشوند که او همان کسی بود که فرمان میداد اسیران را نکشید، او همان کسی بود که علمآموزی را عبادت میدانست و با جهل و خرافه مبارزه میکرد و... بدیهی است همین که مردمان غرب در عصر استیلای رسانههای صهیونیستی از وجود چنین موجود نازنینی با خبر شوند، فوج فوج به اسلام میگروند و وعده الهی محقق میشود که «یدخلون فی دینالله افواجا» و این یعنی شکست تمام ایسمها و ایدئولوژیهای دروغینی که باعث تسلط اقلیت ظالم و اشرافی بر اکثریت محروم و پا برهنه جهان است.
4- برای اینکه به خیالخام خودشان به این هدف شوم برسند و مردم از او نشانی نیابند و برای اینکه به آنها بگویند اسلام آئینی نیست که به فلاح و رستگاری منجر میشود، سناریوسازی میکنند، مانند یازده سپتامبر و مانند شارلی ابدو. آنها به دروغ خود را آزادیخواه و حامی آزادی بیان و عقیده میدانند و در مقابل ما را مخالف آزادی بیان و عقیده!. برای اثبات آزادیخواهیشان، در توهین به مقدسات اسلامی هیچ مرزی نمیگذارند و قائل به آزادی مطلق هستند! اما توجه ندارند که تناقض رفتارشان، خیلی زود آنها را رسوا میکند. به عنوان نمونهای ساده از این تناقضات، در سال 2009 میلادی، یکی از کاریکاتوریستهای شارلی ابدو بدلیل توهین به «عواطف و مقدسات» اخراج میشود. فکر میکنید او چرا و به چه جرمی اخراج شد؟ او فقط یک لطیفه درباره پسر سارکوزی نخستوزیر فرانسه نوشته بود. وقتی پسر سارکوزی با یک دختر ثروتمند یهودی ازدواج کرد، او نوشت:«این پسر به زودی مدارج ترقی را طی خواهد کرد» همین جمله کافی بود تا وی به جرم توهین اخراج شود! این است معنی آزادی بیان فرانسوی! آزادی بیان فرانسوی یعنی میشود به مقدسترین گوهر ارزشمند برای مسلمانان جهان توهین کرد اما اگر پروفسور روبرت فوریسون، دانشمند هشتاد و چند سالهای که محققی مشهور و شناخته شده است، کتابی علمی و تاریخی در موضوع هولوکاست نوشت باید او را زندانی کرد و حتی در روز روشن در خیابان کتک زد تا دیگر کسی به هولوکاست مقدس بیاحترامی نکند!
5- این آزادی بیان دروغین آن قدر مهوع و غیرقابل باور است که هیچکس،حتی خود غربیها هم باور نمیکنند! از یک سو ژست مبارزه برای آزادی آنها مسخره و خندهدار است و از دیگر سو اعتقاد و دم زدن دروغینشان از این آزادی. وقتی نتانیاهو، اولاند، مرکل، براون و... به عنوان نمایندگان باغ وحش غرب و حامیان اصلی تروریست سازمان یافته در جهان، در صف اول راهپیمایی آزادی یا همان سیرک بزرگ پاریس حضور می یابند، جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که همه حرفهای آنها در حمایت از آزادی دروغ است. آنها سالهاست با حمایت از گروههای تکفیری و تروریستی، پاسخ مردم بیگناه مسلمان در آسیا و آفریقا را با گلولههای آتشین میدهند، پس چگونه یک شبه حامی آزادی بیان شدهاند!؟ این لطیفه آنقدر نچسب و غیر حقیقی است که صدای «پاپ» را هم درمیآورد. پاپ دو روز پیش گفته بود: «آزادی بیان حدودی دارد. نمیتوان به اعتقادات دیگران بیاحترامی کرد و آن را به مسخره گرفت». پاپ همان روز با اشاره به یکی از دستیارانش که کنارش ایستاده بود، گفته بود: «اگر دکتر گاسپارو کلمه زشتی در مورد مادر من به کار ببرد، میتواند انتظار داشته باشد که مشتی حواله او خواهد شد. این طبیعی است کاملا طبیعی» این سخنان پاپ نشان میدهد که حتی در آیین مسیحیت نیز آزادی بیان دارای حد و مرز است.
6- اما با این مدعیان دروغین آزادی چه باید کرد؟ در هنگامهای که غرب با توهین به پیامبر اسلام درپی به راه انداختن جنگ اعتقادی و نمایش چهره خشن از اسلام است چه باید بکنیم؟ آنها با امپراطوری رسانهای خود سالهاست مفهوم تروریست را همچون بسیاری از مفاهیم دیگر از جایگاه حقیقی خود خارج کردهاند و سپس با استخدام «تروریستهای فرهنگی»، با ظاهری شیک و آکادمیک، به جای گلوله، نفرت و کینه شلیک میکنند. سالهاست میکوشند مسلمان را مساوی تروریست معرفی کنند. چرا!؟ تا در چنین روزی هیچ مسلمانی از ترس اینکه تروریست نامیده شود، جرات واکنش نداشته باشد. اما، این روزها و مخصوصا پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از بادی که کاشته بودند طوفان درو کردهاند. مسلمانان به پیروی از پیامبرشان، مظهر رحمت و عاطفه و مهربانیاند. همچون او، با پیروان دیگر ادیان، با آنها که عقیدهاشان را محترم میشمارند و به مقدساتشان توهین نمیکنند، به صلح و صفا زندگی میکنند،حقوقشان را محترم میدانند و جان و مالشان را محفوظ میشمارند. هر روز و هر ساعت آیین آسمانی او را با همه زیباییها و شیرینیهایش بیشتر و بهتر معرفی میکنند تا به کوری چشم خفاشان شبپرست، نور او روز به روز بیشتر در عالم منتشر شود و جهان را روشن کند. اما حساب ابوجهلها و ابولهبها جداست! حساب آنها که مقدساتمان را هدف نفرتپراکنی مسموم خود قرار میدهند جداست. به یقین هر مسلمان آزادهای و هر مومن معتقد به پیامبر(ص)، آرزومند هلاکت سلمان رشدی خبیث و دیگر کسانی است که راه او را میروند. اجرای حکم الهی و انسانی امام راحل(ره) در باره او و درباره دیگرانی که پا در راه او گذاشتهاند، آرزویی است که در دلها زنده است و اگر چند صباحی به تأخیر افتاده، چیزی عوض نمیشود و به یقین صاعقه مرگ بر سرآنها باریدن خواهد گرفت. پس با افتخار میگوئیم که ما فداییان پیامبریم، با روحمان، با جانمان، با همه هستی و آبرویمان. هم در ترویج آییناش میکوشیم و هم پاسخ یاوهگویان خبیث را میدهیم.
حسین شمسیان